دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

محسن موسوی تبریزی: حضور سیدحسن خمینی در خبرگان برکات خاصی دارد

«چرا باید در آستانه انتخابات عده ای از افرادی که واقعا استعداد خدمت دارند و تجربه های خوبی در مجلس و دستگاههای اجرایی، حوزوی، دولتی، دانشگاه ها و جاهای دیگرکشور به دست آورده اند،باید در اضطراب می بودند که ثبت نام کنند یا خیر؟ بعد از ثبت نام هم برای تایید صلاحیت هر شب خواب شورای نگهبان را ببینند. چرا این اضطراب و نگرانی در مردم کشور ما وجود دارد؟ با این نگرانی ها و اضطراب ها چگونه باید شاهد یک انتخابات سالم در کشور باشیم؟» این را آیت الله محسن موسوی تبریزی، عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم می گوید.
کد خبر : 62616

به گزارش گروه رسانه های دیگر خبرگزاری آنا به نقل از «انتخاب ایرانی»، این نماینده دوره اول مجلس خبرگان رهبری معتقد است «کاهش وزن سیاسی در کشور به دلیل تنگ نظری برخی احزاب و گروه ها و تشکل هایی است که در نهادهای نظارتی حضور دارند.»


وی در گفت‌وگو با «انتخاب ایرانی» به بررسی عملکرد مجلس خبرگان رهبری در دور چهارم و فضای سیاسی کشور در آستانه انتخابات اسفند ماه پرداخته است که در ادامه می خوانید:


با توجه به اینکه شما در دوره نخست مجلس خبرگان رهبری حضور داشتید و در این دوره هم برای انتخابات نام نویسی کردید، ارزیابیتان از عملکرد این نهاد طی چند سال اخیر چیست؟


به نظر من مجلس خبرگان طی سال های اخیر و در دوره فعلی به گونه مناسبی عمل نکرده است.


البته عمل کردن به وظیفه به این معنی نیست که کسی را عزل یا نصب کنند. منظورم این است که حداقل مطابق قانون عمل کنند.به عنوان مثال در یکی از مصوبه هایی که در مجلس سوم تصویب شد، آمده بود که خبرگان در هر جلسه یا در زمان های مشخص یکی از مسوولان نهاد های وابسته به رهبری را دعوت کند و از وی سوالاتی بپرسند و گزارش بخواهند و نهایتاً نظرهای مثبت یا منفی نمایندگان به رهبری گزارش داده شود و اگر اشکالاتی داشتند از آنجا جواب می آید و اصلاح می شود. این البته خلاصه آن ماده قانون است .


لذا چنین ماده ای در خود آیین نامه که قانون مجلس خبرگان باید به این قانون عمل کنند وجود دارد که تقریباً خلاصه وظیفه مجلس خبرگان است. ولی در همان دوره سوم هرگز ما ندیدیم که به این قانون عمل کنند. حتی من در سخنرانی هایم بارها و بارها پرسیدم که چرا آقایان هیات رییسه به این آیین نامه عمل نمی کنند؟در دوره چهارم هم من خبر ندارم ولی بعید می دانم که باز هم عمل کرده باشند.


یکی از مسائلی که در خصوص مجلس خبرگان بسیار شنیده می شود و اختلاف نظر زیادی درباره آن وجود دارد مسئله نظارت بر رهبری است که برخی معتقدند این جز وظایف خبرگان است ولی یک عده تاکید دارند که چنین نیست. حق با کدام گروه است؟


جو غالب در مجلس خبرگان یک جو دیگری است. قبل از دوره سوم که اصلا کلمه نظارت را قبول نداشتند. اوایل دوره سوم کلمه نظارت برایشان سنگین بود. البته در بحث ها و سخنرانی ها ما این کلمه را زیاد بکار گرفتیم. ولی اگر یادتان باشد در انتخابات دوره چهارم در تبلیغات کلمه نظارت زیاد بکار برده می شد. معروف ها را نام نمی برم غیر معروف ها می گفتند که مجلس خبرگان باید نظارت بکند و وظیفه اش نظارت است. این مسئله در تبلیغات و سخنرانی هایشان زیاد بود.حتی من به یکی از آقایان گفتم که این فرهنگ سازی ها را چه کسی کرد که الان در جامعه برای رای گرفتن کلمه نظارت را می برید؟! این یک موضوعی بود که جو غالب مجلس خبرگان به این صورت بود و عده ای از آقایان هستند که اصلا معتقدند خبرگان وظیفه اش تایید رهبری است و این عجیب است بعضی ها به این مسئله اعتقادی ندارند.


