دبیرکل انصارحزبالله: دولتها نباید بگویند که دنبال جامعه مدنی هستیم/ احمدینژاد صادقانه وارد عمل شد/ روحانی واقعا به آخر خط رسیده است
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری آنا، عبدالحمید محتشم، دبیرکل انصار حزبالله با ایسنا مصاحبه کرده است.
مشروح این گفتوگو با عبدالحمید محتشم را در ادامه میخوانید:
انصار حزبالله از ابتدای تاسیسش یکی از اهداف اصلی خود را مبارزه با آنچه رهبری تحت عنوان "تهاجم فرهنگی" مطرح کردند، قرار داده است، با گذشت حدود سه دهه از فعالیتتان، چقدر خود را در رسیدن به یک فضای فرهنگی مطلوب، موفق می دانید؟
رویکرد ما از ابتدا یک رویکرد فرهنگی بوده است و طبعا هر جا که مظاهر تهاجم فرهنگی و جنگ نرم وجود داشته باشد، ما هم چالش هایی با آن خواهیم داشت و این چیزی است که از ابتدا هم برای ما مهم بوده است اما امروز و در بحث کنسرت ها نیز باید بگویم کنسرت چیزی بوده است که فقط اینکه انصار حزب الله متولی انتقاد به آن باشد، نبوده است. خیلی از موارد نیز بوده که در شهرستان ها، مواضع اقشار مختلف مردم و خانواده شهدا یا مواضع ائمه جمعه هم با ما همراه شده است. البته خود ما هم نسبت به این مسأله موضع داریم و آن را یک حربه ضدفرهنگ می دانیم. در واقع کنسرت سمبل یک لاقیدی شده است و فقط این نیست که یک خواننده بیاید یک برنامه اجرا کند و بعد پی کارش برود. البته که این هم هست، اما در کنارش آن اختلاطی که انجام میشود، وعده گاهی است برای کسانی که می خواهند در یک شهر مقداری سطح حریم شکنی را بالاتر ببرند و خود را نشان دهند و نمایشی برگزار کنند و بعد هم در در شبکه های مجازی و بیگانه آنها را پخش کنند و بگویند که بله وضعیت فرهنگی ما اینگونه است و افراد از دلبستگی های مذهبی رها شده اند و مسأله امروزشان کنسرت است، در حالی که کنسرت در شرایط فعلی یک نوع اهانت به مردم است.
برگزاری کنسرت را چگونه به عنوان یک اهانت به مردم، در نظر می گیرید؟
اینکه ما در شرایط نابسامان اقتصادی و معیشتی هستیم و برخی دولت مردان بیایند و فقط به کنسرت بچسبند، این خود یک باب انحرافی برای دور کردن اذهان از نابسامانیهای اقتصادی است که آقایان قول اصلاحش را داده بودند و این برای ما حساسیت برانگیز است.
سوال ما این است که این همه تاکید روی مسأله کنسرت برای چیست؟ این کنسرت چه دردی را از مردم دوا میکند و چند درصد مردم مشکلشان بودن یا نبود کنسرت است؟ حتی برخی وقت ها از سوی مسئولان در برگزاری کنسرت ها تاکید و تبلیغات و هیاهو میشود و میگویند ما به فلانی مجوز داده ایم؛ در حالیکه نکته دیگر این است که چند درصد از کنسرت ها تا به حال لغو شده است که حالا رئیس جمهوری بیاید و دستور خاص بدهد و علنا وزیرش را توبیخ کنند که تو چرا در برابر انتقادات دیگران کوتاه آمده ای؟
این موضوع سوال برانگیز است که این همه فریاد مردم بر سر مشکلات مختلف که در اقصی نقاط کشور وجود دارد ناشنیده گرفته شود و حال فقط توجه به کنسرت ها جلب شده و این موضوع تبدیل به مسأله اول کشور شود. در نتیجه ما این رویه را نقد کردیم و گفتیم که این یک رویه غیرصادقانه است که حتی از سوی یک ناظر خارجی یا آنهایی که در مذاکرات برجام در برابر ما بوده اند هم مطرح می شود و آنها با خود می گویند که این ها چند سال دنبال ما دویدند و چیزی به آنها ندادیم اما امروز به جای آنکه دولتشان در مطالبه گری براق شود، رفته و به کنسرت چسبیده است. این یک نوع اهانت به مردم در دیدگاه بیگانه ها محسوب میشود و طبعا ما در این قضیه موضع داریم اما انتقاد از کنسرت ها چیزی نبوده است که ما شروع کننده اش باشیم. این چیزی است که وقتی روال نامتعارف شود و به صورت غیر منطقی به آن دامن زده شود حساسیت برانگیز می شود و طبعا علماء، ائمه جمعه، مردم حزب الله و دیگران آن را نقد میکنند.
چرا تصور می کنید که شما هم باید وارد موضوع کنسرت ها شوید، در حالی که طبق گفته خودتان برخی از مسئولان حکومتی از جمله ائمه جمعه هم به آن وارد شدهاند؟
ما یک گروه اجتماعی- فرهنگی هستیم که طبق تعالیم دینی در دو بخش امر به معروف و نهی از منکر باید ورود پیدا کنیم کما اینکه بقیه هم باید ورود داشته باشند اما ما آمده ایم و متشکل شده ایم و در همین زمینه گروههای دیگری هم متشکل شده اند.
