دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
حجت‌الاسلام علی عسکری*

بهشتی یک ملت بود برای ملت ایران

معاون پارلمانی دانشگاه آزاد اسلامی در یادداشتی خاطراتش از شهید بهشتی، اتفاقات سال‌های ابتدایی انقلاب اسلامی و ریاست جمهوری بنی‌صدر را تشریح کرد.
کد خبر : 97327

تاریخ انقلاب اسلامی ایران سرشار از عبرت‌ها و رخداد‌های پندآموز است. بازخوانی این عبرت‌ها و تفکر در جریان‌های پیش آمده برای استفاده از تجربه‌های گذشته، تحلیل وضع موجود و نگاه به آینده ضرورتی انکار‌ناپذیر است. از جمله اتفاقات صورت گرفته در سال‌های آغازین انقلاب اسلامی ریاست جمهوری بنی‌صدر بود.


بررسی نحوه نفوذ او در انقلاب شیوه کارها و سرانجام عملش در روز هفتم تیر، سالروز شهادت شهید بهشتی و یارانش خالی از لطف و فایده نیست. پدیده به قدرت رسیدن بنی‌صدر و خروج او به شکل مضحک با لباس زنانه از کشور هرچند خسارت‌های زیادی را متوجه کشور و نظام کرد ولی تجربه ارزشمندی را در اختیار ملت ایران قرار داد. هرچند به قول امام علی(ع) عبرت‌ها زیادند لکن درس‌آموزی از عبرت‌ها بسیار کم و ناچیز است.


بنی‌صدر بهمن سال 1358 با حدود 11 میلیون رای از رقیبانش پیشی گرفت و به عنوان رئیس‌جمهوری انتخاب شد و در همان دوره حزب جمهوری اسلامی دکتر حسن حبیبی را کاندیدای ریاست جمهوری کرده بود. چهره خدومی که سال‌های زیادی به خدمت بی‌منت به مردم در ایران ادامه داد و مورد اعتماد امام(ره) و دلسوزان نظام بود. آن روز‌ها بسیاری از مردم و حتی جمع کثیری از روحانیت فریب تبلیغات ظاهری و ریاکارانه بنی‌صدر را خوردند.


این نوع انتخاب برای نظام و مردم آثار تلخ و زیان‌باری داشت. به ویژه که او سعی می‌کرد چنین وانمود کند که دلسوز مردم و ناجی ملت است. بنی‌صدر از دانشگاه سوربن پاریس در رشته جامعه‌شناسی اقتصاد فارغ‌التحصیل شده بود. بنابه تخصص جامعه‌شناسی و عوام‌فریبی که داشت در تبلیغات خود از این ابزار به خوبی استفاده می‌کرد.


شهید بهشتی و مخالفان سیاسی را مرفهین بی‌درد معرفی می‌کرد؛ اعتقادی به امام (ره) نداشت ولی برای پیشبرد پروژه کاری خود همیشه وانمود می‌کرد سینه‌چاک امام خمینی(ره) و انقلاب است . به ویژه که سابقه همراهی امام در پاریس را داشت و توانسته بود در کنار قطب‌زاده یکی دیگر از نفوذی‌ها در 12 بهمن 57 و در فاصله چند روز مانده به پیروزی انقلاب اسلامی در پرواز ایرفرانس همراه امام (ره) به ایران بیاید و در سلک مبارزین در تبعید خود را معرفی کند.


او به اعتبار همراهی با امام(ره) در آغاز به عنوان نماینده مردم تهران در مجلس خبرگان قانون اساسی انتخاب شد. با این حال توصیه می‌کرد مهندس بازرگان، نخست وزیر نوپای انقلاب از روحانیت برای مسئولیت‌ها استفاده نکند و خود عهده‌دار وزارت اقتصاد و دارایی بود. بنی‌صدر با تشکیل گروه‌های چریکی (میلیشیا) و دفاتر هماهنگی با رئیس جمهور در سراسر کشور به رودررویی با حزب جمهوری اسلامی همت گماشت و روزنامه انقلاب اسلامی را به عنوان ارگان فکری و سیاسی خود و حامیانش راه‌اندازی کرد.


جدال سیاسی و رفتار تخریبی او بر علیه شهید بهشتی، مقام معظم رهبری و آیت‌الله اکبر هاشمی رفسنجانی هرگز تمامی نداشت. او آشکارا آنان را حامیان زر، زور و تزویر می‌دانست و آن‌ها را نماد استبداد نعلین معرفی می‌کرد. با چنین روشی سانسور شدیدی برعلیه این شخصیت‌های منتقد خودش در افکار عمومی و حتی صداو سیما که قطب‌زاده آن را مدیریت می‌کرد به وجود آورده بود.


من با دکتر بهشتی به واسطه مقام معظم رهبری آشنا شدم. پیش از اینکه او را بشناسم، مقام معظم رهبری خاطرات بسیار شیرینی از او نقل می‌کردند.


27 بهمن 57 پس از پیروزی انقلاب اسلامی، حزب جمهوری اعلام موجودیت کرد. بعد از اعلام موجودیت حزب، ما اولین گروه از طلبگانی بودیم که از قم برای اعلام پیمان و همبستگی با حزب جمهوری اسلامی عازم تهران شدیم.


من رسما از طرف شهید بهشتی مامور شدم تا دفاتر حزب جمهوری اسلامی را در بعضی از شهرهای شمال خراسان راه‌اندازی کنم. بعد از برنامه‌ریزی تشکیلاتی به خدمت شهید بهشتی رسیدم. در آن زمان تقابل همین جریان فکری لیبرال‌ها و بنی‌صدر با شهید بهشتی در حال اوج گرفتن بود و فضای حاکم به فضای سنگینی علیه شهید بهشتی تبدیل شده بود و او تحت تهاجم و ترور شخصیت نیروهای سیاسی آن دوران به ویژه بنی‌صدر قرار گرفته بود.


ترور شخصیتی و فکری سیاسی مقدمه‌ای برای ترور و حذف فیزیکی بود. شهید بهشتی جزو اشخاص اول و چهره‌های ناب اولیه نظام بود که در میان یاران امام(ره) مورد تهاجم شخصیتی قرار می‌گرفت. زیرا افکار او از سوی برخی جناح‌ها مورد استقبال واقع نمی‌شد.


خدمت شهید بهشتی بودم و به او گفتم شاید به سبب اینکه احزاب پیشینه خوبی از خود نشان نداده‌ند، مردم از دفاتر حزب جمهوری استقبال نمی‌کنند. شهید بهشتی در پاسخ به حرف من گفت: اگر در هر شهر افرادی را پیدا کنید که حتی در مکانی برای خوردن چای دور هم جمع شوند هدف اولیه حرکت تشکیلاتی حزب جمهوری اسلامی را تامین کرده‌اید، بنابراین نباید هرگز ناامید شوید.


به یاد دارم که شهید بهشتی سفری به خراسان داشت و به دلیل نفوذ منافقین و بنی‌صدر در خراسان از سخنرانی شهید بهشتی در لشکر 77 خراسان و همچنین در حرم امام رضا(ع) جلوگیری شد. همراه هم به نیشابور رفتیم و تلاش کردیم تا شهید بهشتی بتواند در مسجد جامع نیشابور سخنرانی کند اما باز هم از سخنرانی ممانعت کردند. پس از آن به سبزوار رفتیم و در این شهر هم نیز اجازه سخنرانی به شهید بهشتی داده نشد. در سبزوار، شهید بهشتی مهمان یکی از علمای سنتی شد و بالاخره به تهران بازگشت.


پس از بازگشت ما از این سفر، شهید بهشتی به شهید سعادتی و موسوی فر که هر دو آنها از دوستان ما در دفتر مرکزی حزب جمهوری بودند و همراه شهید بهشتی شهید شدند گفت: شما نبودید تا ببینید که چه فضایی بود. شعار می‌دادند «بهشتی، بهشتی، طالقانی را تو کشتی» و ما هم در پاسخ ناگزیر بودیم به رسم وظیفه و اخلاق بگوییم «درود بر شما».


شهید بهشتی جزو چهره‌های شاخص مظلومیت در نظام بود که در آن زمان تمرکز تخریب شخصیت بر روی او بود، بعدها آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در بیان خاطرات خود به این موضوع اشاره کرد. آیت‌الله هاشمی در خاطرات خود می‌گوید: «خطاب به آیت‌الله بهشتی گفتم به شما در این روزها چه می‌گذرد! و شهید بهشتی در پاسخ گفت که آسیاب به نوبت»


من همیشه مجذوب شخصیت او بودم و سعی می‌کردم که در مکتب سیاسی او درس‌آموزی کنم و در جلسات تهران و قم به طور کامل حضور پیدا می‌کردم. در مسجد چهارمردان قم جلساتی با عنوان نقش گروه‌های سیاسی در ایران برگزار می‌شد که آیت‌الله بهشتی آن را اداره می‌کرد و در این جلسات به تدریس جزوات منتشر شده از سوی منافقین و نقد محتوایی آن‌ها می‌پرداخت.


در دوران انقلاب فرهنگی و بسته شدن دانشگاه‌ها بود که من و جمعی از طلبه‌ها و دوستان دیگر با راهنمایی شهید بهشتی و مدیریت شهید آیت با تغییر ظاهری دانشگاه‌پسند به نقاط دوردست می‌رفتیم و مناظره می‌کردیم. این دوران یکی از مقاطع پرشور و حرارت زندگی من بود.


من در بین کسانی که در طول دوران انقلاب با آنان کار کردم، هیچ فردی را به منظمی شهید بهشتی ندیدم. به خاطر دارم که به همراه یکی از دوستان با شهید بهشتی وقت ملاقات داشتیم، حدود 20 دقیقه زودتر به حضور او رسیدیم. او هنگامی که ما را دید، گفت: هنوز حدود 20 دقیقه به موعد مقرر وقت باقی است و جریمه شما این است که با هم در خیابان قدم بزنید و احادیث را مرور کنید تا من سر وقت شما را بپذیرم.


پس از شهادت آیت‌الله بهشتی، به جلسات امور استان‌های حزب جمهوری رفته بودم که فرزند شهید بهشتی حضور داشت. محمدرضا بهشتی که امروز در فسلفه صاحب‌نظر است، در آن زمان عضو شورای مرکزی حزب جمهوری بود. او سر رسیدی را در جمع ارائه کرد که برنامه‌های روزانه پدرش را در آن نوشته شده بود. جالب بود که در یکی از صفحات این سر رسید نوشته بود که در این روز جلسات شورای عالی قضایی برگزار می‌شود. بعد از آن ساعتی را برای رفتن به خانه مشخص کرده بود و ساعتی را نیز در این سر رسید قید کرده بود که باید با محبوبه‌سادات دختر کوچکش صرف کند و به بازی‌های کودکانه با او بپردازد.


کسی که مشاور عالی و امین عالی امام، دبیر کل حزب فراگیر جمهوری اسلامی و رئیس شورای عالی قضایی ایران بود و کسی که درگیری مستقیمی با گروهک‌های منافقین و بنی‌صدر داشت، از خانواده‌اش غفلت نمی‌کرد. به همین خاطر امام در رابطه با او گفت «بهشتی مانند یک ملت بود برای ملت ایران».


*معاون پارلمانی دانشگاه آزاد اسلامی


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب