نقش پزشکی مدرن در زایش انسان مدرن
به گزارش خبرنگار حوزه فرهنگ گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، در فرآیند تغییر علوم در دوره مدرن، پزشکی هم دچار تغییرات عمیقی شد که از منظر فیلسوفانی چون میشل فوکو دور نماند.
میشل فوکو، فیلسوف فرانسوی در کتاب «تولد پزشکی بالینی» مینویسد: «از قرن هجدهم پزشکی گرایش یافت. گویی که بستر بیمار جایگاه همواره ثابت و پایدار تجربه بوده است. برخلاف نظریهها و نظامها که مدام در معرض تغییر قرار داشتند و خلوص شواهد بالینی را زیر نظریهپردازیهای خود پنهان میکردهاند».
فوکو به نوعی پروپاگاندا برای به اصل تبدیل شدن پزشکی مدرن اشاره کرده و مینویسد: «پزشکی به یاری عناصر نامتعارف شناخت بالینی، حقیقت را با زمان پیوند داده است. روایتهای اسطورهوار از تاریخ پزشکی در پایان قرن هجدهم و آغاز قرن نوزدهم در چنین اعتقاداتی ریشه داشتند. گفته میشد این پزشکی بالینی است که از اساس امکان تحقق پزشکی را فراهم آورده است».
او درباره طبابت و پزشکی اصیل پیش از دستبرد دوره مدرن به آن مینویسد: «در سحرگاه تاریخ پیش از ظهور هر اعتقاد بیهودهای، پیش از پیدایش هر نظام پزشکی، تماماً ارتباطی بیواسطه بود میان درد و آنچه مایه تسکین آن است. این ارتباط بیشتر غریزی و حسی بود تا تجربی. رابطهای بود که فرد پیش از آنکه در شبکه اجتماعی گرفتار شود با وجود خود برقرار میکرد، حساسیت بیمار به او میآموزد که فلان یا بهمان حالت تسکینش میدهد یا مایه عذاب اوست».
فرد سالم این ارتباطی را که بیواسطه دانش برقرار میگردد مشاهده میکند. منتهی این مشاهده گزینهای برای رسیدن به شناخت آتی نیست. حتی آگاهی یافتن هم نیست بلکه بیدرنگ و کورکورانه است. اینجا صدایی نهایی به ما میگوید طبیعت را بنگر! این مشاهده که خود به خود تکثیر شده و میان افراد انتقال مییابد، به آگاهی عمومی بدل میشود که هر فرد در آنِ واحد سوژه و اُبژه آن است. همه مردم به یکسان به این پزشکی اشتغال داشتند. تجربههای هر کس به دیگران انتقال مییافت و این معلومات از پدر به فرزند میرسید. طب بالینی پیش از آنکه دانش باشد، رابطه کلی و همه نوع شمول بشریت با خود بود: عصر سعادت مطلق پزشکی».
فوکو انحطاط علم پزشکی در دوره مدرن را انحصاری شدن آن میداند و مینویسد: «انحطاط، زمانی آغاز شد که الفبا و اسرار به میان آمدند. یعنی وقتی این دانش میان گروهی ممتاز پخش شد و آن رابطه بیواسطه و بیمانع و حدود میان نگاه و کلام، گسسته شد. آنچه مردم میدانستند دیگر به دیگران انتقال نمییافت و به خوان عملی و تجربه واریز نمیشد مگر آنکه از صافی زبان پیچیده دانش گذشته باشد».
عبدالحسین کلانتری، جامعهشناس و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران درباره نگاه متفاوت پزشکی مدرن به انسان در دوره مدرن از زبان فوکو میگوید: «رویکرد دیرینهشناسی فوکو نشان میدهد که سوژهای به نام بیمار که ویژه پزشکی مدرن است پدیده جدیدی است که با گذشته متفاوت است و بر همین اساس سعی میکند تجربه پزشکی در عصر مدرن را نشان دهد و معتقد است که پزشکی مدرن با روش تشریحی بالینی رشد و گسترش پیدا کرد و بیمار مدرن که تمامی نشانهها و حتی مرگ او مورد توجه قرار گرفت، موجب شد که پدیدهای به نام انسان مدرن متولد شود».
کلانتری میافزاید: «فوکو زایش انسان مدرن را به پزشکی مدرن ارتباط میدهد و میگوید «برای اولین بار است که بدن و نشانههای آن در پزشکی مدرن هم محل توجه قرار میگیرد و تشریح و حتی انسان مرده هم اهمیت پیدا میکند، برای اینکه تمامی نشانهها حکایت از عالم و پدیده و شناختی میکند که به نظر فوکو در ادراک پزشکی مدرن است که به این موارد توجه میشود. گفتمان علمی پزشکی مدرن توانست به نحو عینی و با آزاد شدن انواع متافیزیک به آشکارسازی ابدان و اجساد افراد بیمار بپردازد و با فردیت بخشیدن به آنها به نحوی سطحی اما در واقع عمیق، به بررسی آنها بنشیند و خود را بر آنها حک کند. در نتیجه این گفتمان فضا، زبان و مرگ به گونهای عینی در کنار یکدیگر آرایش یافته و به فردیت انسان جدید کمک کردند به عبارتی در پزشکی مدرن بود که انسان جدید به شکل پوزیتیو و عینی شکل گرفت».
انتهای پیام/۴۱۶۲/پ
انتهای پیام/