بنده عرضم این است که همان طور که در قانون کار مجلس شورای اسلامی به عنوان ناظر برای دولت پیش بینی شده است نظارت کند سوال کند استیضاح کند مثلا رای گیری کند که این وزیر باشد یا نباشد یا در مراحل دیگر خود رئیس جمهور این مراحل را طی کند و نهایتا اگر لازم باشد رای به عدم کفایت سیاسی می دهند. مجلس خبرگان هم همین وظیفه را نسبت به رهبری دارد. نباید فراموش کرد که چه در داخل و چه در خارج بسیاری از امور کشور به دست رهبری است. مثلا فرماندهی کل نیروهای مسلح، نصب وعزل و قبول استعفای مسوولان کشور، تعیین فقهای شورای نگهبان، تعیین رئیس قوه قضاییه، تعیین رییس سازمان صداوسیما، تعیین رییس ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران، تعیین فرمانده کل سپاه، تعیین فرمانده نیروهای نظامی وانتظامی و... سوال مهم این است که مسوول یعنی چه؟


این مسوول عزل وحکم ونصب دارد. لذا همین مجلس خبرگان باید نظارت کند.وظیفه مجلس خبرگان این است که نسبت به نهاد های وابسته به رهبری نظارت داشته باشد. من معتقدم که نظارت سبب تثبیت بیشتر نظام و رهبری است وباعث می شود اعتماد مردم به نظام و رهبری بیشتر شود. اما متاسفانه برخی مسوولان از این مسئله غافل هستند.


طی سال های اخیر یک سری جناح بندی ها ایجاد شده که توانسته است تاثیرات بسیاری بر مجلس خبرگان بگذارد و مردم شاهد یکسری اعمال ناشایست از برخی روحانیون بودند. به نظر شما آیا جایگاه مجلس خبرگان رهبری به گونه ای است که فضا برای این اقدامات و مواضع جناحی فراهم باشد؟


اول اینکه شما چرا همه را می اندازید به گردن روحانیون؟ همه در این کشور مقصر هستند. روحانی و غیر روحانی ندارد. از اول تا آخر همه از یک قماشند. کشور به هم ریخته است و همه مقصرند. دوم اینکه این احزاب و گروه ها و این نام هایی که شما نام بردید این ها اسم های بی مسمایی هستند که نه اصلاح طلبند و نه اصولگرای واقعی و نه آن پایداری ها، پایداری در دین اخلاق و مذهب دارند. سوم اینکه شما راجع به خبرگان پرسیدید ولی من می خواهم این موضوع را گسترش بدهم. من می خواهم بگویم که در اداره کل کشور، مجلس، دولت، خبرگان دستگاه های قضایی و نهادهای دیگر هم مقصر هستند.


این ها باید مدیریتشان بر اساس صلاح کشور و بر اساس قانون باشد. یعنی به هیچ عنوان نباید در اداره و مدیریت کشور منافع و حتی اسم جناح و جریان سیاسی مطرح باشد. پشت میز غیر از آن طرف میز است. پشت میز که این آقای وزیر نشسته است باید به قانون و وظیفه وزارتیش عمل کند. آن طرف میز که رفت اشکالی ندارد و عیب ندارد بیرون از وزارت خانه بر اساس تفکر خودش مصاحبه کند،مقاله بنویسد،روزنامه چاپ کند. اصلا اینگونه می تواند به رشد فکری جامعه کمک کند. اما اگر به عنوان مثال فلان آقا به هریک از مجالس یا قوه مجریه آمد و آنجا نشست باید این تفکر خاص را بگذارد کنار و به وظیفه خود بپردازد و بررسی کند که کشور به چه چیزهایی نیاز دارد و مشکلاتش چیست و روی آنها تمرکز کند. من معتقدم هیچ مسوولی حق ندارد قانونا، شرعا و وجدانا آن تفکر خاص سیاسی را در مدیریت و مواضعش در نهادهای کشوری دخالت دهد. اما متاسفانه بسیاری از شخصیت های سیاسی ما به این مسئله اهمیتی نمی دهند و این گرفتاری کشور ما است.


فکر می کنید که در دوره بعدی مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی ما شاهد تغییر این وضعیت هستیم یا همچنان این روال ادامه پیدا می کند؟


من امیدوارم که اینگونه شود مخصوصا مجلس خبرگان که مربوط به نهاد رهبری است زیرا مقام معظم رهبری مخصوص یک گروه یا یک جناح و یک تشکیلات و حزب خاصی نیست. رهبری متعلق به همه است.


یکی از نکاتی که با بررسی چهره های حاضر در مجلس های اول تا هشتم شورای اسلامی یا حتی مجلس خبرگان رهبری متوجه خواهیم شد، کاهش وزن سیاسی افراد است. بطوری که می توان گفت مجلس های اول حتی اضافه وزن هم داشتند. اما آرام آرام سیر نزولی آغاز شد و بعد از مجلس ششم شدت گرفته است. دلیل این افت را چه می دانید؟


به نظر من تنگ نظری برخی احزاب و گروه ها و تشکل هایی است که در نهادهای نظارتی حضور دارند. آنها هر کدام طبل خودشان را می زنند و کاری با کشور و ملت و نظام جمهوری و قانون اساسی ندارند و هرکسی سنگ مقام و حزب خودش را به سینه می زند.اینکه شما گفتید مجلس اول به نوعی اضافه وزن داشته هم من معتقدم با این وجود می توانست باز هم بهتر و قوی تر باشد. حسن و کمال نهایت ندارد. ما نباید قانع به کمال به حد معینی باشیم . مجلس اول از این جهت خیلی خوب بود که آنجا افکار مختلف حضور داشتند و هر کسی حرف خودش را خیلی راحت می گفت.


مجلس یکدست و یک سخن هیچ فایده ای ندارد. در مجلس باید موافق و مخالف وجود داشته باشد آن هم با علم و مطالعه و بررسی کامل تا یک قانون پخته به تصویب برسد زیرا فقط قوانین پخته ماندگار می شوند. تقریبا از اول انقلاب اسلامی تا حالا اکثر قوانین ما مدام عوض شده اند و یا به آن تبصره های زیادی اضافه شده است واین به دلیل ناپختگی قانون های کشور است که بدون اینکه روی آن ها بحث و مطالعه مناسب و کافی صورت بگیرد، تصویب شده اند.


مثلا در مجلس شورای اسلامی، حقوق دان های کارکشته و باتجربه زیادی حضور ندارند که از تجربه آنها در تصویب و تدوین قانون استفاده شود و قانونی تصویب شود که چندین سال بدون اینکه تغییرش دهند، اجرا شود. البته بعضی از قانون های ما برای 30 یا 40 سال پیش هستند و از آن زمان تا حالا تغییر خاصی نکرده اند ولی اخیرا به این صورت نیست و مدام در حال تغییر هستند.


یکی از اتفاقاتی که در این ایام بسیار خبرساز شد حضور سید حسن خمینی در انتخابات مجلس خبرگان رهبری بود که این تصمیم همانطور که موافقان بسیاری داشت، مخالفانی هم داشت و از بعد از انتشار این خبر حملات بسیاری به شخص ایشان شد، به عقیده شما هدف از تخریب شخصیتی مثل سید حسن خمینی که یادگار امام(ره) به حساب می آیند، چیست؟


من کلا در مورد اشخاص صحبت نمی کنم ولی در این زمینه حضور ایشان یک برکت خاصی است. از این حیث که بیت امام(ره) و نام ایشان از طریق شخص سید حسن و خانواده امام(ره) دوباره احیا می شود و در ذهن جوان ها تداعی پیدا می کند. ضمن اینکه سید حسن خمینی یک انسان فاضل و متعهد و متدین هست و به امور و اهلیت شناخت دارد. آنهایی که با این موضوع مخالف هستند و نمی توانند تحمل کنند آن ها باید جواب بدهند که از چه می ترسند و از چه نگران هستند. از اینکه میز و محرابشان را ازدست بدهند؟ به نظر من باید بنشینند به صورت منطقی با هم صحبت کنند و به نتیجه برسند. به هر صورت چون خمینی نام بارزی در کشور است این نگرانی ها در کشور بروز کرده و نگرانی نه تنها در مورد ایشان بلکه در مورد خیلی ها بیان می شود.


انتخابات آینده را چطور ارزیابی می کنید؟ برخی معتقد به سلامت آن نیستند!


به طور کلی اگر بخواهیم یک انتخاب سالم برگزار کنیم سلامت انتخابات به این است که بر اساس بی طرفی و قانون نسبت به صلاحیت ها و صندوق ها عمل کنیم. در هر مرحله ای اگر ما کاری انجام دادیم که به سلامت انتخابات ضربه ای وارد کند آن انتخابات انتخابات سالم و واقعی نیست.


بعد از اتفاقات انتخابات سال 88 شرایط برای اصلاح طلبان را تا حدود زیادی تغییر کرد حتی در مجلس نهم بسیاری رد صلاحیت شدند. هرچند این اتفاق در مجلس های هفتم و هشتم هم افتاد اما بعد از انتخابات 88 شرایط بسیار بسته تر شد. حالا در آستانه انتخابات بسیاری با دلیل و بی دلیل رد صلاحیت شده اند اگر نگاه ما نگاه خدمت گذاری هست پس داستان رد صلاحیت ها چیست و توصیه شما به کسانی که در راس نشسته اند و این صلاحیت ها را تایید می کنند چیست؟


این مسئله در همه دوره ها وجود داشته است اما از بعد سال 88 این موضوع تشدید شده و هر دوره هم روند سعودی دارد و اضطراب ها و فشار ها بیشتر می شود. این مشکل، بسیار مهم و اساسی است که در مسایل انتخاباتی و سیاسی ما وجود دارد و کسانی که صاحب قدرت هستند و به صلاح ملت کشور و استمرار نظام جمهوری اسلامی پایبند هستند، باید در رفع این معضل کوشا باشند. اگر به این صورت پیش رود حقیقتا باید برای آینده سیاسی کشور نگران بود. چرا باید در آستانه انتخابات عده ای از افرادی که واقعا استعداد خدمت دارند و تجربه های خوبی در مجلس و دستگاههای اجرایی، حوزوی، دولتی، دانشگاه ها و جاهای دیگرکشور به دست آورده اند، در اضطراب باشند. بعد از ثبت نام هم برای تایید صلاحیت هر شب خواب شورای نگهبان را ببینند. چرا این اضطراب و نگرانی در مردم کشور ما وجود دارد؟ با این نگرانی ها و اضطراب ها چگونه باید شاهد یک انتخابات سالم در کشور باشیم؟ این نگرانی ها را باید کسی که در کشور قدرت کلان دارد و از او حساب می برند، از بین ببرد. اینگونه مردم با یک نشاط و رغبت خاصی برای ثبت نام انتخابات و صحبت کردن یا ارائه نظرات آمادگی پیدا می کنند. در مجموع به نظر من این اضطراب از نظر سیاسی و اجتماعی و فرهنگ انتخابات، بسیار مضر است.


