سلاح اتمی مانع از حمله آمریکا به پاکستان است/ ایران نقش برجستهای در مبارزه با تروریسم در افغانستان دارد
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری آنا، حمد حنیف اتمر که به تازگی به ایران سفر کرده بود در مصاحبهای با روزنامه اعتماد به بررسی موضوعات مربوط به ظهور داعش در افغانستان، مسئله تروریسم در منطقه و نقش ایران در افغانستان پرداخت.
مشروح این گفتوگو را میخوانید:
فعالیتهای داعش در افغانستان پررنگ شده است. ما به شنیدن نام داعش در سوریه و عراق عادت داشتیم اما اخیرا داعش مسوولیت خونبارترین حادثه در کابل را برعهده گرفت. قبول مسئولیتی که زنگ خطری جدی برای امنیت افغانستان و همسایگان است. هدفگذاری و جهتگیریهای داعش در افغانستان را چگونه ارزیابی میکنید؟آیا نیروهای داعش در افغانستان بومی هستند یا از سایر کشورها به افغانستان آمدهاند؟
ما از آغاز حکومت وحدت ملی متوجه تهدید وجود داعش بودیم و میدانستیم که داعش با استفاده از امکاناتی که پیش از این در خاورمیانه ایجاد کرده است نگاه خاصی به افغانستان هم دارد. ابتدا باور عمومی این بود که شاید داعش به خاطر سربازگیری و شاید هم به خاطردسترسی به عواید قاچاق مواد مخدر به افغانستان بیش از پیش علاقهمند شده است اما اندک اندک مشخص شد که داعش برنامه منطقهای و فرامرزی نیز دارد و بنابراین افغانستان از هرحیث برای آنها به یک هدف مهم مبدل شده بود.
٨٠ درصد نیروهای داعش که در این مناطق ظهور کردهاند پاکستانی الاصل هستند و در واقع پاکستانی و از طایفه اورکزی هستند. تعداد زیادی از آنها از آسیای میانه هستند و تعداد بسیار اندکی از آنها بومی.داعش در ٣٠ استان کشور به اشکال مختلف ظهور کرد. به عنوان مثال داعش در استان هلمند اکثرا از میان طالبان سربازگیری و یارگیری کرد. در استان فراه نیز حضور و یارگیری داعش به همین سبک و سیاق بود. البته حضور داعش در این دو استان به کمک خداوند به سرعت مهار شد. پس از آنکه رئوف خادم رهبر اصلی داعش در هلمند کشته شد داعش نتوانست در این منطقه رشد کند. سومین نقطهای که داعش آن را برای فعالیتهای خود برگزید، استان شرقی افغانستان ننگرهار بود. در ننگرهار، شهرستانهای مرزی اچین و کوت به دو مرکز عمده داعش تبدیل شدند.
این نکته که ٨٠ درصد نیروهای داعش در این منطقه پاکستانی هستند این سوال را به وجود میآورد که چرا داعش علاقهمند است در افغانستان، حکومت خود را تشکیل بدهد و نه در پاکستان؟
این سوال برای ما نیز مطرح است اما تاکنون پاسخ مناسبی برای آن پیدا نکردهایم و درصدد یافتن این پاسخ هستیم.
وضعیت فعالیتهای داعش در ننگرهار به چه شکل است؟ آیا موفق به مهار آنها شدهاید؟
داعش در ننگرهار وحشیانهترین جنایاتی را که در تاریخ افغانستان بیسابقه است مرتکب شد. از کشتار بیرحمانه اطفال تا کشتار بیرحمانه ریش سفیدها و بزرگهای منطقه. در واقع تصفیه منطقهای انجام شد و داعش تلاش کرد مردم را از این منطقه بیرون براند و تمام مناطق آن محدوده را به خود اختصاص داده و اشغال کرد.
در این مدت مبارزه دولت افغانستان علیه داعش شدت بیشتری پیدا کرده است. چرا که مقداری از سایر مناطقی که نگران آن بودیم فارغ شدیم و نیروهای خود را برای از بین بردن این گروه از داعش در شرق کشور متمرکز کردهایم.
در طول چهار هفته گذشته که عملیاتهای شدیدی را علیه داعش هدایت و مدیریت کردهایم بالغ بر ١١ نفر از بزرگان داعش از بین رفتهاند که این تلفات نفر دوم آنها را هم شامل میشود، فردی که به نام مستعار «اماراتی» شهرت داشت. گزارشهای تایید نشدهای هم وجود دارد که شاید «حافظ سعیدخان اورکزی» مرد شماره یک داعش در افغانستان هم در این حملات از بین رفته باشد اما هنوز نمیتوان این خبر را تایید کرد.
