دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
اختران سپهر فرهنگ و تمدن اسلام و ایران

ابوعلی بصیر؛ شاعر روشندل و دوستدار اهل بیت(ع)

ابوعلی فضل بن جعفر انباری، ملقب به «بصیر»، شاعر و نویسنده نابینای قرن دوم و سوم هجری قمری است.
کد خبر : 474498
پایان-نامه-تاریخ-و-فلسفه-علم-.jpg

گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا ـ بارها شنیده‌ایم که گذشته چراغ راه آینده است. این چراغ، روشنگر مسیری است که به ساختن بنای تمدن ایرانی اسلامی می‌انجامد. چراغی که انوار روشنگرش حاصل تلاش صدها حکیم، هنرمند و فیلسوف مسلمان است که از قرن‌ها پیش خشت به خشت این بنای سترگ را روی هم گذاشته‌اند.


با شما مخاطب گرامی قراری گذاشته‌ایم تا هر روز به بهانه عددی که تقویم برای تاریخ آن روز به ما نشان می‌دهد، به زندگی یکی از مشاهیر و بزرگان تاریخ کهن ایران و اسلام مختصر اشاره‌ای کنیم تا بتوانیم پس از یک سال، با این انوار روشنگر چراغ تمدن و فرهنگ آشنا شویم. به این منظور هر روز صبح، بخشی از تاریخ کهن خود و افتخارات آن را مرور خواهیم کرد.


برای خوشه‌چینی از این خرمن دانش و فرهنگ، جلد اول کتاب «تقویم تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران» تألیف دکتر علی‌اکبر ولایتی که به سال ۱۳۹۲ در انتشارات امیرکبیر به زیور طبع آراسته شده، بهره برده‌ایم.



ابوعلی فضل بن جعفر انباری، ملقب به «بصیر»، شاعر و نویسنده نابینای قرن دوم و سوم هجری قمری است.


نیاکان وی ایرانی و از مردم انبار، شهر باستانی در کنار رود فرات بودند؛ سپس به کوفه رفتند و در میان قبیله یمنی نَخَع ساکن شدند و با آنان نسبت «ولاء» برقرار کردند. از این رو، ابوعلی را «انباری»، «کوفی» و «نَخَعی» خوانده‌اند. در مآخذ از وی بیشتر با لقب «بصیر» یاد شده و در موارد اندکی لقب «ضریر» هم به او داده‌اند. لقب بصیر را از آن جهت که هوشی فراوان داشت یا فقط به آن سبب که نابینا (ضریر) بود، به وی داده بودند.


تاریخ دقیق تولد او دانسته نیست و از سال‌های نخست زندگی ابوعلی، یعنی از آغاز تا 221ق، اطلاعی در دست نیست و بخش دوم که از زمان ورود وی به سامرا تا پایان عمر ادامه می‌یابد، اندکی روشن‌تر است. اگر مدح او در حضور فضل بن یحیی برمکی درست باشد و ابوعلی این شعر را در سال‌های جوانی خود و دوران اقتدار فضل در 176 تا 178ق سروده باشد، باید ولات او را قبل از 160ق دانست.


با این همه، سامرایی تاریخ ولادت او را دهه هشتم قرن دوم هجری حدس زده است. به احتمال قوی ابوعلی در کوفه زاده شد و همان‌جا رشد کرد. در خردسالی پدرش را از دست داد و از همان نوباوگی به شعر روی آورد و در همان احوال در محفل ادیبان، نحویان و زبان‌شناسان شرکت کرد و در مجالس درس آنان دانش آموخت.


علت و زمان نابینایی بصیر روشن نیست و اشعاری که ابشیهی در این باره از خود وی نقل کرده است، بر فرض صحت انتساب آنها به وی، مشکلی را نمی‌گشاید؛ اما، جالب توجه آنکه ابوعلی به‌رغم نابینایی، با وصف‌های زیبا از طبیعت و محیط اطراف خود، ذوق لطیف و شاعرانه خویش را نشان داده است.


بخش دوم زندگی ابوعلی با بنای شهر سامرا در 221ق به دست معتصم عباسی و انتقال مرکز خلافت از بغداد به آنجا، هم‌زمان بود. آثاری که از ابوعلی در نظم و نثر باقیب مانده، بیشتر مربوط به همین دوره است. به کمک همین آثار و مطالعه شرح حال هم‌نشینان و رقیبانش و با توجه به محیطی که او در آن می‌زیست، می‌توان تصویری هرچند ناقص از زندگی او ترسیم کرد. ابوعلی در روزگاری می‌زیست که بیشتر ادیبان و شاعران، زندگی را در دربار و مجالس عیش و نوش می‌گذراندند و با پیوستن به ممدوحی، از بخشش‌های او بهره‌مند می‌شدند. علت اندکی اشعار او در مدح خلفا یا آن است که بیشتر این آثار از میان رفته‌اند یا آنکه وی اصولاً شاعر وزیران و صاحبان قدرت بوده است نه خلفا.


ابوعلی با خاندان ابن خاقان ارتباط نزدیک داشت و بزرگان ایشان را چون فتح بن خاقان، وزیر و ندیم متوکل عباسی و به ویژه عبیدالله بن یحیی، وزیر متوکل و معتمد، فراوان ستوده است. گویا به اشاره یکی از این دو تن به کتابت در دیوان «ازمّه» یا «زمام» منصوب شد. در اشعار و رسائلی که به ستایش عبیدالله بن یحیی بن خاقان پرداخته، همواره سپاسگزار حمایت‌های مادی و معنوی او بوده است. یکی دیگر از ممدوحان ابوعلی، علی بن یحیی منجم، ندیم معروف عصر عباسی است.


بوعلی با شاعران یبزرگ چون بُحتُری (متوفی 284ق) نیز مجادله می‌کرد و یک بار بحتری را به سبب تأخیر در ارسال جبه‌ای که به او وعده کرده بود، هجو گفت و شگفت آنکه بحتری در برابر او واکنشی نشان نداد. علی بن جَهم، شاعر متوکل نیز از زخم زبان او در امان نماند. ابوعلی با جاحظ، کاتب بزرگ، نیز ملاقات کرده است؛ زیر جاحظ هشت قطعهت کوتاه و بلند از شعر او را نقل کرده و دو بار تصریح کرده که آنها را ابوعلی خود برای او خوانده است.


ابوعلی عضو گروهی بود که به هزل‌گویی شهرت داشتند و مرزبانی آنان را «شیاطین عسکر در مجون و ظریفه‌گویی» خوانده است. این گروه شامل شش نفر بود: بَعوه (محمد بن فضل)، ابو هقّان، محمد بن مُکّرم، یعقوبی (علی بن یعقوب)، ابوالعیناء و ابوعلی بصیر. این جمع یادآور هرزه‌درایی‌های ابونواس و یارانش در بغداد بودند. به‌رغم شهرت این گروه، ملاعبات و مطایبات ابوعلی با آنان از دست رفته است و فقط گزارش‌های اندکی از آنها در منابع یافت می‌شود.


ابوعلی، درعیاشی و هرزگی، از هیچ‌کس و هیچ چیز پروا نداشت و با این همه، او از برخی صفات پسندیده بی‌بهره نبود؛ مثلاً به راستگویی شهرت داشت، بزرگ‌منش بود و د رتنگدستی، خود و خانواده را به پارسایی فرامی‌خواند و حاجت نزد لئیمان نمی‌برد. 


