شرمساری معاون وزیر به جای پیشگیری و پیگیری/ جلوی بدسلیقگی ناشیانه در ساخت تندیس را بگیرید!
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا - سید مرتضی حسینی؛ زمانیکه بخواهند از یک چهره بسیار محبوب در بین افکار عمومی قدردانی کنند، این مثال را زیاد میشنویم که باید «مجسمه فلانی را بسازند» یا در شکل سلبی و انتقادی آن «اگر فلانی در کشور دیگری زندگی میکرد، مجسمهاش را میساختند».
ساختن مجسمه شامل سردیسها، تندیسها و یادمانهای حجمی از مشاهیر و مفاخر یکی از راههای مرسوم و مؤثر برای تقدیر از آنها و زنده نگه داشتن یاد و خاطره این بزرگان است. این موضوع تقریباً در همه جای دنیا روشی پسندیده و مرسوم به حساب میآید. در کشور ما نیز از حدود یک قرن پیش و با تلاش هنرمندان و اساتیدی همچون ابوالحسن صدیقی، علیاکبر صنعتی، فریدون صدیقی، هوشنگ سیحون و پرویز تناولی هنر مجسمهسازی شکلی نوین و روشمند به خود گرفت.
بااینحال، در سالهای اخیر، برخی تندیسها و مجسمههایی که از چهرهها و مشاهیر ساختهشده، کمترین شباهتی به چهرههای واقعی آنها ندارند.
این روند شاید پیش از این هم در نقاط مختلف کشور رخ میداد، اما کمتر کسی از آن با خبر میشد اما با گسترش وسایل ارتباطی و افزایش قدرت رسانههای رسمی و غیررسمی در سالهای اخیر بارها تصاویر و خبرهای مربوط به این موضوع در فضای مجازی و رسانهها منتشر شد. آش این مجسمههای نامشابه آنقدر شور شده که صدای معاون امور هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی را هم درآورده است.
تندیسهایی برای بهانهگیری و عیبجویی دشمنان و منکران!
سید محمد مجتبی حسینی در یادداشتی با عنوان «تندیسهایی که حس شرمساری را برمیانگیزند» که در ایسنا منتشر شدبه این موضع واکنش نشان داد.
معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، در ابتدای این یادداشت با یادآوری نام هنرمندان مطرح کشور در حوزه مجسمهسازی، از جمله ابوالحسن صدیقی، آورده است: در ایران تندیسسازی به سیاقی که میشناسیم و آن را حاصل آمدوشدهای قرن اخیر میشماریم پدیدهای تازه است.
در ادامه این یادداشت آمده است: این تازگی به پشتوانه شعور و شناخت هنری، موجب شد تا در کوتاهترین زمان چهرههایی ماندگار و آثاری ارزشمند آفریده شود و ساخت تندیس، ویژگیهایی ایرانی بیابد و شیرینکاری و تغزل و نازکخیالیِ سایر هنرها در این نمونهها نمود یابد. تا آنجا که نادرهکاری چون «ابوالحسن خان صدیقی» به قدرت قلم و سلطه بر هنر توانست، چنان شخصیتهای تاریخی و مفاخر ایران را در قاب و قالب تندیس معرفی کند که تماشاچیان بی آنکه به جستجوی دلیل باشند یا به استدلال بپردازند، باور میآورند که فردوسی و سعدی و پورسینا و ... جز آنی نبودهاند که ابوالحسن خان پرداخته است.
حسینی در ادامه چنین عنوان کرده است: آنچه آن استاد یگانه آفرید، افزون بر قرائن مطالعاتی و پژوهشی به دو نکته دیگر نیز شهادت میدهد؛ یکی عمق ادراک و آگاهی و مؤانست او با تاریخ و فرهنگ و آثار و دیگری ریزنگاریها و ظرایفپردازیهای برآمده از توانایی و چیرگی در هنر ...یاران و دوستان و شاگردان صدیقی بر سنت استاد خود هنر آموختند و به ساخت تندیسها پرداختند و چنان توان خود را به چشم کشیدند که گویا تندیسسازی در این ملک قدمتی بسیار فراتر از یک، دو سه قرن دارد.
او با اشاره به تندیسهایی که در ماههای پس از شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی به نیت قدردانی از این سردار شهید در نقاط مختلف کشور رونمایی شده نوشت: در شهرهای مختلف یکی پس از دیگری از تندیسهایی رونمایی میشود که بیش از احساس قدردانی، حس شرمساری را در مخاطب برمیانگیزد. تندیسهایی که گاه بهانه تاختن دشمن و عیبجویی منکران میشود. تندیسهایی که مشابهت، سهل است، حداقل تناسبهای لازم انسانی را ندارد، تصویرش در شبکههای مجازی به طرفةالعینی منتشر میشود و تماشاییان محب و مغرض از هر گروه که باشند از زبان خود به عرض اسف میپردازند.»
حسینی سپس تأکید کرده است: «هفته دفاع مقدس، وقت مناسبی است که به تذکار بیندیشیم. آیا وقت آن نیست که به مجسمهسازی و تندیسپردازی برای معرفی چهرههای شاخص و افتخارات کشورمان، کشور پهناورمان که شهر و شهرستان و روستا کم ندارد، به طور خاص توجه کنیم. وقت آن نیست که آموزش هنر را دست کم در این عرصه جدی بگیریم و به جای افزودن شمار دانشگاهها به کیفیت آموزش هنر مشغول شویم. وقت آن نیست که بپذیریم هر دستگاه تخصصی دارد و شناخت و هدفی و اگر قرار باشد در هنر تصمیم و تدبیری اتخاذ شود باید به نمایندگان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی روی آورد؟».
رونمایی از تندیس سردار سلیمانی در شهرستان «باغملک»
او در انتهای یادداشت خود آورده است: دیدن تصویر از تندیس دیگری از سردار محبوب ایران سرافراز در «باغ ملک» دست و قلمم را لرزاند، قلم خواست تا بنویسم باز، مکرر کنم و بگویم که هنر در تمام رشتهها و عرصهها، یک ضرورت است. ثروتی است در جلوههای مختلف و غریب است که صاحبان سرمایه دیروز که هنوز از داشتههای پیشین وام میگیرند و به آن مفتخرند، امروز خود را با بهرهای کمتر از آنچه باید سپری کنند.»
ضرورت پرداختن به موضوع «تندیسهای غریبه از چهرههای آشنا»
آسیبشناسی این روند نامطلوب یکی از موضوعاتی بود که گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا در ماههای اخیر در قالب یک پرونده به آن پرداخت.در قسمت اول این پرونده و در قالب یک گزارش، به این موضوع پرداخته شد. در قسمت دوم نیز نمونههایی از این موارد به صورت یک گزارش تصویری مختصر ارائه گردید.
«روحالله شمسیزاده»، از هنرمندان مجسمهساز در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری آنا با اشاره به این که مجسمهسازی در ایران به مرحله فاجعه رسیده است، عنوان کرد که شهرداریها نباید در حوزه مجسمهسازی هم مجری و هم سیاستگذار باشند.
عضو هیئتمدیره انجمن مجسمهسازان ایران بر این نکته تأکید کرد که بسیاری از تندیسهای شهری، علاوه بر اینکه شباهتی با نمونه واقعی ندارد، فاقد شخصیتپردازی و تخیل هنرمندانه نیز هست!
او در ادامه گفت: شما تندیس معروفی که استاد صدیقی از سعدی طراحی کرده و مبنای همان تصاویر معروف سعدی قرار گرفته را ببینید. رندی، آن نگاه تیزبینانه و طنز شیرین و گاه گزندهای که سعدی در آثار خود دارد، در این پرتره منعکس شده است. یعنی مجسمهساز کاملاً به آثار و شخصیت سعدی تسلط دارد و آن رندی صورت و چشمها را از دل اشعار شیخ اجل بیرون آورده است.
تخیّل بهانه فرار از مسئولیت نباشد
وی تأکید کرد: یک منطق پژوهشی پشت این کار وجود دارد که منجر به خلق اثر میشود. یک برداشت تخیلی ساده نیست و به پژوهش و مطالعه درباره پیشینه آن نیاز دارد تا بتوان از دل آن یک پرتره خوب را بیرون آورد. برای همین است که بین مجسمه خیام، سعدی و فردوسی این همه تفاوت میبینیم. چون بر اساس آن کاراکتر و شخصیت این مجسمه ساخته شده و ارجاعاتی به زمینه های تاریخی و شخصیتی دارد.