امیدوار هستیم در چندهفته آینده تمام مراکز و قرارگاههای اصلی داعش در افغانستان نابود شود. البته متاسفانه کاملا آگاهی داریم که تعدادی از آنها دوباره قادر به فرار به پاکستان شدهاند تا بتوانند مجددا صفآرایی کرده و به افغانستان بازگردند.
گزارشهایی نیز از شمال شرق افغانستان به گوش میرسد و ظهور قدرتمند داعش در این منطقه.
بله. چهارمین نقطهای که داعش در این اواخر در آن ظهور پیدا کرده، شمال شرق افغانستان است که استانهای قندوز و بدخشان را شامل میشود.
داعش در این دو نقطه از گروههای افراطی حاضر در آسیای میانه سربازگیری کرده است و تعدادی از این گروهها کاملا با داعش بیعت کردهاند. به عنوان مثال گروه افراطی جنبش اسلامی ازبکستان یا گروه افراطی جنبش اسلامی ترکستان شرقی با داعش بیعت کردهاند. نکتهای که باید به آن توجه داشت این است که در سایر استانها مانند شرق یا جنوب افغانستان داعش و طالبان با هم میجنگند اما در شمال شرق کشور داعش و طالبان متحد با هم علیه دولت افغانستان میجنگند. بنابراین در این نقطه با هم همکاری تنگاتنگی دارند که این مساله باعث نگرانی بسیاری شده و این فرضیه که داعش و طالبان با هم دشمن هستند در خصوص تمام مناطق افغانستان مصداق ندارد.
این اتحاد بخشی طالبان و داعش تا چه اندازه خطرناک است؟ افغانستان سالهاست که برای مهار طالبان تلاش میکند و اگر نیرویی با قوه داعش هم به طالبان افزوده شود وضعیت امنیتی افغانستان بدتر از چیزی خواهد شد که امروز شاهد آن هستیم.
ای کاش تنها مشکل افغانستان داعش و طالبان بود. مشکل افغانستان به مراتب بزرگتر و وسیعتر از این مسائل است و البته که این تنها مشکل افغانستان نیست بلکه مشکل تمام منطقه است. ما با ٤ گروه از این شبکههای تروریستی روبه رو هستیم.
١. گروههای افغانی که شامل طالبان، حقانی و شبکههای مواد مخدر میشوند. ٢. گروههای پاکستانی مثل تحریک طالبان پاکستان و لشکر طیبه و جیش محمد و لشگر جنگوی. ٣. گروههای منطقهای مانند جنبش اسلامی ازبکستان و ترکستان شرقی. ٤. گروههای بینالمللی مانند القاعده و داعش. نخستین نکته این است که ما در مناطق بین افغانستان و پاکستان شاهد رشد تمام این گروهها هستیم.
بنابراین تنها مشکل ما داعش نیست و این فرضیه که میتوانیم تروریست خوب و بد را از هم جدا کنیم و به دلیل اهداف مشروع نظامی عدهای از تروریستها را بر تروریستهای دیگر ترجیح دهیم اشتباه است. چنین تفکیکی با توجه به مشکلات امروز منطقه ممکن هم نیست.
این گروهها متقابلا به هم نیاز دارند و از هم تغذیه میکنند. در همین جا باید بگویم که صمیمانه از این موضع جمهوری اسلامی ایران قدردانی میکنم که همواره تاکید داشته است که تروریست خوب و بد نداریم و نباید میان تروریستها تفاوتی قایل شد.
رابطههای دولت - دولت میتواند پاسخ عمده و مناسبی به این مشکل باشد. در حالی که باید از افزایش روزافزون تواناییهای گروههای مختلف تروریستی نگران بود اما همزمان این امیدواری را داریم که رابطه دولت - دولت در سطح منطقه بتواند پاسخ جدی و مهم به این گروهها باشد. در این راستا نقش بسیار مهمی به ایران تعلق گرفته تا در سایه همکاری این کشور با افغانستان بتوانیم این مشکل را کمرنگتر کنیم.
