خدا تا لحظاتی بعد عدهای را برمیگزیند
گروه دانشگاه خبرگزاری آنا - میعاد بادپا؛ دانشجویان مکتب شهادت، بهعنوان علمداران جبهه علم، فرهنگ و مقاومت، اسطورههایی هستند که تنها به عصر خود اختصاص نداشتند. در سنگر علم با سلاح قلم، در سنگر فرهنگ با سلاح اخلاق، عقیده و ایمان و در سنگر مقاومت با سلاح جنگ، جهاد کردند تا عاقبت خالصانه به دیدار معبود شتافتند؛ جبهههای جنگ، فقط تیر و ترکش نبود؛ جبهههای جنگ، دانشگاه اخلاق بود؛ دانشگاهی انسانساز، دانشگاهی که در مدت کوتاهی یک سرباز صفر را به استراتژیست بزرگ جنگی تبدیل کرد؛ دانشگاهی بود که شناسنامه دانشجویانش قرآن بود؛ دانشگاهی که دانشجویانش رفتند تا خط امام بماند؛ دانشگاهی که برخی فارغالتحصیلانش پس از ۲۸ سال به خانه برگشتند و بسیاری هم بازنگشتند؛ آری، دانشجویان مکتب شهادت تا ابد الگوی جوانان آزاداندیش در هر کجای جهان خواهند بود.
متن حاضر، سیزدهمین شماره از مجموعه دانشجویان مکتب شهادت است و خلاصهای از زندگینامه دانشجوی رشته ارتوپدی دانشگاه علوم پزشکی ایران است، قبل از شهادتش نوشت: خدا تا لحظاتی بعد عدهای را برمیگزیند؛ در عملیات کربلای 4 پر کشید و آسمانی شد و پیکرش تا ماهها گمنام ماند.
زندگینامه شهید
شهید محسن فتوحی در 4 آبان 1346 در خانوادهای مذهبی و علاقهمند به اهلبیت (علیهمالسلام) در شهرستان قم دیده به جهان گشود. شیرخواره بود که مادرش، به توصیه پدر قبل از شیر دادنش حتماً وضو میگرفت. در سن 5 سالگي خواندن قرآن را فراگرفت و به همراه پدرش در مراسم مذهبی و مجالس تفسير قرآن شرکت میکرد و مورد تشويق بسياري از حضار در هیئتها قرار ميگرفت و اين امر سبب شد كه احكام و قرآن را از محضر علماء و بزرگان در سنین کودکی بیاموزد.
در اخلاق، از كودكان دیگر متمايز بود، خانواده شهید نقل کردهاند «محسن، در زمستان هم که هوا سرد بود و آب گرم در دسترس نبود، یخ حوض را میشکست و وضو میگرفت». وی در دوران ابتدایی و راهنمایی جزء شاگردان ممتاز بود علاوه بر بالا بردن سطح آگاهی به سخنوری و مداحی نیز میپرداخت و مراسم دعای کمیل و توسل برگزار میکرد...
پس از پيروزی انقلاب اسلامی به عضويت انجمن اسلامی مدرسه راهنمایی درآمد. سال دوم دبیرستان بود که به جبهه اعزام شد و تا پایان دوره دبیرستان حدود 20 ماه در جبهه حضور داشت، پس از اخذ دیپلم به عضویت سپاه پاسداران انقلاب در آمد و مجدداً در سال 64 در عملیات والفجر 8 شرکت کرد. بعد از چند ماه در کنکور تجربی سال 65 شرکت کرد که نهایتاً در دانشگاه علوم پزشکی ایران در رشته ارتوپدی پذیرفته شد.
ترم اول دانشگاه به جبهه اعزام شد و در عملیات کربلای 4 در تاریخ 15 مهر 65 به شهادت رسید. پیکر مطهرش بعد از 2 ماه مفقودی در باتلاق، در تاریخ 22 بهمن 65 مصادف با هشتمین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی پیدا و در 29 بهمن 65 در قم تشییع شد. مزار این شهید در گلزار شهدای علی بن جعفر(ع) قم رديف 13 شماره 848 قرار دارد.
قسمتی از دستنوشته شهید
به نام خدا و به یاد خدا. نام آنکس که هستیبخش جهان آفرینش است، به نام شهدای درراه حقیقت، از شهدای صدر اسلام تا شهدای کربلای خونین ایران، به نام آن عزیزانی که هنگام اعزام وعدهگاه را کربلا میدانند بنام آن رزمندگانی که صبحگاهان تا شامگاهان فقط ندای لبیک سر میدهند، به نام آن عزیزان مفقودی که معلوم نیست اسیرند یا کشته، بنام آن مادران و پدران عزیز شهید داده، بنام شهرهای جنگزده و مقاوم و در آخر با درود بر رهبر کبیر انقلاب، بتشکن زمان، ابرمرد مجاهد، پیر جماران قطعه نگارش خود را آغاز میکنم.
هنگام اعزام حالت عجیبی داشتم و در پوست خود نمیگنجیدم که ناگهان صدای بوق قطار به صدا درآمد و از بلندگوها اعلام شد قطار تهران جنوب 20 دقیقه دیرتر حرکت خواهد داشت. با حالتی خندان به سمت جنوب راه افتادیم، به اهواز رسیدیم. بعد از آن هم با اتوبوس به حرکت ادامه دادیم که ناگهان در مکانی به نام «انرژی قطار» ایستاد. نامش برایم مبهم بود ولی بعد با توضیح، ابهامم از بین رفت. انرژی میعادگاه بسیاری از عاشقان است. انگار که در حج حاجیان عشق، اینجا مسجد شجره است و باید در آن محرم شد. لباسهای دیگر بر تن کرد و قوانین اخلاقی دیگری را به اجرا گذاشت. موقعی که میرسیم نزدیک ظهر است و هنوز ساعتی به اذان ظهر مانده صفوفی از نمازگزاران تشکیل شد و میدان بزرگ صبحگاه را جلوهای دیگر بخشید.
همه، جانمازهای کوچکی جلویشان گذاشته بودند که از اهداییهای مردم است. در دست اکثرشان تسبیح و قرآنها و کتابهای جیبی را میتوان دید. بوی خوش عطر از لابهلای صفوف به مشام میرسد. اینجا چیزهایی است که در خارج از جبهه کمتر میتوان دید، آماده نماز میشویم و این هنگام است که صدای دلنشین قرآن محوطه پادگان را پر میکند، آرام آرام، خیل جمعیت از خیابانهای اطراف پادگان راهی مسجد میشوند. در چهرهایشان که مینگری از خودگذشتگی و خلوص را میتوان دید. همه میدانند که خدا تا لحظاتی بعد عدهای را از میانشان برمیگزیند و افسوس و حسرت را بر دل آنان که بازماندهاند، میگذارد. همه اینها را میدانند و شاید تنها چیزی که حاضر نیستند به یکدیگر ببخشند امکان شهادت است. در مسجد، شبها شاهد گریههای این پاکدلانی هستیم که هر یک میخواهند زودتر از دیگری به شهادت برسند.
انتهای پیام/4122/4126/
انتهای پیام/