این استاد مجسمهسازی عنوان کرد: این تخیل و ذوق هنری نباید محملی برای فرار از مسئولیت و توانمندی هنری باشد. شخصیتپردازی هوش و سواد هنرمند را میطلبد. یعنی مثلاً یک مجسمهساز که میخواهد تندیس فردوسی را بسازد، حتماً باید با ادبیات حماسی آشنایی داشته باشد، محتوای شاهنامه را بداند و از زندگی و زمانه حکیم ابوالقاسم فردوسی مطلع باشد.
مجسمه؛ نگین انگشتری شهر
مدیر اجرایی ششمین سمپوزیوم بینالمللی مجسمهسازی تهران با تأکید بر این که مجسمهها، نگین انگشتر شهر هستند افزود: مسئله ما فقط شهر تهران نیست و بحران اصلی مجسمهسازی در شهرستانها رخ داده است. بارها اتفاق افتاده که شهردار یا شورای شهر در این مناطق بدون کمترین شناختی نسبت به دانش مجسمهسازی، سیاستگذار و مجری میشوند و خودشان تصمیم میگیرند؛ سپس یک هنرمند محلی را انتخاب میکنند؛ آن فرد هم بدون درنظرگرفتن استانداردهای لازم کار را میسازد. مجسمه در شهر نصب میشود و آن اتفاقات عجیب و غریب میافتد که نمونهاش را در این چند سال در اخبار و فضای مجازی دیدهایم.
شمسیزاده در این گفتگو بر ضرورت وجود یک نهاد متمرکز و تخصصی برای نظارت بر ساخت تندیس مشاهیر تأکید کرد و انجمن هنرمندان مجسمهساز ایران را که حدود ششصد عضو از بین هنرمندان مجسمهساز دارد نهادی مناسب در این زمینه دانست.
لزوم بازنگری در آموزش مجسمهسازی
حمید شانس یک دیگر از اساتید مجسمهساز نیز معتقد بود که پرتره مشاهیر جای آزمایش و آموزش به هنرجویان نیست! او با تأکید بر این که معنا و نتایج جوانگرایی در هنر متفاوت است عنوان کرد: چه بسا یک هنرمند گاهی در پنجاه سالگی به بازدهی کامل برسد.
این استاد مجسمهسازی درباره کاهش کیفیت آثار مرتبط با پرتره مشاهیر بر عنصر «آموزش» تأکید کرد و افزود: مجسمهسازی در مملکت ما، خُرد، حقیر و کنترلشده تعریف شده است. چگونه است که ما در سال نزدیک پنجهزار دانشجوی نقاشی میگیریم، اما برای مجسمهسازی ۷۰ نفر را هم به زور میگیریم؟! بیش از بیست سال است که ما درگیر ایجاد دورههای فوق لیسانس هستیم. دوره کارشناسی ما دوره بسیار مطلوب و خوبی است اما سالهاست امکانات دوره کارشناسی ارشد را نداریم. مگر بین ترم هشت و ۹ چقدر فاصله است؟ واقعیت این است که جامعه مجسمهسازی کوچک و حقیر تعریف شده است.
ناآشنایی سفارشدهندگان با عناصر زیباییشناختی در مجسمهسازی
وی همچنین گفت: یک طرف دیگر قضیه هم سفارشدهندهها هستند که از نگاه من در حد فاجعه است! علتش این است که سفارشدهندگان و کسانی که مدیریت حوزه مجسمهسازی کشور را در اختیار دارند، تقریباً هیچگونه ذهن تعلیمیافته و دانشگاهی از قضیه ندارند. درک آنها از زیبایی نسبتی با فرهنگ و پیشینه ایرانیان ندارد و هالیوودی است. آن شکل از زیبایی است که از نیمه دوم قرن بیستم ظرف ۵۰ سال گذشته برای مصرف کالایی و جنسیتی ساخته شده است. در حالی که معیار زیبایی در ایران متفاوت است.
شانس افزود: نهادهای سفارشدهنده سمپوزیوم میگذارند برای پرتره مشاهیر؛ پرتره مشاهیر ظرف ۱۵ روز، پرتره برای شوآف و برای این که مردم بیایند به مهارت دست هنرمندآفرین بگویند! آیا پرتره مشاهیر باید بازیچه این قضیه شود؟! آیا اینگونه باید به بزرگان سرزمینمان احترام بگذاریم؟!
کیفیت پایین تندیسها نتیجه انحصار در سفارشدهی است
قدرتالله معماریان اصفهانی نیز یکی دیگر از هنرمندان مجسمهساز بود که در گفتگویی با خبرنگار خبرگزاری آنا شیوه غلط سفارش دهی را یکی از عوامل تولید آثار بیکیفیت در این عرصه دانسته و افزود: مجسمهسازی بهویژه در در شهرستانها به نوعی انحصاری شده است. متأسفانه الان شاهد هستیم که یک نفر مجسمهساز در جایی حدود ۷۰ تا ۸۰ مجسمه پرتره ساخته و هیچ هنرمند دیگری در آنجا کار نکرده است. این که تکنیک همه پرترهها مثل هم شود انحصار میآورد و انحصار هنری هم به ناکارآمدی و کاهش کیفیت میانجامد.
این استاد مجسمهساز که دارای گواهینامه درجه یک هنری ـ معادل دکتری ـ در رشته مجسمهسازی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است افزود: تیپسازی خیلی مهم است. اگر قرار است تندیس یک شخصیت ایرانی را بسازیم این تیپ باید یک تیپ ایرانی باشد.در ساخت تندیس مفاخر، ویژگیهای شخصیت ایرانی و حتی قومی او باید لحاظ شود. وقتی مجسمه فردوسی را میبینید، میتوانید بپذیرید که این آدم در طوس به دنیا آمده باشد، ویژگیهای لباس و تیپ شخصیتیاش به عنوان کسی که حماسهسرا است قابل پذیرش است و در واقع این ویژگیهاست که آن مجسمه فردوسی صدیقی را نزد ایرانیان به تیپ پذیرفتهشده فردوسی تبدیل میکند. شما با تماشای مجسمه فردوسی، شاهنامه را در این چهره میبینید، ایرانی بودن و حتی خراسانیبودن و اینکه در طوس زندگی کرده را حس میکنید.
نشناختن مجسمهساز ماهر بهانه است!
وی درباره این استدلال نهادهای سفارشدهنده که عدم دسترسی به هنرمندان ماهر را دلیل سپردن کار به افراد کم تجربه میدانند اظهار کرد: برای من قابل قبول نیست که گفته شود هنرمندانی که شایسته این کار هستند را میشناسیم. اگر ۲۰ سال پیش این حرف را میزد اشکالی نداشت. الان در دنیایی هستیم که به صورت آنلاین میتوانید در کارگاه یک مجسمهساز در آن سوی دنیا حضور پیدا کنید چه برسد به کشور خودمان. در بسیاری از شهرستانها خیلی از دوستان و شاگردان من در این زمینه فعالیت میکنند و مهارت خوبی هم دارند. در سمپوزیومهایی هم که برگزار میشود این اشخاص حضور دارند. از طریق اینترنت، انجمن مجسمهسازان در ایران و تهران هست، در برخی از شهرستانها مثل خراسان و اصفهان و ... این انجمنها وجود دارد. اینکه دنبال یک بهانه باشند که ما نمیشناسیم، پذیرفته نیست.
در پایان و برای جمع بندی باید گفت دغدغه معاون هنری وزیر ارشاد در بیان آشکار این بدسلیقگی و بیهنری قابل تقدیر است. با این حال نباید فراموش کرد که او در جایگاهی است که به جای بیان دردی که پیش از این بارها از زبان کارشناسان و هنرمندان عنوان شده، باید به فکر درمان باشد.
تندیس زندهیاد ناصر عبدالهی در بندرعباس
همانگونه که در پرونده «تندیسهای غریبه از چهرههای آشنا» و گفتههای اساتید مجسمهساز آمده است فقدان یک نهاد متولی متخصص و متمرکز در حوزه مجسمه سازی، ترجیح کمیّت بر کیفیت و گزارش محوری در تولید مجسمه های شهری از یک سو و رویه غلط سفارشدهی توسط نهادهای مختلف از سوی دیگر از جمله عوامل شکل گیری این روند است. با این که از نگاه بسیاری از کارشناسان، انجمن هنرمندان مجسمهساز میتواند نقش اساسی را در این زمینه داشته باشد، اما وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی قدرت اجرایی و امکانات لازم را در این زمینه دارد.
به اینترتیب شاید لازم باشد معاون وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به جای شرمساری به فکری اقدام عملی و عاجل برای پیگیری نمونههای قبلی و پیشگیری از تکرار آنها در موارد بعدی باشد.
انتهای پیام/4104/پ
انتهای پیام/