رونویسی ترامپ از خطای بوش
به گزارش خبرگزاری آنا، در آستانه هزاره سوم میلادی، دولت جورج دبلیو. بوش پسر با اتخاذ یک استراتژی مهار همهجانبه در آمریکای لاتین، سعی کرد نفوذ جنبشهای ضد امپریالیستی را در حیاط خلوت آمریکا محدود سازد. این دکترین که بر مداخله مستقیم و حمایت از دولتهای همسو استوار بود، قرار بود از گسترش نفوذ چپگرایی به آمریکای مرکزی و جنوبی جلوگیری کند. اما تاریخ نشان داد که این رویکرد، نتیجهای معکوس به بار آورد.
دکترین بوش، به جای مهار، روحیه ضد آمریکایی را شعلهور ساخت و در نهایت به تشکیل زنجیرههای قدرتمندی از حکومتهای سوسیالیستی متمرکز در منطقه منجر شد؛ بلوکی که در سازمانهایی نظیر سازمان کشورهای آمریکایی (OAS) مانعی جدی در برابر سیاستهای مطلوب واشنگتن ایجاد کرد.
امروز، دولت دونالد ترامپ با نادیده گرفتن این درس تاریخی، در حال رونویسی دقیق از همان خطای استراتژیک بوش است، این بار با تمرکز بر کاراکاس. تلاش ترامپ برای انحلال حکومت نیکولاس مادورو، صرفاً یک مسئلهی دموکراتیکنمایی نیست؛ بلکه تلاشی برای گسستن همین «زنجیره سوسیالیستی» است که بوش از ایجاد آن در ابتدا بیم داشت.
هدف نهایی در کاراکاس، بیش از آنکه دموکراسی باشد، تضمین منافع مادی غرب است. بقای مادورو به عنوان نماد مقاومت، الهامبخش و گاه حامی مالی جنبشهای چپ در منطقه بوده است. ونزوئلا با ملیسازی منابع عظیم نفتی، عملاً دسترسی شرکتهای بزرگ غربی را قطع کرده است. روی کار آمدن یک «حکومت وابسته» در کاراکاس، نه تنها این منابع را به نفع سرمایهگذاری مجدد غرب آزاد میسازد، بلکه پیوند حمایتی ونزوئلا از دولتهایی چون کوبا و نیکاراگوئه را نیز قطع میکند.
با این حال، همانگونه که سیاستهای مداخلهجویانه بوش در بلندمدت به تقویت جبهه مقاومت انجامید، اقدامات تهاجمی ترامپ نیز در میانمدت حامل همین پیامد است. اگر استراتژیهای واشنگتن برای برکناری دولت مادورو، بهویژه با استفاده از اهرم فشار اقتصادی یا حتی ابزارهای قهری، به ثمر بنشیند (تحقق یابد)، این امر نه به پایان مقاومت، بلکه به بازتعریف و احیای مجدد جنبشهای ضد آمریکایی و ضد مداخلهگرایانه در سراسر آمریکای مرکزی و جنوبی منجر خواهد شد.
خطای بنیادین در هر دو دوره، نادیده گرفتن مفهوم «کرامت ملی» در برابر منافع ژئوپلیتیکی و اقتصادی است. این سیاست، هرگز اتحاد منطقهای را به سود آمریکا تغییر نمیدهد، بلکه در درازمدت، جریانهای ضد امپریالیستی را دوباره به کانون تحولات منطقه بازمیگرداند و هزینههای مداخلهگری غرب را در آیندهای نزدیک به مراتب سنگینتر خواهد کرد. ترامپ در حال اجرای سناریویی است که تاریخِ بوش نشان داد، چگونه با نادیده گرفتن این مولفهی حیاتی، به تقویت جبهه مقابل انجامید.
انتهای پیام/