ترویج منکر و تبلیغ آن با تبلیغ معروف متعارض است ، طبق قانون اساسی دولت برآمده از آرای مردم است و اکثریت این مردم هم متدین هستند و حتی اقلیتهای دینی ما هم برای عقاید مسلمانان احترام قائلند، در چنین شرایطی این دولت باید در وظایفش رشد و ترویج فرهنگ دینی مردم را پیگیری کند و در این زمینه ما نیز با دولت همکاری میکنیم، حال آنها در جایگاه رسمی خودشان این موضوع را پیگیری میکنند و ما هم در جایگاه غیررسمی مان و در بدنه جامعه و اگر هم در جایی از داخل دولت، یک روالی شروع شود که کسانی بیایند و خودشان مروج منکر شوند و آن را تبلیغ کنند در این جا ما طبعا اعتراض میکنیم و این اعتراض به شکل های مختلفی انجام میشود که یک شکل آن نوشتاری است و شکل دیگرش هم تجمع کردن و برگزاری تظاهرات است.
معیار شما برای تشخیص وجود مفسده در برگزاری یک کنسرت چیست؟ چه چیزهایی را مصداق ایجاد مفسده در یک کنسرت میدانید؟
نکته این است که یکسری آمده اند و کنسرت ها را دغدغه دولت کردهاند و به سایر نابسامانی ها بی توجه اند، حال اینکه آیا ما کنسرت خوب هم داریم یا نه این یک مسأله دیگر است. ضمن اینکه ما برای رشد فرهنگی دینی مان عرصه های مختلفی داریم و شاید دیگر اصلاً نوبت به برگزاری کنسرت نرسد و حداقل اولویت ما این نیست. اما اینکه کدام یک از کنسرت ها مفسده دارد و کدام یک ندارد طبعا آن کنسرتی که مفسده دارد مورد اعتراض قرار می گیرد و آنکه مفسده کمتری دارد ممکن است کسی به آن حساسیت نشان ندهد.
در زمینه سینما هم با بسندهکردن به همین کلیات به انتقاد از فیلمها میپردازید؟
نکته سینما نیز این است که غیر از چند سال اولیه بعد از پیروزی انقلاب که رویکرد مثبت و واقع گرایی در عرصه هنر و مخصوصا سینما مطرح بود، بعد از آن یکسر قهقرایی را طی کردیم و به سمت معیارهای پیش از انقلاب بازگشتهایم. در حالی که انقلاب با این همه خون و زجر و زحمت، زندان و اسارت به وجود آمده است و خواست مردم هم بوده است که اگر نبود، این انقلاب به پیروزی نمی رسید. اما مسیری که امروز سینمای ما طی میکند، تنها به برگزاری یک «جشن حافظ» محدود نشده که افرادی به آن جشن بروند و برای مُدهایی که جلوه گری های نامشروع دارند و مروج هرزگی در جامعه هستند، فرهنگسازی کنند بلکه عدهای با تولید فیلمهایی که کانون خانواده را هدف گرفته اند، ظاهرا قصد دارند که این کانون را متلاشی کنند و متاسفانه کار تولید این فیلمها از سوی کسانی انجام میشود که نسل جوان و برخی از افراد درجامعه به آنها نگاه میکنند.
حال اینکه به مسأله ای به نام عشق های مثلثی - که اسمش را هم عشق نمی توان گذاشت بلکه باید آن را لجنزارهای مثلثی و یا بیغیرتی مثلثی خواند - از داخل سینما دامن زده میشود و کم کم هم به جامعه تزریق میشود، این شرایط پیش میآید که عده ای به همان کارهایی بپردازند که حاصلش را امروز در جامعه و آمار معضلات اجتماعی و بی اخلاقی ها می بینیم.
در جامعه ای که این همه شهید به خاطر ارزش هایش رفته اند و فداکاری کردهاند و هنوز هم بازار جهاد و شهادت در آن گرم است، عده ای در قالب فیلم هایی که برخی از آنها هم با حمایت دولت ساخته می شوند - و این حمایت هم یا در اکران آنهاست یا در ساختهشدنش - سم فساد و بدبختی را از داخل مقوله ای به اسم سینما به جامعه سرریز میکنند و هرچند که همه مردم مخاطب سینما نیستند و قشر خاصی به سینما میروند اما در طولانی مدت تاثیر خود را به بدنه جامعه می گذارد و این سم در جامعه منتشر خواهد شد.
بهرحال نکته این است که کسانی با ماسک منافقانه آمدند و گفتند می خواهیم دردهای جامعه و واقعیت های آن را منعکس کنیم در حالی که واقعیت های جامعه این نیست و ما با وجود اینکه در معرض تهاجم فرهنگی دشمن قرار داریم در مقایسه ای که با کل کشورهای مسلمان میکنیم، می بینیم که در عین این همه نواقض و ضعف هایی که وجود دارد، سالم ترین فرهنگ و فضا را داریم.
کدام فیلمها را مصداق انتشار سم و فساد در جامعه میدانید؟
برخی ها مخصوصا وقتی فیلم هایشان را به جشنواره های خارجی می فرستند، بیگانگان میگویند ایران که از طرفی داعیه انقلاب را دارد و به دنبال تحول در جهان است، متن جامعهاش دچار چنین مسائلی است، در حالیکه این بزرگترین خیانت و دروغ علیه کشور است و وقتی این دروغ در فیلمها مطرح میشود، مقداری چالش برانگیز میشود و طبعا برخی کسانی که وارد این چالش می شوند، مجموعه هایی شبیه ما هستند.
جایگاه دستگاه قضا را در این میان چگونه میبینید؟
ما در درجه اول باید مطالباتمان را از دستگاه قضا داشته باشیم و خواهیم داشت و از این به بعد سعی میکنیم بیشتر این مطالبات را تقویت کنیم و از دستگاه قضایی خواهیم پرسید که آیا واقعا این طور است که فساد در جامعه سرریز شده است که حال اینها می خواهند این فساد را روایت گری کنند، یا اینکه فساد در درون یک قشر خاص است که این دست از سینماگران هم از همین قشر هستند؟
در حال حاضر ما برخی اساتید شناخته شده سینما و بازیگری را داریم که خودشان دارند در رسانه ها و سیما افشاگری میکنند که مواردی وجود داشته که یک دختر یا زنِ داوطلب بازیگری در بدو ورود به این عرصه به او پیشنهاد بیشرمانه شده است و گفته اند اگر می خواهی بازیگر شوی اول باید فلان کار را بکنی و پیششرط ش این است.
چیزهایی که می گویم، روایت من نیست بلکه خود این سینماگران گفته اند یا اینکه هنرپیشه زنی آمده و گفته است به من نقش بیشتری بدهید و به او پاسخ دادند که به شرطی که فلان عمل را بیشتر انجام دهی، نقش بیشتری به تو می دهیم. این موارد زشت و قبیح در حال سرریز شدن در جامعه است و حیای اجتماعی را نابود می سازد.
ما کسانی را داریم که از فساد موجود در سینمای ایران فرار کردهاند و دیده اند که اگر بخواهند حرفه بازیگری شان را اینجا ادامه دهند خودشان به لجن کشیده می شوند و در نتیجه از شدت استهجان و فساد موجود در عرصه سینما از ایران فرار کردهاند و به کشور دیگری رفته اند. گرچه این بازیگران از چاله به چاه افتاده اند اما سوال ما این است که چرا باید در اینجا چالهای وجود داشته باشد؟ آیا این شرایط قابل اعتراض نیست؟
بالاخره کسی باید پیدا شود و بگوید این چه بساطی است؟ جمعاش کنید! مشکل از خود شماست و شما هم غلط میکنید که آن را به جامعه عمومیت می دهید، چرا که شما دارید با این کارتان به جامعه القای کاذب میکنید که ای مردم بدانید که وضعتان خراب است در حالی که در واقعیت این گونه نیست و این مفاسد در یک بخشی از جامعه وجود دارد که همان بخش سینمایی است که البته آن هم شامل تمام سینماگران نمی شود، بلکه عده ای هستند که در این زمینه شناخته شده اند و خیلی جری و متجاهرند و سعی میکنند به هیچ وجه هم خم به ابروی خود نیاورند اما بالاخره شکست می خورند و وقتی که یک نهضت اجتماعی علیه آنها آغاز شود و به شکل مشروع افشا شوند، غیرتمندانی در جامعه هستند که می آیند و سینه سپر میکنند و آنها را از صحنه بیرون میبرند.
معیارتان برای مشخصکردن مصدایق تهاجم فرهنگی چیست؟
اینکه ما بخواهیم معیاربندی کنیم، ضرورتی ندارد؛ چرا که در حال حاضر مشکل ما بی توجهی به قانون و فرار از اجرای آن است. چه قوانین بالا دستی و چه قوانین آیین نامه ای و پایین دستی که در هر دو سطح این قوانین وجود دارد، اما از اجرای آن طفره میروند.
مثلا طبق قانون اساسی سازوکارهایی برای وزارت ارشاد پیشبینی شده است که به ارشاد جامعه بپردازد اما مسئولان این وزارتخانه به این بخش از وظایفشان بی توجهی میکنند. یا مثلا می بینیم که در اوایل همین دولت، رئیس جمهور آمد و گفت که ممیزی برای چه وجود دارد؟ باید آن را به دست خود ناشران داد. در حالی که این موضوع به رئیس جمهور ربطی ندارد و اگر رئیس جمهوری پیشنهادی دارد باید آن را در قالب لایحه به مجلس ارائه کند و ببیند که قانون تعدیل میشود یا نه، نه اینکه از ابتدا این سخن را به زبان آورَد و رسماً هم سر کیسه را شل کند! این کار درستی نیست و به فرهنگ ما لطمه می زند.
البته طبعا رهبری به این موارد متذکر میشود و جمع های دیگری که به نسبت به فرهنگ جامعه دغدغه دارند هم معترض خواهند شد اما در نهایت بودجه و قدرت اجرا در دست دولت است و اگر دولت و وزارت خانه هایش در این زمینه هماهنگ نباشند، این غافله هر چه پیش رود، لنگ خواهد زد.
با توجه به انتقاداتی که به برخی فیلمها وارد میکنید، آیا به سینما هم رفتهاید و این فیلمها را دیدهاید؟
خیلی معدود، چون مجالی پیش نمی آید اما فیلم هایی که قابل نمایش باشد را تلویزیون پس از مدتی پخش میکند و ما هم به آن بی توجه نیستیم.
آخرین فیلمی که در سینما یا تلویزیون دیده اید، چه بوده است؟
الان حضور ذهن ندارم.
میتوانید از فیلمهایی که آنها را مطلوب تلقی میکنید، نام ببرید؟
ما نمی خواهیم وارد مصادیق بشویم. اینگونه بهتر است. اما به طور کلی عرض کردم که هر محصول فرهنگی چه کتاب، چه فیلم و چه موسیقی اگر با ضوابط موجود و قانون اساسی مطابقت داشته باشد خوب است و هر چه بر خلاف آن باشد نامطلوب است. این یک قاعده کلی است.
آیا در زمینه اعتراض به برخی مراسمها با سایر تشکلهای همسویتان همکاری کردهاید؟
بله، مثلاً سال گذشته بود که برنامه خیلی نابهنجاری در تالار وحدت برگزار میشد و یک هیئت عزاداری از محل هیئت خود به آنجا رفتند و اعتراض کردند و طومار آن جلسه را در هم چیدند، به هر حال دیگرانی هم هستند که دغدغه فرهنگی دارند و این فقط به ما محدود نمیشود.
