دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
آنا گزارش می‌دهد؛

«چرا گریه نمی‌کنی» از بازی سطحی تا تمسخر ارزش‌ها

«چرا گریه نمی‌کنی» از بازی سطحی تا تمسخر ارزش‌ها
در چهارمین روز از جشنواره فیلم فجر، فیلم چرا گریه نمی‌کنی به کارگردانی علیرضا معتمدی و تهیه کنندگی سید رضا محقق هر چند سالن‌ها را پر دید، اما نتوانست نظر تماشاگران در کیفیت بازی و مهمتر از همه پیام فیلم را جلب کند.
کد خبر : 830108

به گزارش خبرنگار سینمایی خبرگزاری آنا، فیلم چرا گریه نمی‌کنی که در جشنواره فجر به نمایش درآمد ساخته‌ای از علیرضا معتمدی است که حتی برای توجیه ایرادات خود روی کارگردان را ندید.

در چهارمین روز از جشنواره فیلم فجر، فیلم چرا گریه نمی‌کنی به کارگردانی علیرضا معتمدی و تهیه کنندگی سید رضا محقق هر چند سالن‌ها را پر دید، اما نتوانست نظر تماشاگران در کیفیت بازی و مهمتر از همه پیام فیلم را جلب کند.

نشست خبری این فیلم که در غیاب کارگردان و تنها با حضور تهیه کننده آن برگزار شد، گویی از التهابات فیلم نیز تأثیر پذیرفت. هر چند بار دیگر در این نشست اختلافات کارگردان و تهیه کننده مطرح شد، اما مسئله اصلی بی‌پاسخ ماندن سؤالات خبرنگاران از خود فیلم بود.

سوژه‌ای که گمگشتگی نقش اول داستان به تصویر کشیده شده و تقریباً هیچ چیزی نمی‌تواند او را از وضعیت بی‌تفاوتی و افسردگی برهاند. هر چند تهیه کننده معتقد است در این فیلم به بسیاری از ناگفته‌ها پاسخ داده شده است و این فیلم حاوی پیام است، اما بازی‌های دم دستی بیش از اینکه فیلمی استخوان‌دار را تداعی کند، این اثر را بیشتر شبیه فیلم سیاهی از گیشه ساخته است.

سوژه قرار است که در موقعیت‌های مختلف قرار بگیرد و در نهایت نیز هیچ چیز او را به زندگی امیدوار، خوش بین و معتقد نسازد.

برای نشان دادن حال بد شخصیت اول داستان، علی، که از قضا هم بازیکن است و هم ورزشی نویس، تقریباً تمامی قواعد را بر هم می‌زند. در جایی می‌گوید دوست دارد که هر کاری که می‌خواهد بکند، بی آنکه نگران چیزی یا کسی باشد، اما این موضوع در عمل قابل لمس است و شخصیت اصلی داستان در عمل هر کاری می‌کند و نگران حال دیگران و پیامدی که متحمل آن‌ها کرده است، نیز نمی‌شود.

اما در چرایی خلق چنین شخصیتی که به نظر می‌رسد چندان تازگی ندارد، نه کارگردانی هست که پاسخگو باشد و نه بازیگرانی که از عملکرد خود دفاع کنند.

چرا گریه نمی‌کنی بیش از آنکه آدمی را به تفکر وادار کند، نوعی از سادیسم فکری و بر هم زدن تمامی قواعد و به مسخره گرفتن همه امور را نوعی اعتراض به وضعیت فکری و روحی شخصی خود  می‌داند. بر هم زدن نظم به تعبیر یکی از بازیگران، شکوه زوال نامیده می‌شود و حتی توهین به ارزش‌هایی که عموماً توسط مردم جامعه پذیرفته است خنده دار و مضحک قملداد می‌شود.

در مقابل سوژه سختی که کارگردان انتخاب کرده و از گفتنش نیز عاجز است و در مقابل انتخاب بازیگران که به نظر می‌رسد بیشتر برای مخاطب پذیری فیلم است، انتخاب لوکیشن‌ها مقبول و متناسب با فضای طرح داستانی است.

در عین حال موسیقی متن صرفاً برای اینکه در برخی مواقع عمق حس و حال فضا را بیشتر کند به سمت و سوی دیگر کشانده می‌شود.

مجموع تلاش‌های صورت گرفته البته موجب نشده تا بازی‌های غیر یکدست بازیگران پنهان بماند. اما واقعیت تلخ این فیلم طرح حقیقت گریه دار از زوال شکوهمندی همه ارزش‌ها است. هر چیزی که زمانی مهم بوده دیگر در زندگی امروز جایگاهی ندارد. در جایی گفته می‌شود اتفاقاً بر خلاف دیدگاه قدیمی‌ها باید از چاله در چاه افتاد تا زخم چاله را فراموش کرد.

شاید اگر معتمدی سینمای فجر را با دست نمی‌کشید و با پا پس نمی‌زد، می‌توانست نسبت به فیلم خود دفاعیه مناسبی ارائه کند، اما برای فیلمی که کسی حتی خالق آن نمی‌خواهد مسئولیتی بپذیرد، باید گریست.

انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب