دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

ضرورت قدرت «انتزاع» در اندیشه و استدلال چیست؟

یک روزنامه‌نگار در صفحه فیس‌بوک خود از قدرت «انتزاع» و ضرورت آن در فضای بحث و استدلال نوشته است.
کد خبر : 7277

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، حمیدرضا ابک،‌ فارغ‌التحصیل رشته فلسفه از دانشگاه تهران نوشت:


یکی از چیزهایی هم که شاید بیارزد برای به دست آوردنش تلاش کنیم، همانی است که اسمش را می گذارم قدرت "انتزاع". منظورم از قدرت انتزاع این است که هنگام اندیشیدن به یک موضوع و نظر دادن درباره اش، ابتدا بتوانیم موضوع را از تمام متعلقات و حواشی جانبی اش جدا کنیم و ضمن آگاهی به حواشی، مستقل از آنها، درباره اش استدلال بیاوریم و حرف بزنیم.


در جمع های دوستانه، مخصوصا آنهایی که آدمهایی با تحصیلات و شغلهای متفاوت در آن حضور داشته اند، بارها به خالی بودن جای این توانایی برخورده ام.


مثلا کافی است اسمی از مهاجرت به میان بیاید. از همان ابتدا می شود نظرات افراد را حدس زد و دسته بندی کرد. احتمالا آنکه دل به رفتن بسته، انبانش پر است از استدلالهایی درباره ضرورت مهاجرت. مثلا "اینجا دیگه واقعا جای موندن نیست"؛ "کیفیت زندگی تو ایران پایینه"؛ "فقط رانت خوارها می تونن اینجا بمونن"، سرفصل نظرات رفقایی است که پرونده شان، احتمالا یواشکی، در اداره های مهاجرت در حال بررسی است. "خانواده"، "وطن"، "تاریخ"، "دلتنگی"، "عشق و حال"، "راحت پول درآوردن" هم معمولا کلیدواژه استدلالهای آن طرفی هاست که به هر دلیلی انتخاب کرده اند که بمانند.


قدرت انتزاع یعنی بتوانی مستقل ازینکه خودت می خواهی مهاجرت کنی یا نه، طلاق بگیری یا نه، بچه دار شوی یا نه، رانت خواری کنی یا نه، درباره مهاجرت، طلاق، فرزندآوری و رانت خواری حرف بزنی و استدلال کنی. این همان چیزی است که کمتر دیده می شود.








همین موضوع به ظاهر ساده، باعث شده است حجم عظیمی از کج فهمی و دشمنی بر فضای بحثها و استدلالهای ما حاکم شود؛ اتفاقی که متاسفانه حتی بر فضای روشنفکری سرزمین ما هم سایه افکنده است.

در واقع ما بیشتر از استدلالهایی طرفداری می کنیم که موضعی را تقویت کنند که خودمان به دلایلی از قبل "انتخاب" کرده ایم. غافل ازینکه ممکن است انتخاب ما، درست ترین انتخاب ممکن نباشد؛ چون انتخاب آدمها صرفا به دلایل عقلانی صورت نمی پذیرد.


روی دیگر فقدان قدرت انتزاع، همان "شخصی" کردن مسائل و بحث هاست. فلانی مزخرف می گوید چون آدم بی اخلاقی است. چرت می گوید چون چندبار جواب من را نداده. آدم بیخودی است چون به چیزهایی که من دوست دارم اهمیت نمی دهد. چرند می گوید چون انتخاب خودش آن بوده.


اتفاقا همین رویکرد است که در بسیاری موارد باعث می شود حرف طرف مقابل را نشنویم و به دلایلش اهمیت ندهیم؛ چون گمان می کنیم او هم مثل ما، فقط به دنبال این است که ثابت کند انتخابی که خودش کرده، از انتخاب ما بهتر است.


از اینجاست که چیزی به نام "گفتگو" اساسا بلاموضوع می شود. این استدلالهای ما نیستند که در برابر هم صف آرایی می کنند تا گفتگو را شکل دهند، بلکه انتخاب های شخصی و گزینشهای بعضا دلبخواهی مان است که در بحثها روی صورت طرف مقابل پرتاب می شود. به همین خاطر است که هیچ بحثی به هیچ نتیجه ای نمی رسد و صرفا به اینجا می کشد که "به هرحال هرکی یه نظری داره؛ این نظر شخصی منه؛ هرچی هم شما بگی من نظرم همینه".


شاید باورتان نشود اما همین موضوع به ظاهر ساده، باعث شده است حجم عظیمی از کج فهمی و دشمنی بر فضای بحثها و استدلالهای ما حاکم شود؛ اتفاقی که متاسفانه حتی بر فضای روشنفکری سرزمین ما هم سایه افکنده است.


بماند که بعضی، به رغم برخورداری از قدرت انتزاع، معمولا از استدلالها و نظراتی حمایت می کنند که تهش نفعی برای خودشان داشته باشد یا زخمی به طرف مقابلشان بزند. آنها حسابشان جداست.


انتهای پیام/

ارسال نظر
گوشتیران
قالیشویی ادیب