دو حزب ندا و حزب اتحاد ملت که فعالیت خود را به تازگی آغاز کرده اند تمرکزشان بیشتر معطوف به جوانان است و تلاش می کنند چهره های جوان را هم وارد انتخابات کنند.به نظر شما چقدر برای کشور به صلاح است که ما از جوان ترها در مجلس شورای اسلامی یا مجلس خبرگان استفاده کنیم؟


ببینید بطور کلی حزب واقعی در کشور ما وجود ندارد . حزب یک شرایط و آیین نامه و برنامه مشخص دارد. حزب هایی که امروز هستند مثل هلال ماه در اول ماه بسیار باریک و زودگذرند وحزب هایی که می مانند، بی محتوا هستند و حزب درست و حسابی در کشور وجود ندارد. در این موضوع که کسی جوان ها را بهانه کنند و استعداد های بی نظیر را کنار بگذارند این فکر غلط و نادرست است. ما نباید کاری به پیر و جوان داشته باشیم.


ما باید دنبال کسانی برویم که واقعا اهلیت و شایستگی دارند . اهلیت به علم، تعهد و تخصص. هر کسی که شرایط علمی و عملی دارد باید وارد میدان شود. مجلس شورای اسلامی و خبرگان و قوه مجریه و...هم فرقی نمی کند. در انتخابات مجلس خبرگان یک صلاحیت غیر عمومی و یک شرایط علمی مطرح است و هرکس این صلاحیت علمی را داشته باشد؛ زن یا مرد، پیر یا جوان، عمامه به سر یا بدون عمامه فرقی نمی کند. ما شرط لباس و جنسیت در انتخابات مجلس خبرگان و یا انتخابات مجلس شورای اسلامی نداریم. بنده معتقدم که جوان ها باید به میدان بیایند ولی نباید به آن ها اختیار صد در صد داد زیرا هنوز بی تجربه هستند.


جوان ها را باید در کنار اهل تجربه به میدان آورد تا تجربه کسب کنند. چرا که آینده این کشور در دست همین جوان هاست. مگر شخصیت هایی که از انقلاب هستند تا چند سال دیگر زنده می مانند؟20 یا 30 سال دیگر هیچکدام از این شخصیت ها نیستند و این جوان های امروز هستند که باید اداره کشور را به دست بگیرند. بنابراین توجه خاصی باید به جوان ها داشت و از آن ها در هر نهاد و برنامه ای استفاده کرد اما در کنار افراد باتجربه افرادی که متخصص، متدین و متعهد هستند.


این را به عنوان آخرین سوال مطرح می کنم. شما اخیرا تصمیم به حضور در حوزه نجف گرفته اید . دلیل این اقدام چه بود؟


ببینید من حوزه نجف را تاریخ شیعه می دانم چون از زمان امام جواد(ع) وامام عسگری(ع) محدثین و عالمینی آنجا بوده اند و فعالیت داشته اند و در این مدت فراز و نشیب های مختلفی را پشت سر گذاشته است. در زمان غیبت کبری هم همینطور بوده و فعالیت حوزه به صورت مستمر ادامه داشته است. در نجف شیخ طوسی بنیان حوزه را گذاشت و از آن زمان تا حالا به صورت مستمر تقریبا اکثر علما تربیت شده نجف بوده اند. بنابراین در این مدت هزار سال وقتی اسمی از حوزه برده می شد، حوزه نجف به ذهن می آمد. برای همین می گویم نجف تاریخ شیعه است و این را صدام نابود کرد و ازبین برد،علمای شیعه را شهید و بیرون کرد.


اما عده ای از علما آنجا ماندند و ماندنشان جهاد بود.زیرا نمی خواستند فعالیت این حوزه به صفر برسد و نامش باقی بماند. من هم نتوانستم خود را به میز و کتابخانه و منسب و عنوان های واهی که به هیچ دردی نمی خورند و تنها انجام وظیفه هستند،قانع کنم.بنابراین بنده هم صلاح دیدم و احساس کردم رفتن به آنجا واجب است و برای حوزه باید اقدامی کرد و این اقدام از سوی شخص خودم بود که به آنجا بروم و به عنوان یک طلبه انجام وظیفه کنم. لذا کسی ما را به آنجا دعوت و یا اعزام نکرد.


انتهای پیام/

ارسال نظر
گوشتیران
قالیشویی ادیب