با نهادهای حکومتی چطور؟
ما هر جا لازم باشد حتماً این کار را میکنیم و بعضاً در برخی موارد، این همکاریها پیش آمده است، اما آنها متولی رسمی این امر هستند و اگر این همت را داشته باشند که کار را انجام دهند ما فقط در نقش اطلاع رسان و پشتیبان آن ها عمل خواهیم کرد.
ماجرای انتشار مقاله «سونامی آلبالوهای جنسی» که اخیراً هم در یادداشتی از انتشار آن در هفتهنامهتان عذرخواهی کردید، چه بود؟ اصلاً چرا مقاله به چاپ رسید که حالا از انتشار آن عذرخواهی شود؟
آن یادداشت یک عذرخواهی کلی بود درباره اینکه ما نباید به صورت جزئی وارد برخی مسائل می شدیم و می گفتیم که فلان کار انجام شده است، چرا که چنین نوشتاری برای فضای نشریه ای که در جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند، هیچ ضرورتی نداشته است.
به هرحال ممکن است که نشریات زرد از این کارها بکنند و اتفاقاً آن کسانی که خودشان مرض فساد دارند، از این قضیه خوشحال میشوند، ولی چون یالثارات به اشتباه در این مهلکه لغزید، حالا آنها به ما معترض شدهاند که البته این اعتراضشان برای خودشان بوده است، ولی ما آنچه که حق مطلب بود در یادداشت عذرخواهی نوشتیم و گفتیم که لازم نبود وارد ریز مسائل شویم.
اساسا دلیل چاپ آن مقاله در هفتهنامهتان چه بود؟
باید بگویم که این مقاله به دست ما رسیده بود. یعنی اینکه ما از همان ابتدا که یالثارات منتشر شد، در شناسنامه نشریهمان نوشتیم که زیر نظر هیئت تحریریه عام منتشر میشود و بعضی ها هم سوال میکردند که هیأت تحریریه عام یعنی چه و ما می گفتیم یعنی اینکه ما یک جمع خاصی نیستیم که تنها نویسندگان خاص خودمان را داشته باشیم بلکه هر کسی که دغدغه دارد، میتواند از این ارگان استفاده کند.
در ماجرای انتشار آن مقاله هم شخصی که باید بر این مسأله نظارت میکرد و کار را میدید، متوجه نشد و این یک کاستی از سوی من بوده است که از آن عذرخواهی کردم. ما در آن یادداشت از دستگاه قضا عذرخواهی نکردیم بلکه به آنها گفتیم که حق دارید ما را برای این کار مجازات کنید و ما از مجازات شما سرپیچی نمی کنیم و هر لحظه که ما را برای مجازات فراخوانید، آماده هستیم.
البته داستان ما متأسفانه به خاطر فضای مسمومی که در عالم هنر وجود دارد، مانند داستان هندیها شده است که وقتی برای یک مسأله تحت فشار قرار میگیرند و لغزش میکنند، میروند و خودشان را به پلیس معرفی میکنند. حالا گویا کار ما هم این طور شده است که خودمان دستمان را بالا بردیم و گفتیم آقای دستگاه قضا! شما که نمی روید با علت ها برخورد کنید پس حالا که ما هم در چالهای که عدهای آن را کنده اند، پایمان لغزیده است، بیایید و با ما برخورد کنید.
ما حاضریم مجازات شویم و در ادعای خومان هم صادق هستیم و هیچ وقت طفره نمیرویم اما آیا دستگاه قضا نباید برای فیلمهایی که در حال حاضر، منتقدان سینما هم از آنها به جان آمدهاند و در صداوسیما به آن انتقاد میکنند، یک کارگروه تشکیل دهد یا یک بازپرس و دو دادیار را مسئول نظارت بر این فیلمها کند؟
بنابراین عذرخواهی ما در واقع از همه رئوس نظام و از تمام کسانی بود که صادقانه مشغول خدمت در این نظام هستند. هرچند که ما نشریهای با تیراژ معین منتشر میکنیم اما بالاخره باید به این مساله حساس بود و آن مقاله هم مقداری از حیای نوشتاری به دور بود.
درباره دلیل انتشار آن مقاله در هفتهنامهتان هم توضیح میدهید؟
دلیل انتشار آن مقاله این بود که ما برای دفاع از حق مردم و انتقاد از رویه نمایش فساد در سینما و اطلاق کردن آن فساد به جامعه و مردم، این کار را انجام دادیم و شاید در آینده هم اگر دستگاه قضایی، کوتاهی کند یک مقابله مردمی را با این جماعت صورت دهیم و اینگونه نیست که اوضاع تا ابد به همین شکل باشد و چنین افرادی در آینده عملاً دچار مشکل خواهند شد و اسب سرکشی که سوار شده اند روزی آنها را به زمین خواهد زد.
شما خودتان مقاله را پیش از انتشار خوانده بودید؟
بله، مقاله را خوانده بودم و اشاره ای که در ابتدای مقاله نوشته شد را خودم آورده بودم و به خاطر همین هم از انتشار آن مقاله عذرخواهی کردم. بههرحال وقتی مطلب به دست ما رسید، به دلیل همان اشاره اولیه، آن را منتشر کردیم اما بعد متوجه شدیم که نباید وارد آن مقوله می شدیم و به شکل جزئی مطرحش می کردیم.
هرچند که روال نشریه ما این است که برخی مقالاتمان را کسانی می نویسند که دریافت چندانی از موضوعات ندارند و ممکن است حداقلها را هم رعایت نکنند، اما عده ای هم هستند که جزو تیم اصلی نشریه به شمار میروند و شاید از ۲ یا ۳ نفر هم بیشتر نباشد و سایرین که از آنها مقاله منتشر می شود، از جمله کسی که مقاله «آلبالوهای جنسی» را نوشته بود، جزو مجموعه ما نبود.
دلیل اینکه حکم لغو امتیاز نشریهتان صادر شده بود، اما همچنان منتشر میشود، چیست؟
حکمی که برای هفتهنامه ما اعلام شد، نه منطقی بود و نه عادلانه و نه حتی در حیطه وظایف هیئت نظارت قرار داشت. همانطور که سخنگوی قوه قضاییه هم اشاره کردند، لغو امتیاز در هیات نظارت تحت عناوین مشخصی انجام می شود اما مورد نشریه ما تحت آن عناوین قرار نمی گرفت، بنابراین ما آمدیم و درخواست کردیم که بخاطر اینکه بیشتر از این دچار ضرر و زیان مادی و معنوی نشویم، اجالتاً نشریه را منتشر کنیم تا زمانی که دادرسی و دادگاه کارش را انجام دهد، که در این زمینه نماینده هیات نظارت، اعتراضی را در دادگاه مطرح کرده است که همان اعتراض در دادگاه تجدید نظر مشغول بررسی است و ما منتظر نتیجه هستیم.
علت لغو امتیاز یالثارات، تنها مربوط به همان یادداشتی بود که درباره خانم مولاوردی نوشته شده بود؟
بله، چالشی که ما با خانم ملاوردی داشتیم دلیل اصلی این لغو امتیاز بود که البته خودش قابل دفاع است و هم ما از او بخاطر اهانت ها و اکاذیبی که علیه مان منتشر کرده بود شاکی هستیم و او هم از ما شاکی است و هردوی این شکایات در حال بررسی است و روز ۱۸ مهرماه (امروز) نیز در جلسه دادگاه مطبوعات برای رسیدگی به این موضوع حاضر خواهیم شد.
در خصوص مقاله «سونامی آلبالوهای جنسی» هنوز به دادگاه فراخوانده نشده اید؟
هنوز کسی شکایت نکرده است و اگر هم کسی شاکی خصوصی است و فکر می کند به او اهانت شده باید بیاید و شکایت کند.
معمولاً مقالاتی در نشریهتان چاپ میشود که به فیلمهایی انتقاد دارد که جزو آثار پرفروش سینما هستند، به نظرتان بین دیدگاه شما و همفکرانتان با دیدگاه اکثریت جامعه، تفاوتهایی وجود ندارد؟
کنسرتها برای عامه مردم برگزار نمیشود و قشر سینمابرو و کنسرتبروی کشور ما نیز درصد محدودی هستند، در حالی که شما در برابرش تجمعات عظیمی از مردم را در مراسمهای مختلف دینی و انقلابی میبینید و همانطور که گفتم درصد کمی از مردم به کنسرت و سینما می روند که هیچ اشکالی هم ندارد اما این موضوع که تماشاچیان برخی از فیلمها فراوان است، لزوما به این معنا نیست که آن فیلمها هیچ عیب و نقصی ندارند، به هر حال اینکه یک عده از مردم به سمت فیلم و کنسرت بروند به این معنا نیست که مصلحت اصلی مردم، فیلم و کنسرت است و ما با آن مصلحت، مخالفت کرده ایم.
دیدگاه فرهنگی ما هم هرگز با مردم متفاوت نیست اما طبعاً قشر مرفه جامعه که باید کنسرتشان به راه باشد و فیلمهای آنچنانی ببینند و حتی با آن هم ارضا نمی شوند و حتماً باید پشت بام هایشان با بشقابهای ماهواره پُر شود، هم معیار دیدگاه فرهنگی ما نیست.
نسبت به ارسال برخی فیلمهای ایرانی به اسکار هم اعتراض دارید؟
مثلاً وزارت ارشاد ما می آید و لابی گری می کند تا فیلمی که مشخصاً آبروی مردم و انقلاب را برده است را تحت عنوان وطن دوستی به جشنوارههای خارجی بفرستد در حالی که این کار وطن فروشی است و در شرایطی انجام میشود که در برابر آن فیلم، یک فیلم دیگر هم هست که اتفاقاً به لحاظ معیارهای فنی و محتوایی بسیار خوب است اما وزارت ارشاد برایش کم می گذارد، آن فیلم را دور می زند، به دنبال فیلمی مساله دار می رود و آن را به اسکار می فرستد.
فیلم ایستاده در غبار را دیده اید؟
ندیده ام، اما با توجه به اطلاعاتی که از آن دارم، فیلم مثبتی است و یک تصویر آرمانی را از شخصیتی نشان می دهد که واقعاً وجود داشته است. اما از طرفی یک عده که نمی خواهم دربارهشان تعبیری به کار ببرم که ناراحت شوند، تعمداً فیلمی میسازند که مفاسد را ترویج میدهد و میگویند این، واقعیت جامعه است؛ در حالی که «ایستاده در غبار» در قالب یک فیلم، روایتی دارد که درباره یک اسوه قهرمان است و کمتر شخصیتی مانند او در سایر کشورها وجود داشته است.
از موضوع فرهنگ که بگذریم، آیا اعضای انصار حزبالله نسبت به مسائل سیاسی و مطرحشدن موضوعاتی چون «نفوذ» هم دغدغهای در ذهن دارند؟
در حال حاضر سخن گفتن از انتخابات زود است، اما اینکه ما دغدغه سیاسی داشته باشیم و بخواهیم آن را مطرح کنیم، این هم جزو همان رویکرد فرهنگی ماست و فرهنگ به معنای عامش سیاست را هم در بر می گیرد، چون ما بالاخره باید در انتخابات شرکت کنیم و رای دهیم و از آنجا که صاحب یک رسانه مکتوب هم هستیم، مخاطبان ما انتظار دارند که برایشان درباره انتخابات هم روشنگری کنیم و این وظیفه بر دوش ما قرار دارد.
اما به نظر میرسد این دغدغه در دوران اصلاحات بیشتر وجود داشت، به شکلی که در دوران احمدی نژاد کمتر شاهد اتخاذ مواضع صریح و روشنی از سوی انصار حزبالله بودیم.
اگر گفته شود که در دوره اصلاحات دغدغه های ما بیشتر بود، درست است. چرا که در زمان خاتمی ما دغدغه های بیشتری نسبت به فعالیت های دولت داشتیم و در نتیجه جد و جهد بیشتری را هم در هفتهنامه و هم در سایر فعالیت هایمان نشان می دادیم. اما در دوره احمدی نژاد انصافاً فضا در آن حد نبود و البته ما هم اگر مطالبه ای داشتیم و قرار بود روشنگری انجام دهیم این کار را انجام می دادیم چرا که به هر حال در دل همان دولت احمدی نژاد نیز یک جریان غلط رشد کرد و همان جریان هم باعث زمین خوردن احمدی نژاد شد که ما هم نسبت به آن دغدغه داشتیم. اما شخص احمدی نژاد فرد سلامتی بود و مخصوصا دولت اولش اصلا قابل مقایسه با دولت های اصلاحات و کارگزاران نبود چرا که یک رویکرد اصولی نسبت به انقلاب داشت.
رویکرد اصولی به چه معناست؟
دولت هایی که بر سر کار میآیند، نباید بگویند که دنبال جامعه مدنی هستیم یا با تز تجمل گرایی بیایند و اختلافات طبقاتی را دامن بزنند. احمدی نژاد از همان ابتدا گفت که این کشور و انقلاب یک رهبر دارد و من نیز مجری سیاست ها هستم. او نیامد مانند خاتمی برای خودش دم از جامعه مدنی بزند که هیچگاه نیز در زمان دولت اصلاحات تعریف نشد و بعدا هم برای همه مشخص شد که سرنخ های این ماجرا از کجا میآید و در واقع جامعه مدنی، چیزی جز آنچه که بعدها به شکل براندازی در فتنه ۸۸ بروز کرد، نبود.
احمدی نژاد صادقانه وارد عمل شد، چرا که خودش می دانست که در بُعد نظری، ما امام خمینی (ه) و امروز نیز مقام معظم رهبری و مراجع عظام تقلید را داریم که مرتباً مسائل مربوط به جامعه را بیان می کنند و در نتیجه دیگر دولت محتاج به نظریهپردازی و تئوریسازی نیست و بیّنات انقلاب آنقدر آشکار است که دولت فقط باید ساز و کارهای اجرایی اش را فراهم کند و احمدی نژاد هم همین کار را کرد و از این بابت کارش قابل ستایش است، هرچند که متاسفانه در چهارسال دومش، جریان انحرافی به وجود آمد و به جان دولتش افتاد.
چرا در دولتی که به گفته شما نسبت به انقلاب رویکردی اصولی داشت، چنین پدیدهای به وجود آمد؟
مساله اصلی در جریان انحرافی این بود که عده ای که به آرمان های انقلاب تعلق خاطر چندانی نداشتند در قبال تز ملیت گرایی اشراقی که توسط ریچارد فرایِ آمریکایی مطرح شد، وا دادند و به جای آنکه به وظایفی که رئیس دولتشان هم رسماً اعلام کرده، عمل کنند به سمت تئوری های انحرافی کشیده شدند.
فکر میکنید چرا به سمت این تئوریهای انحرافی کشیده شدند؟
امتحان روزگار است دیگر. بالاخره یک دولت، مدتی را کار می کند و در این مدت هم دشمن بیکار نیست و می آید و نفوذ می کند. آن هم از طریق ارزیابی افکار و اذهان سیاستمداران و در این حالت هم کسانی که کم جنبه باشند و قدرت ایمانشان کم باشد می لغزند و برای خودشان و کشور دردسر درست می کنند.
نظرتان درباره دولت روحانی چیست؟
خوشبختانه یا بدبختانه، کشور این روزها با نابسامانی هایی که حاصل تفکرات کارگزارانی آقای روحانی و دستیارانش بوده است، مواجه شده و مشکلات به اندازه ای افزایش یافته که تنها عده ای به دلایل خاص به ایشان چسبیده اند و می خواهند طوری وانمود کنند که مشکلی در کشور وجود ندارد، اما دولت روحانی واقعا به آخر خط رسیده است و این چیزی نیست که من بگویم چرا که وقتی یک قولی از سوی رئیس جمهوری مطرح می شود باید عملی شود نه اینکه ابتدا بگویند ۱۰۰ روزه اجرایی می شود اما حالا بیش از ۳ سال گذشته است و چند ماه دیگر هم این دولت مرخص می شود و پی کارش می رود اما هنوز آن قول ها عملی نشده و مردم از خود می پرسند پس قول هایی که به ما دادند، چه شد؟
به نظر شما در طول بیش از سه سال گذشته، هیچ تغییر مثبتی در زندگی مردم ایجاد نشده است؟
اگر مردم تاثیری در زندگیشان وجود داشته باشد، عملاً می بینند و ما و شما هم این تاثیر را می بینیم. اما همه شاهدیم که خبری نیست ولی هنوز آقای روحانی حاضر نمیشود بعضی از اشتباهات فاحشش را که به دلیل نگاه به بیرون از کشور و غفلت عمدی از توانمندی های داخلی ایجاد شد بپذیرد و به جای آن هنوز هم در شهرستان ها صحبت می کند و برجامی را که این چنین مفتضح شده، همچنان مطرح می کند، در حالی که برجام دیگر به هیچ وجه آبرویی ندارد و کسانی که روزی از برجام حمایت می کردند، امروز کم کم می گویند که برجام از چشم ما افتاده است.