در مقوله مبارزه با داعش، تهران و بغداد همکاریهای گستردهای با هم داشتند و به اذعان مقامهای عراقی کمکهای ایران به بغداد برای مهار داعش بسیار به موقع صورت گرفت. در سفرهای متنوع و متعدد که مقامهای افغانستان به ایران دارند بحث همکاری با ایران برای مبارزه با داعش و همینطور هماهنگیهای امنیتی میان دو کشور چه جایگاهی دارد؟
در سطح سیاسی همواره رایزنیها و همکاریهای دوستانه و قابل اطمینان میان ایران و افغانستان وجود داشته است. در سطح برنامههای مشترک و عملی هر دو کشور به تلاشهای بیشتر نیاز دارند. ما تازه متوجه شدهایم که چهار هدف مهم در برابر هردو کشور قرار گرفته است.
١. مبارزه با داعش ٢. مبارزه با تروریسم و زمینهسازی برای صلح و مصالحه مشروع در افغانستان ٣. مصونسازی مرزهای غربی افغانستان یا به عبارت دیگر مرزهای شرقی ایران ٤. مبارزه با مواد مخدر که اساسا به یکی از منابع عمده تولید تروریسم بدل شده است. بحث فعلی ما با ایران در رابطه با همکاریهای عملی در راستای تحقق هر چهار هدف است.
بحث مذاکره با طالبان سالهاست که در افغانستان مطرح است. آخرین وضعیت این مذاکرات به چه شکل است؟ مرگ اخترمحمد منصور چه تاثیری بر وضعیت طالبان و موضع آنها در مذاکرات گذاشته است؟
باید اندکی به گذشته بازگردیم و توجه کنیم که پس از مرگ ملاعمر، طالبان از لحاظ یک گروه واحد و یک سازمان واحد دیگر وجود خارجی ندارد. طالبان دچار شکاف و چندتکه شد و به گروههایی مانند منصور، رسول، حقانی، ذاکر و غیره تقسیم شد. مذاکرات افغانستان با طالبان در چند سطح ادامه داشته است.
در برخی موارد جدا از بحث مذاکرات، سطح تماسهایی نیز وجود داشته است. نخستین سطح در محدوده مذاکرات چهارجانبه میان افغانستان، پاکستان، ایالات متحده امریکا و چین بود. در این مورد متاسفانه پیشرفت خوبی که ما را مطمئن سازد صورت نگرفته است.
هدف از این مذاکرات این بود که طالبان به میز مذاکره آورده شوند و اگر همکاری نکنند یا حاضر نشوند چهار کشور در خصوص آنها تصمیمهای جدید سیاسی و نظامی اتخاذ کنند. متاسفانه در این مورد ما از جانب پاکستان پاسخ مثبتی نگرفتیم. با وجود آنکه افغانستان متعهد به ادامه دادن و به نتیجه رساندن مذاکرات چهارجانبه است اما انتظار داریم که از همکاران و شرکای خود در این مذاکرات هم پاسخهای قابلاطمینان بگیریم که تاکنون چنین اتفاقی رخ نداده است. در سطح دوم تماسهای ما با گروههای مختلف شکل گرفت و همچنان هم ادامه دارد اما این تماسها شکل جدی مذاکره و نتیجهگیری را به خود نگرفته است.
با توجه به بیعت شاخههایی از طالبان در شمال شرق با داعش که در صحبتهای خود آن را تایید کردید این چندتکه شدن طالبان به نفع مذاکرات و امنیت بود یا به ضرر؟
حقیقت این است که از زمانی که مذاکره با طالبان آغاز شده است آنها هیچگاه یکپارچه نبودهاند. از همان اوایل طالبان به گروههای مختلف تقسیم شده بود اما افشای موضوع مرگ ملاعمر این روند را تسریع کرد. بنابراین نمیدانیم اگر طالبان یکپارچه بود آیا مذاکره بهتری صورت میگرفت یا خیر.
چرا که اولا مذاکرهای وجود نداشته است و دوم اینکه تقسیمشدن آنها به نفع منطقه است چرا که وجود یک نیروی نظامی که روشهای تروریستی را دنبال میکند باید سبب نگرانی باشد. به علت همکاری طالبان است که دیگر گروههای تروریستی در افغانستان یا پاکستان جا پای خود را پیدا کردهاند و این تهدیدی برای همه منطقه است.
دولت افغانستان آماده است که با دستهای از طالبان که حاضر به گفتوگو با دولت افغانستان باشند و از در مذاکره وارد شوند، صحبت کند. آنها این شانس را دارند که دست از کشتار مردم خود بردارند و با دولت افغانستان همراه شوند اما شرط ما این است که باید رابطههای خود را با تروریستهایی چون داعش و القاعده قطع کنند.
مساله دوم مربوط به آنهایی است که حاضر به مذاکره نیستند و ادامه جنگ را به نفع خود میبینند که در اینصورت تقسیمشدن آنها کاملا به نفع است چرا که میتوانیم با آنها بهتر مبارزه کنیم.
انتظار دولتهای مختلف در افغانستان از حضور نیروهای خارجی چیست؟ بیش از یک دهه از حضور نیروهای امریکایی میگذرد اگر انتظار بازسازی ارتش بود آیا این امر محقق شد؟ یا انتظار تامین امنیت توسط نیروهای خارجی وجود دارد؟
در این خصوص دو هدف دنبال شده است. یکی از این اهداف مستقیما با مساله امنیت ملی افغانستان در ارتباط بوده است. به عنوان نمونه نیروهای خارجی تلاش کردند القاعده را از بین ببرند یا به گونهای برخورد کنند که افغانستان و پاکستان به دو حوزه عمده تروریست بینالمللی مبدل نشوند.
با توجه به تداوم حضور تروریستها در این دو کشور میتوان این هدف آنها را تامین شده هم خواند؟
بله، مقداری موفق شدهاند، به عنوان مثال رهبری القاعده را از بین بردند. حداقل افغانستان به مرکز القاعده مبدل نشد اما هنوز هم در پاکستان مشکلات عمده خود را دارند.
و هدف دوم؟
هدف دوم بازسازی ارتش، تحکیم و بازسازی دولت بود. در این مورد هم پیشرفتهای قابلملاحظهای داشتند. البته به هیچوجه حالت فعلی ایدهآل نیست و هیچ کس نمیتواند ادعا کند که ارتش افغانستان و نیروهای امنیتی افغانستان قابلیتها و تواناییهایی را که به آن نیاز داشتیم، پیدا کردهاند اما حقیقت این است که ١٥ سال پیش ما اصلا چیزی به اسم ارتش و پلیس ملی در افغانستان نداشتیم.
امروز افغانستان صاحب ارتش و پلیس است که ٣٥٢ هزار نفر را در خود جای داده است. این ارتش قابلیتهایی دارد اما مشکل عمده آن عدم برخورداری از قوای مدافع هوایی است که از نیازمندیهای جدی افغانستان است و ما برای تحقق آن با همکاران بینالمللی خود کار میکنیم.
مقامات آمریکایی معتقدند که هزینه انجام شده توسط این کشور در افغانستان بیش از هزینه انجامشده بعد از جنگ دوم جهانی و تحتعنوان طرح مارشال بوده و همچنان هم این هزینهسازی ادامه دارد در حالی که در عمل نتیجه اصلا مطلوب نیست. چرا انتظارها در خصوص پیشرفت افغانستان هنوز محقق نشده است؟
اولا درسی که خارجیها با تلخی فراوان آموختند و امیدوارم تجربه خوبی برای همه شود این است که عمدهترین دلیل این چرایی همسایگی با کشوری است که حاضر است به تروریسم پناه بدهد و از آن حمایت کند. صرف نظر از اینکه چه مقدار هزینه میکنیم و چه مقدار تلاش میکنیم اگر همسایه شما به دشمن شما پناه بدهد و شما نتوانید در خانه همسایه عملیات نظامی داشته باشید این مشکل همچنان ادامه پیدا میکند. این مساله عمدهترین دلیل بود.
دومین مساله به دستورالعمل خارجیها برای کار در افغانستان بازمیگردد. آنها همواره این دستورالعمل را داشتند که بازسازی افغانستان و مبارزه با تروریسم یک عملیات کوتاهمدت خواهد بود. برهمین اساس تمام برنامهریزیهای آنها هم کوتاهمدت بوده است. این در حالی است که مساله بازسازی افغانستان از هر حیث، یک پروسه درازمدت و مستلزم برنامهریزیهای درازمدت است.
در خصوص مورد دوم شاهد تغییراتی و امیدوار هستیم که بازسازی در افغانستان به هدفی درازمدت برای همه همکاران و شرکای بینالمللی ما بدل شود.
