یلدا؛ سرمایه تمدنی ایران و روایتی جهانی از امید، خانواده و هویت
به گزارش خبرگزاری آنا، شب یلدا، بلندترین شب سال، فقط یک مناسبت تقویمی نیست؛ یلدا روایت ریشهدارِ ایستادگی نور در برابر تاریکی، امید در برابر یأس و جمعشدن دلها در پناه خانواده و فرهنگ است. شبی که قرنهاست ایرانیان، فارغ از طبقه، زبان و جغرافیا، کنار هم نشستهاند، قصه شنیدهاند، شعر خواندهاند و با انار و هندوانه و حافظ، پیوند خود را با گذشته و هویتشان تازه کردهاند. یلدا نماد فرهنگی است که نه بر مصرفگرایی افراطی، بلکه بر معنا، گفتوگو، خانواده و انتقال تجربه نسلها تکیه دارد؛ میراثی که از دل سنتهای ایرانی ـ اسلامی برخاسته و همچنان قابلیت زندهبودن در دنیای امروز را دارد.
در سالهای اخیر، همزمان با فرارسیدن شب یلدا، پیامها و واکنشهایی از سوی مقامات، سفرا و رسانههای خارجی منتشر میشود که در آن، فرهنگ ایرانی و آیین یلدا مورد ستایش قرار میگیرد. سفارتخانهها با انتشار تصاویر، پیامهای تبریک و توضیح درباره فلسفه این شب کهن، تلاش میکنند یلدا را بهعنوان بخشی از میراث تمدنی ایران به مخاطبان جهانی معرفی کنند. برخی رسانههای خارجی نیز یلدا را در کنار نوروز، بهعنوان آیینی فرهنگی با ریشههای عمیق انسانی معرفی میکنند؛ آیینی که پیام جهانی آن، امید، صلح، خانوادهمحوری و پیروزی روشنایی است. این توجه جهانی نشان میدهد فرهنگ ایرانی، برخلاف برخی ادعاها، نهتنها منزوی نیست بلکه ظرفیت الهامبخش برای جهان معاصر دارد.
از تحسین جهانی فرهنگ ایرانی تا فاصلهگرفتن داخلی
نکته قابل تأمل آن است که در همان زمانی که فرهنگ ایرانی از سوی دیگران تحسین و حتی الگوبرداری میشود، در بخشی از جامعه داخلی نوعی فاصلهگرفتن از آیینهای بومی و گرایش به مناسبتها و نمادهای فرهنگ غربی، از جمله کریسمس، مشاهده میشود. تزیین درخت کاج، تبادل هدایا با نمادهای غربی و بازنمایی این مناسبتها در شبکههای اجتماعی، گاه بیش از یلدا و مناسبتهای ملی مورد توجه قرار میگیرد. این تضاد رفتاری، پرسشی جدی را پیش روی جامعه قرار میدهد: چرا فرهنگی که برای دیگران جذاب است، برای بخشی از خود ما رنگ میبازد؟
یکی از دلایل مهم این پدیده را باید در غلبه رسانههای جهانی و منطق فرهنگ مصرفگرا جستوجو کرد. کریسمس در جهان امروز، بیش از آنکه یک مناسبت مذهبی مسیحی باشد، به یک «برند جهانی» تبدیل شده است؛ برندی که با رنگ، نور، موسیقی، تبلیغات گسترده و احساسات زودگذر، مخاطب را جذب میکند. در مقابل، آیینهای ایرانی مانند یلدا، کمتر بهصورت خلاقانه و جذاب بازتولید رسانهای شدهاند و اغلب در قالبهای تکراری و رسمی ارائه میشوند. نتیجه آن است که نسل جوان، در معرض جذابیت بصری و هیجانی فرهنگ وارداتی قرار میگیرد و آیین بومی را که درست روایت نشده، کمرنگتر میبیند.
عامل دیگر، ضعف در نهادینهسازی آگاهانه فرهنگ ایرانی ـ اسلامی در نظام آموزشی و تربیتی است. کودکان و نوجوانان اگرچه نام یلدا و نوروز را میشنوند، اما کمتر با فلسفه عمیق، داستانها و پیامهای هویتی این مناسبتها آشنا میشوند. در حالی که فرهنگ غربی، با روایتسازی، قصهگویی و خلق خاطره، مناسبتهای خود را به تجربهای هیجانانگیز برای کودک تبدیل کرده است. وقتی فرزند ما مفهوم یلدا را صرفاً در چند تصویر کلیشهای خلاصه میکند، اما کریسمس را با فیلم، موسیقی و داستان میشناسد، انتخاب او قابل پیشبینی است.
در این میان، نقش خانوادهها کلیدی و غیرقابل جایگزین است. یلدا زمانی معنا پیدا میکند که به تجربهای زنده در خانه تبدیل شود؛ نه یک رسم تشریفاتی، بلکه فرصتی برای گفتوگو، شنیدن قصههای پدربزرگ و مادربزرگ، خواندن شعر و پیوند عاطفی میان نسلها. اگر خانواده، آگاهانه برای این شب برنامهریزی کند و آن را به خاطرهای خوش و معنادار تبدیل نماید، یلدا بهصورت طبیعی در ذهن فرزند نهادینه میشود. هویت فرهنگی، پیش از آنکه از رسانه و مدرسه منتقل شود، در خانه شکل میگیرد.
بازگشت آگاهانه به خویشتن فرهنگی
از سوی دیگر، مقایسه یلدا و کریسمس نشان میدهد مسئله اصلی، تقلید یا تقابل نیست، بلکه اعتماد فرهنگی است. جامعهای که به فرهنگ خود باور دارد، از آشنایی با فرهنگهای دیگر هراس ندارد، اما دچار ازخودبیگانگی هم نمیشود. مشکل آنجاست که بهدلیل ضعف روایت و کاهش اعتماد به سرمایههای فرهنگی داخلی، برخی مناسبتهای غربی بهصورت نماد «مدرنبودن» یا «بهروز بودن» معرفی میشوند، در حالی که آیینهای ایرانی بهعنوان سنتی و کهنه بازنمایی میگردند. این نگاه، ناعادلانه و برخاسته از خودتحقیری فرهنگی است، نه واقعیت تاریخی.
ارج نهادن به فرهنگ ایرانی ـ اسلامی، نیازمند رویکردی فعال و مسئلهمحور است. رسانهها، نظام آموزشی، هنرمندان و سیاستگذاران فرهنگی باید بتوانند آیینهایی، چون یلدا را با زبان امروز بازتعریف کنند؛ زبانی که هم اصالت را حفظ کند و هم با ذائقه نسل جدید همخوان باشد. تولید فیلم، انیمیشن، کتاب کودک، برنامههای خلاقانه و حتی محصولات فرهنگی با محوریت یلدا، میتواند این آیین را از سطح یک خاطره سالانه، به بخشی از سبک زندگی تبدیل کند.
در نهایت، شب یلدا فرصتی است برای بازگشت به خود؛ بازگشتی آگاهانه، نه نوستالژیک. وقتی جهان بیرون، فرهنگ ما را میبیند و میستاید، شایسته است ما پیش از همه، قدر آن را بدانیم. نهادینهکردن فرهنگ ایرانی برای فرزندان، نه با حذف فرهنگهای دیگر، بلکه با تقویت اعتماد به هویت خودی ممکن است. اگر یلدا را درست بشناسیم، درست روایت کنیم و درست زندگی کنیم، دیگر نیازی به رقابت با کریسمس نخواهد داشت؛ زیرا فرهنگی که ریشه در جان مردم دارد، برای ماندن نیازی به وام گرفتن از دیگران ندارد.
انتهای پیام/