در واقع رفتاری که امروز آقای روحانی از خود در قبال برجام بروز می دهد، شبیه مارکسیست های اوایل انقلاب است که می گفتند چه بخواهید و چه نخواهید حکومت طبقه کارگر به شما مسلط می شود که حرف مفتی هم بود و مفتضح شد. حالا هم آقای روحانی می گوید چه بخواهیم، چه نخواهیم باید مذاکره کنیم و این راه را پشت سر بگذاریم، اما سوال این است که چه اجباری وجود دارد که برجام در کار باشد؟ اصلاً برجام چیست؟ و تاثیرش در کجاست؟
زمانی مشاور اعظم آقای روحانی معتقد بود که فهمیدن برجام کار یک لبو فروش نیست که بیاید و دربارهاش نظر بدهد اما حالا که تق برجام درآمده است و حاصلش برملا شده، لبو فروش که هیچ، پفکفروش هم می تواند بگوید که برجام نه تنها گره ای را نگشوده بلکه گرهای بر سایر گرهها افزوده است! این یک موضوعِ پیچیده نیست اما متاسفانه آقای روحانی آن را درک نمی کنند.
موضع انصار حزبالله در انتخابات ریاستجمهوری آینده چگونه خواهد بود؟ آیا از کاندیدای اصولگرایان حمایت خواهید کرد؟
این که ما نسبت به جریانی نقد و انتقاداتی داشته باشیم، لزوماً معنایش این نیست که پشت دسته دیگری ایستادهایم. ما از دید معیارهای انقلاب می گوییم که فلان دسته، با این معیارها هم خوانی نداشته است و موضع ما در انتخابات ریاست جمهوری هم همین است. به این معنا که هر کس در زمان انتخابات کاندیدا شود و دیدگاه های خودش را مطرح کند و سوابقش نیز این دیدگاه ها را تایید کند طبعا هم ما و هم مردم به آنها اقبال نشان خواهیم داد.
اما اگر ما اصلاح طلبان را رد میکنیم لزوماً منظورمان حمایت از اصولگرایان نیست و اینکه می گوییم ما گروه سیاسی نیستیم نیز معنایش همین است که در دسته بندیها قرار نداریم ولی به هر حال معتقدیم که این دستهبندی ها باید در جامعه وجود داشته و با هم چالش داشته باشد تا مردم نیز از کنار این چالش ها قضاوت کنند و تصمیم بگیرند.
بنابراین ما خودمان را به عنوان بخشی از مردم می دانیم که تکلیف داریم در انتخابات شرکت کنیم و این، هم حق ماست و هم تکلیف مان و اگر از این تکلیف سرپیچی کنیم نزد خداوند مسئول هستیم؛ پس نهایتا به صحنه خواهیم آمد و رای خواهیم داد.
پس منتظر مشخصشدن کاندیدای اصولگرایان برای انتخابات ریاست جمهوری نیستید؟
از این جهت که بخواهیم لزوماً کاندیدایی را که اصولگرایان مطرح میکنند، انتخاب کنیم، منتظر نیستیم؛ ما فضا را رصد می کنیم تا ببینیم چه کسی به صحنه می آید و براساس معیارهای انقلابی درباره اش تصمیم گیری میکنیم اما این که برویم و زیر علم کسی سینه بزنیم اصلاً مطرح نیست.
نظرتان درباره هشدار رهبری نسبت به دوقطبی شدن فضای کشور در آستانه انتخابات چیست؟
رهبری با توجه به اشرافی که دارند، راه آینده را روشن و وضعیت فعلی را ارزیابی می کنند و با توجه به تجربه ای که ما از دو قطبی شدن جامعه در گذشته داشته ایم و از آن آسیب دیده ایم، پس از هر چیزی که بخواهد دوباره آن فضا را باز آفرینی کند، جلوگیری می شود و حضرت آقا هم هشدار دادند که صلاح نیست فلانی وارد انتخابات شود و اگر او در انتخابات نباشد این دو قطبی رخ نمی دهد.
حالا که احمدی نژاد احتمالاً وارد انتخابات نمیشود آیا به نظر شما این شرایط تازه، اصولگرایان را دچار مشکل خواهد کرد؟
اینطور نیست که آقای احمدی نژاد کسی باشد که همه امیدها بر او قرار گرفته باشد و حالا با هشدار رهبری این امید از دست برود. هرچند با توجه به اینکه او در دولت دومش دچار لغزش هایی شده است، ممکن است که عده ای در جامعه بدون توجه به آن لغزشها و با توجه به مشکلات و بحران هایی که در دولت روحانی به وجود آمد - که البته وجود این مشکلات به معنای نفی مطلق خدمت گذاری عناصر دولت و شخص آقای روحانی نیست – در این فکر باشند که به سراغ احمدی نژاد بروند و با خود بگویند احمدی نژاد هر چه که بود، ۴ سال یک دولت خوب داشت و در ۴ سال بعدی دچار مشکل شد، در حالی که این دولت از ابتدا به اوت زده است!
بنابراین شاید عده ای می خواستند به دنبال احمدی نژاد بروند اما باید گفت که آقای احمدی نژاد هم بازی را در سال ۹۲ واگذار کرد و در حال حاضر هم معلوم نبود اگر به صحنه می آمد واقعاً چه شق القمری می کرد که مشکلات کشور حل شود. خوشبختانه کسانی هستند که در سال های اخیر رشد بالنده ای کرده اند در حالی که قبلاً مطرح نبوده اند. این اشخاص می خواهند به عرصه خدمتگزاری به مردم وارد شوند و کارها را پیش ببرند، پس در نتیجه ما در زمینه کاندیداهای ریاست جمهوری، دچار کاستی نیستیم و با نیامدن احمدی نژاد مشکلی پدید نمی آید.
به نظر شما در طول حدود سه دهه فعالیت انصار حزب الله، آیا شرایط اجتماعی امروز سبب نشده که این تشکل کمتر مجال ظهور و بروز پیدا کند و از علاقهمندانش کاسته شود؟
شرایط اجتماعی قابل قبض و بسط است و با توجه به ضرورت هایی که ایجاد می شود، افراد پای کار کمتر و بیشتر می شوند و این گونه نیست که ما لشکری در اختیار داشته باشیم و آن را در اردو خوابانده باشیم تا سر فرصت به میدان بیاوریم.
هر جا که نیاز باشد افراد می آیند و اگر نیازی هم نباشد، نمی آیند. شاید در حال حاضر همین میزان افرادی که هستند، کافی باشد. در نهایت نیز باید گفت که ما برای اعتراض و مقابله به وجود نیامده ایم بلکه به دنبال حفظ اصول انقلاب و نهی از منکر هستیم و از زمانی که به صحنه آمدیم تلاش کرده ایم که همین کار را انجام دهیم و در کنارش نیز این فکر و اندیشه در جامعه تکثیر شده است و در حال حاضر دیگرانی هم هستند که گروه ها و نشریاتی به وجود آورده اند که در راستای تفکر انصار بوده است و به این ترتیب دیگر تمام این بار بر دوش ما قرار ندارد.
مثلا کدام تشکلها؟
مثلا ما تشکلی به نام «جنبش حیات» در تهران داریم که در هفته آینده هم برنامه خواهد داشت و به صورت مرتب در عرصه امر به معروف فعال است، یا مجموعه ای گسترده به نام «مجمع رهروان امر به معروف» که در تهران و شهرستان ها فعال است و همه این تشکلها ما را از آن حضور پررنگ گذشته، بینیاز می کند.
به نظر میرسد افزایش سن شما و اعضای قدیمی انصار هم در این کاهش حضور، نقش داشته باشد.
موضوع کهنسالی که به آن اشاره کردید نیز یک واقعیت است و شخص بنده کسی هستم که با توجه به هجوم بیماری های مختلف، مقداری کندتر شده ام. اما خدا را شکر جمع های تازه جوان بسیاری داریم که در حال متشکل شدن هستند و از این جهت خلایی در جامعه به وجود نخواهد آمد.
همکاریتان با نیروی مقاومت بسیج چگونه است؟ فکر میکنید انصار توانسته است بر بسیجیان هم تاثیر بگذارد؟
بسیج سازوکار خودش را دارد اما شاید گاهی مواضع ما برای برادران بسیج هم قابل توجه بوده و در اجرای امر به معروف و مسائلی از این دست همکاریهایی را هم با آنها انجام دادهایم. البته حزب الله یک جمع بسیار بزرگ است و هر کسی که دغدغهمند باشد، اعم از بسیجیان یا سایر گروهها و اقشار مختلف مردم را دربرمی گیرد و ما هم خودمان را «انصار حزبالله» یعنی یاران این افراد دغدغهمند، خواندهایم و تا جایی که آنها در اهدافشان پیشروی کنند، اهداف ما هم تامین میشود.
وجود این تشکلهای همسو، شما را از فعالیت بینیاز نکرده است؟ اساساً وضعیت انصار حزبالله در سایر نقاط کشور چگونه است؟
ما در شهرهای مختلف هم، همفکرانی داریم و در استانها هم دارای دبیرانی هستیم؛ اما اینکه بگوییم الان نیازی به فعالیتهای ما در جامعه نیست، نادرست است. به هر حال منظور ما این است که همافزایی در جبهه انقلاب در حال گسترش است و ما دیگر دغدغه این را نداریم که از لحاظ کمّی پیشرفت کرده ایم یا نه.
درباره وضعیت انصار حزبالله در سطح کشور هم باید بگویم که ما در کل کشور دارای شعبه یا دفتر نیستیم، در مشهد و کرمانشاه تشکلهایی به نام انصار حزب الله مشهد و کرمانشاه مطرح هستند اما ما در همه شهرها، دبیر نداریم؛ بلکه هر جا این اقبال وجود داشته باشد و مردم، خواهانش باشند این تشکل ایجاد می شود. چرا که ما از تهران دستور تشکیل این سازمان را در سایر نقاط کشور نمی دهیم.
در سالهای اخیر شعبه تازهای هم در کشور ایجاد کردهاید؟
اخیراً مجموعهای در «محمودآباد» استان مازندران که ماهها در صدد بود به ما بپیوندد، کارهایش را انجام داده است و به انصار حزبالله پیوسته است. البته در سه، چهار شهر دیگر مازندران هم انصار حزبالله وجود دارد اما محمودآباد به تازگی به ما پیوست. هرچند که این گروه پیش از این هم، فعال بود اما به این نتیجه رسید که در همکاری با انصار حزبالله، بهتر تاثیر خواهد گذاشت.
ارتباط تشکیلاتی شما با سایر شعباتتان در شهرستانها چگونه است؟ آیا از تهران نسبت به برخورد با مسائلی که ممکن است در برخی شهرستانها به وجود بیاید و برای شما حساسیتبرانگیز باشد، دستوری صادر میکنید؟
ارتباط ما با تشکیلاتمان در شهرستانها به دو صورت است، یکی در مسائل منطقه ای استانها که خودِ تشکلهای ما در آنجا دربارهاش تصمیم میگیرند و اگر از ما هم مشورت بخواهند، دریغ نمیکنیم، اما یک صورت هم به چارچوب کلی مسائل کلان کشور مربوط است که در آنجا همه باهم، همصدا میشویم و اگر کسی تکروی کند، از مجموعهمان خارج خواهد شد.
انتهای پیام/