در سالهای گذشته همواره شاهد ارتباط کشورهای متفاوت با طالبان در خصوص مذاکرات بودهایم اما ایران به نوعی حلقه مفقوده در این خصوص بوده است. افغانستان هیچگاه به شکل رسمی به ایران به عنوان کشوری که بتواند در این خصوص نقشی ایفا کند، نگاه نکرده است. آیا دولت وحدت ملی نگاه متفاوتتری ندارد؟ آیا فکر نمیکند ایران به عنوان یک همسایه میتواند در این مذاکرات نقشی ایفا کند؟
اجازه بدهید در حال حاضر به تمام جزییات نپردازم. ولی در سطح کلی میتوانم بگویم که ایران یک دوست مطمئن و خوب برای مردم افغانستان است. ایران در عرصه مبارزه با تروریسم، زمینهسازی برای رسیدن به صلح و توسعه اقتصادی افغانستان نقش مهمی دارد و ما علاقهمند به توسعه این نقش و همکاریها هستیم.
با توجه به تغییرات سریع جوی و خشکسالی مساله آب دغدغه مردم ایران است. سالهاست دولتهای متفاوت در ایران و افغانستان با هم در این خصوص مذاکره میکنند اما به نتیجه ملموسی نرسیدهاند. مانع و چالش اصلی چیست؟
ما در این خصوص تجربه خوبی از همکاریها در سالهای قبل داریم. بین ایران و افغانستان موافقتنامهای در خصوص دریای هلمند (رودخانه هیرمند) به امضا رسیده که در دهههای گذشته یکی از موفقترین موافقتنامهها و همکاری بین دو کشور در این خصوص قابل ستایش بوده است.
باید مطمئن باشیم که با توجه به دغدغههای مشترک و خلوصنیت دوطرف و با درنظر داشتن سابقه همکاریهای دوجانبه، هر مشکل و چالش دیگری که در پیش روی دو کشور باشد میتواند با موفقیت حل و فصل شود. نباید ناامید بود و تصور کرد که این مشکل قابل حل نیست. هر دو دولت به پیشرفت خوبی در این خصوص دست یافتهاند و تمام چالشها و حوزههای همکاری در سفرهای اخیر تعریف شدهاند. در هفتهها و نهایتا ماههای آینده شاهد پیشرفت قابلملاحظهای در این حوزهها خواهیم بود.
دولت وحدت ملی در پایان دو سال اول خود است. ارزیابی شما از میزان موفقیت دولت در حوزه سیاست داخلی چیست؟آیا خوشبینی مردم نسبت به موفقیت این دولت کمرنگتر شده است؟
این حقیقت قابلکتمان نیست که مردم آرزوها و امیدهایی داشتند و به حکومت وحدت ملی دل بسته بودند تا بتواند در تمام حوزهها امیدهای آنها را برآورده سازد اما شکی وجود ندارد که متاسفانه در برخی حوزهها مردم ناامید شدهاند.
در مواردی هم مردم امید بیشتری پیدا کردهاند چرا که میراثهای بد سالهای گذشته چه در عرصه سیاسی، امنیتی و اقتصادی با وجود تمام مشکلات با مدیریت خوب حکومت وحدت ملی رفع شده است. در این عرصه شکی نیست که مردم افغانستان اعتماد و امیدهایی پیدا کردهاند. البته ناامیدیهایی هم وجود دارد. به عنوان مثال مردم ما امیدوار بودند که وضعیت امنیت بهتر شود اما دولت وحدت ملی زمانی زمام امور را بر عهده گرفت که تمام مسئولیت مبارزه با تروریسم در افغانستان بر دوش دولت این کشور گذاشته شد.
١٤٥ هزار سرباز خارجی از افغانستان خارج شدند و مسئولیت کامل را به دولت افغانستان واگذار کردند و دولت افغانستان در سال نخست یعنی ٢٠١٥، مشکلات بسیاری داشت و سال سختی بود. اما در حال حاضر دولت افغانستان اطمینان مردم را جلب کرده است که میتواند به خوبی از کشور خود دفاع کند.
مساله دوم به اوضاع اقتصادی مربوط است که در این خصوص هم مردم انتظارهای بسیاری داشتند. مردم بهبود وضع اقتصادی را توقع داشتند که در این مورد متاسفانه کار ما هنوز به نتایج دلخواهی که میخواستیم نرسیده است. دلیل این مساله هم کندکاری دولت وحدت ملی نبوده است بلکه به خاطر مشکلات عظیم اقتصادی است که همچنان وجود دارد. به عنوان نمونه ناامنی کاهش فعالیتهای تجاری را به وجود آورده و ما شاهد کاهش کمکهای بینالمللی هم هستیم.
فساد داخلی تا چه اندازه در کاهش کمکهای بینالمللی و همچنین به سامان نرسیدن اوضاع اقتصادی نقش دارد؟
در خصوص مبارزه با فساد پیشرفتهای بسیار خوبی صورت گرفته است. یکی از موارد مهم مبارزه با فساد مساله شفافسازی و اصلاح نظام تدارکاتی و بازرسی است که عنصر عمده اقتصادی در کشور است. در این حوزه افغانستان پیشرفتهای قابل ملاحظهای داشته است.
بازسازی و نوسازی نظام قضایی و دادگستری ما بسیار مهم بود. این امر میتواند به مبارزه با فساد کمک شایانی بکند و البته که در این خصوص هم پیشرفت قابل ملاحظهای داشتهایم. سوم ایجاد نهادهای جدید مبارزه با فساد بود که هم در سطح تحقیقاتی و هم در سطح قضایی نهادهای جدیدی تشکیل شده است.
در این اواخر مرکز عدلیه جدید مبارزه با مواد مخدر در افغانستان ایجاد شد که از آن استقبالهای بسیاری صورت گرفت و امیدوار هستیم که این مرکز نقش مهمی را در تعقیب قضایی تمام متهمان به فساد بازی کند.
در حوزه سیاست خارجی دولت وحدت ملی نتوانست موفقیتی در مذاکره و مصالحه با پاکستان به دست آورد. بر حجم و عمق اختلافهای دو کشور واقف هستیم اما آیا واقعا هیچ راهی وجود نداشت؟ راهکاری مانند میانجیگری کشور ثالث یا اعمال فشار از سوی امریکا؟
عدم پیشرفت و موفقیت در مذاکره با پاکستان تنها ویژگی رابطه افغانستان با پاکستان نیست. هیچ کشوری در جهان در محاسبههای خود با پاکستان موفق نبوده است. آیا ایران از رابطه خود با پاکستان خشنود است؟ در اکثر مواردی که مشکلات وجود دارد آیا ایران همکاری صادقانه را از جانب اسلامآباد شاهد بوده است؟ فکر نمیکنم پاسخ مثبت باشد. آیا جامعه بینالمللی از این رابطه راضی است؟ قطعا خیر. آیا هندوستان راضی است؟ پاسخ منفی است و البته هند و پاکستان مشکلات دیگری هم با یکدیگر دارند. عدم پیشرفت با پاکستان به سیاستهای این کشور بازمیگردد.
چرا جامعه جهانی این کشور را تحمل میکند؟
این کشور بیش از ١٨٠ میلیون نفر جمعیت دارد و سلاح اتمی هم در اختیار دارد.
به بهانه مبارزه با تروریسم هم به افغانستان حمله شد هم به عراق. چرا پاکستان که به اذعان بسیاری بهشت تروریستها بوده و همچنان هم است از این استراتژی نظامی در امان بود؟
آنچه پاکستان دارد، نه ایران داشت نه افغانستان. هیچکس حاضر نیست که خطر و ریسک بیثباتی یک کشوری که ١٨٠ میلیون نفر جمعیت دارد و سلاح اتمی در اختیار دارد را برعهده بگیرد. این یک حقیقت تلخ است.
بیثباتی پاکستان به معنای بیثباتی تجهیزات و تسلیحات اتمی این کشور است. این خطری جدی و به مراتب بزرگتر از چیزی است که پاکستان در حال حاضر برای جامعه جهانی است. به همین دلیل هیچ کس حاضر به آغاز بحران و پذیرش ریسکی نیست که بعدها نتواند آن را مدیریت کند.
پاکستان امروز را فرزند اشتباهات استراتژیک امریکا میدانید؟
مسئولیت سیاستهای موجود پاکستان را چه کسی بر عهده دارد و چه کسی را باید ملامت کرد؟ این پرسشها وجود دارد اما من نمیخواهم در این خصوص اظهارنظر کنم. اما به سختی میتوان تنها یک کشور را مقصر دانست. این مشکلی است که جامعه بینالمللی تولید کرده است. مسوولیت تاثیر منفی سیاستهای ظالمانه و نادرست پاکستان بر امنیت و ثبات منطقه و جهان مستقیما بر عهده رهبران نظامی و سیاسی پاکستان است.
انتهای پیام/