این «پایتخت» خود رسانه است/ پدیدهای با کارکرد اجتماعی که کمی لغزان است
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا -محسن غلامی (قلعه سیدی)*: رسانههای جمعی سنتی همچنان یک ابزار جدی در هجمه فضای مجازی و عمدتا خالی از واقعیت امروزند. رسانههایی که باید سر و شکل با هویتی داشته باشند تا حس اعتماد و انگیزش جمعی را در مخاطب ایجاد کنند. این انگیزش در سایه مفادی است که درون آثار رسانهای جریان دارد و اگر این وسایلجمعی لغزش کنند، در پیامرسانیشان هم مخاطب را صاحب هویتی تقلبی خواهند کرد.
فراموش نکنیم که «پیام» درون لایه لایههای آثار رسانهای است که به خورد مخاطب داده میشود و اثرش را در طول زمان است که بر بطن جامعه میگذارد. البته هر کالای رسانهای اگر جذابیت، سرگرمی و زر و برقی نداشته باشد، از ابتدا نیز در پیامرسانی راه گم خواهد کرد.
از این جنس پدیدهها در رسانههای جمعی کشورمان علیالخصوص تلویزیون نیز گهگاه دیده میشود. کما اینکه برخی اقتباسیاند و چندان نمیتوان آن را دارای خصلتی بومی و برگرفته از حال جامعه دانست اما اقلیتی چرا؛ مصداق عینی و حیّ و حاضر این پدیده «پایتخت»ی است که هم برند است و هم سرمایه اجتماعی.
قرار نیست این تولیدات همچنان «معمولی» بماند بلکه باید در زمان حرکت کند، سرگرم کند، اطلاعرسانی کند و حتی به اندازه ظرف خودش دست به اصلاح ساختاری جامعه بزند اما خلط در ماهیت نیز نباید داشته باشد.
برند بودنش در بحث از ارتباطات و سیطره جامعهشناختی، آنجا مهم است که در خدمت جامعه قرار گیرد. جامعهای حول جمعی از هنجارها و باید و نبایدها. پس باید این سرمایه نیز در مسئولیت اجتماعیاش، کارکرد مثبتِ با ثبات داشته باشد. این کارکرد هم عمدتا در پنهان و جریانی آهسته رخ میدهد و بر مخاطبش موثر واقع میشود.
«پایتخت» در این یک دهه اخیر صداوسیما از مهمترین این پدیدههاست. محصولی که مخاطب دوچندان را حریم خود فرض کرده و بواقع میتوان خود رسانهای کوچک درون رسانهای بزرگتر به اسم تلویزیون باشد. این مظروف ارتباطی، دست روی باورها و نقاطی میگذارد که برای مخاطبش ارزشمند است و نیز باورپذیر. هیبت ایرانی، حس فولکلور، خانوادهمحوری، قهرمانسازی و امثال آن از این دست فضاسازیهای باورمند است.
وقتی تولیداتی این چنین پویا باشند و در مسیر جامعه و کلیشهزدایی حرکت کنند البته در ظرفی ساختارمند که هنر حرفهای نیز آن را پس نزند، ابزاری میشوند در خدمت پیشبرد ذهنیات مخاطب از وضع موجود به مطلوب. اصلاح وجاهت اسامی مذهبی، حریم خانواده، زیست سنتی و البته دارای اصالت، تنظیم روابط درونگروهی و همه و همه بخشی از جامعه پایا و در مسیر حفظ فرهنگِ خودی است که یکی مثل «پایتخت» با تعدد در ساخت دنبال کرده است.
این محصول رسانهای هنری، امروز خود یک رسانه مستقل است، با همه کارکردهایی که باید داشته باشد. پس باید حس مسئولیت اجتماعیاش را نه در ورطه تکرار ببرد و نه سمتی بیجهت دهد. کارکرد یک چنین کالایی دیگر صرف سرگرمی نیست آنهم در فرمی که ماهیت وجودیاش را زیر سوال ببرد. «انتقاد» جزئی از مسئولیت است، منتها به شرط حفظ وفاداری به مخاطبی که در این بلبشوی فضای مجازی هر لحظه امکان لغزش دارد.
شاید «هویتمندی مورد وفاق جامعه» گویی از این محصول رسانهای قابل دفاع با سبدی پر از نقاط مثبت، کمی درحال رختبستن است. این مضامین را باید مدیریت کرد و باید بیشتر در جهتدهی افکار عمومی به این کلیدواژهها عمق بخشید.
قرار نیست این تولیدات همچنان «معمولی» بماند بلکه باید در زمان حرکت کند، سرگرم کند، اطلاعرسانی کند و حتی به اندازه ظرف خودش دست به اصلاح ساختاری جامعه بزند اما خلط در ماهیت نیز نباید داشته باشد. هرچند همه این تعهدات قطعا برای محصولی هنری که کارکرد رسانهای پیدا کرده، بسیار دشوار است اما برای حفظ مخاطبش چارهای جز این ندارد. با این تصورات «پایتخت» در این یک دهه چه قدر از اینها را داشته و حفظ موجودیت کرده است؟
نقد و انتقادات به چنین پدیدهای با همه رسالت و خصیصههایی که دارد و باید داشته باشد، همیشه دیده میشود؛ خاصه در شرایطی که ثبات پیدا کرده و البته شاهد هجوم انتظارهای ریز و درشت است. اگر امروز به نسخه تازه این کالای فرهنگی، ضرب و جرحهایی وارد میشود دقیقا از باب رسالتی است که برایش متصور شده یعنی حفظ حریمی با اصالت از کهنزندگی ایرانی اما با حرکتی در ریل جامعه. با شوخیشوخیکردنها تا جایی میشود مصرفکننده وسایل ارتباط جمعی را نگه داشت اما این ظاهرسازی وقتی خدمتگذار هنجارها نباشد، متأسفانه زیستجمعی مخاطبش را نیز سمت و سو میدهد.
«پایتخت» افکار عمومی را خواه ناخواه جهتدهی میکند و در ابعادی معقول با هر نوع مخاطبی ارتباطگیری دارد اما حیف است که این پدیده دارای کارکرد اجتماعی را بیمسئولیت رها کنیم و صرفا در خدمت یک سری تکیهکلامها و شیطنتهایی ورای به اصطلاح قرمزها قرار دهیم. عوامپسندی و صرف بازی با نوستالوژی راه لغزان این چنین آثاری است.
شاید مفاهیمی مثل «سادهزیستی، حقوق مخاطب، حریم حرمتها، هویت ملی، هنجارهای اخلاقی و برخی دیگر از این واژهها» و در یک کلمه «هویتمندی مورد وفاق جامعه» گویی از این محصول رسانهای قابل دفاع با سبدی پر از نقاط مثبت، کمی درحال رختبستن است. این مضامین را باید مدیریت کرد و باید بیشتر در جهتدهی افکار عمومی به این کلیدواژهها عمق بخشید.
* نویسنده و پژوهشگر حقوق رسانه
انتهای پیام /4143/
انتهای پیام/