ابوعلی، با اینکه به عباسیان وابسته بود، گرایش‌های شیعی نیز داشت. در منابع متأخرتر از برخی عقاید غلوآمیز شیعی او خبر داده‌اند؛ ولی در آثار وی اندیشه‌هایی از این قبیل به چشم نمی‌خورد. البته، او دست‌پرورده کوفیان بود و با دشمنان اهل بیت(ع)، مانند علی بن جهم و سعید بن حمید، درمی‌افتاد، به علویان مهر می‌ورزید و به شفاعت اهل بیت و اصل تبرّا و تولّا ایمان داشت و جایی تولد فرزندی از علویان را حضوراً تهنیت گفته است و در سروده خود از نام‌گذاری نوزاد به نام پیامبر اسلام (ص) و آیه تطهیر سخن رانده است. ظاهراً ابوعلی، به سبب نابینایی، رغبتی به سفر نداشت و اگر از سفر حج او و حضور تردیدآمیز وی در بصره درگذریم، می‌توان گفت که سراسر زندگی‌اش را در کوفه و سامرا گذراند.


ابوعلی در نوسندگی نیز چیره‌دست بود و ابن ندیم (ص 137) اثری را با نام رسائل از او نام برده است که اینک فقط بخش اندکی از آن باقی است. از اخبار و مکاتبات او با سعید بن حمید و محمد بن مکرم اثری نمانده و از مکاگتباتش با ابوالعینائ فقط سه رساله باقی است. از مجموعه رسائل وی فقط پنج رساله و نیز شماری از پاسخ‌ها و گفتارهای کوتاه در دست است. موضوعات رسائل وی اعتذار، شکر، هجا، اخوانیات و ظریفه‌گویی است. ابوعلی بصیر سجع‌پردازی را نمی‌پسندید، اما آثاری از این صنعت در نوشته‌هایش دیده می‌شود. ابن سنان خفانجی، ابوعلی را در ردیف کاتبان بزرگی چون عبدالحمید تو ابن مقفع و جاحظ آورده است. مسعودی او را پس از بحتری، بزرگ‌ترین شاعر زمان خود دانسته است. ابوعلی به قطعه‌سرایی نیز مشهور بود. همچنین در نادره‌گویی و مثل‌پردازی دستی توانا داشت.


ابوعلی با تکیه بر ذوق شاعری خود و نیز احاطه‌ای که بر شعر جاهلی و اسلامی داشت، نوآوری ابونواس و مسلم بن ولید و پیروان این دو را نمی‌پذیرفت و گستاخانه بر ابونواس می‌تاخت و عالی‌ترین نمونه‌های خمریات و نخجیرگانی‌های او را برگرفته از سروده‌های اعشی و نابغه 9ذبیانی و ابوالنجم می‌دانست. ابوعلی بیشتر به مدح و هجو و شکوائیه پرداخته است. بخشی از مدایح او مانند مدح مستعین و معتز، تکلف‌آمیز و بی شور و حرارت است.


از ابوعلی هجویه‌هایی نیز بر جای مانده که گزندگی آنها متفاوت است. آنجا که با هجاگوی هرزه‌درایی چون ابوالعیناء در افتاده، از به کار بردن زننده‌ترین تعابیر پروایی نداشته است. وی در هجو رجال طراز اول و صاحبان قدرت، شهامت و جسارت امثال ابن رومی و ابن بسام را نداشت و تنها به عتاب و گلهت از حاجبان آنان می‌پرداخت. ابوعلی در این‌باره استادانه شعر می‌سرود و جاحظ نمونه‌هایی از آن را در رسائل خود آورده است.


دیوان شعر ابوعلی 50 ورق بوده که اثری از آن در دست نیست. با توجه به اینکه ابوعلی از نوجوانی شعر می‌سرود و در دوران پرحادثه‌ای می‌زیست، طبیعی است که اشعار فراوانی سروده باشد. با این همه آنچه از او بر جای مانده، اندکی بیش از 400 بیت است.


تاریخ دقیق وفات ابوعلی معلوم نیست؛ فقط می‌دانیم که پس از 258ق درگذشته است.


انتهای پیام/4104/


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب