علت انقلاب 57 دغدغه دين بود يا معيشت؟
به گزارش خبرنگار حوزه فرهنگی و هنری گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، ویژهنامه نشریه دانشجویان متعهد و انقلابی دانشگاه آزاد واحد قم «صاد» همزمان با چهلمین فجر انقلاب اسلامی منتشر شد.
در این ویژهنامه «نشریه صاد» مقالهای با عنوان بررسی علت انقلاب 57 منتشر شده است که در ادامه میخوانید:
بریسیلیا لودوتسکی، راننده جوان مستضعف ساکن حومه شهر سنت مون فرانسه بود که در یکی از روزهای سرد نوامبر بعد از ساعتها سخت رانندگی در جادهها بین شهری، چراغ بنزین او را مجبور کرد تا در جایگاه سوخت باک بنزین را پر کند. وقتی از ماشین فرسودهاش در پمب بنزین پیاده شد با عجله جیبهای خود را به امید یافتن وجه کافی برای پرکردن باک بنزین میگردد و با تابلو زیاد شدن قیمت بنزین بهخاطر سیاست دولت مکرون جهت الحاق قیمت مالیات به قیمت خالص بنزین مغموم و سرخورده در حالی که به هدف خود نرسیده به خانه میرود.
دو وعده غذا نخوردن و گرسنگی سبب میشود تا در فیسبوک شخصیاش از مردم همدرد بخواهد به طومار اعتراضی قیمت بنزین بپیوندند. شاید باورش کمی سخت باشد اما این اتفاق جرقه یکی از حسّاسترین و عمیقترین اعتراضات سالهای اخیر اروپا بهنام جنبش جلیقه زردها را زد. زمانی که رسانهها مُدام از نداشتن یک رهبری متمرکز و سازماندهی مشخص برای مذاکره دولت با آنها انتقاد میکردند، سخنگوی این جنبش از الهام گرفتن از انقلاب اسلامی مردم ایران سخن به میان میآورد. آیا یک جنبش با ریشههای مطلقاً اقتصادی ارتباطی به انقلاب فوریه ۱۹۷۹یا ۵۷ ایران دارد؟
زمانی که دارسی، بازرگان ثروتمند انگلیسی در سال ۱۲۸۷ و در روزهای سلطنت مظفرالدین شاه به مدت ۷ سال در منطقه مسجدسلیمان ایران مشغول اکتشاف اولین چاه نفت بود نمیدانست که فوران این ماده بدبو مرهم مرارتها و سختیهای مردم ایران خواهد شد.
هفت سال پیش از آن، دارسی از حماقت امین السلطان مذاکره کننده مظفرالدین شاه نهایت استفاده را برده بود و بر اساس مذاکرات، قراردادی با دولت ایران بسته بود که تنها ۱۶ درصد فروش نفت برای مالک اصلی نفت (ایران) و ۸۴ درصد بقیه برای خودش و کشورش میشد.
در دوران رضاخان، انگلستان برداشت خود را از چاههای نفت با هدف عایدی کمتر دولت پهلوی تقلیل میدهد که این امر موجب میشود تا رضاخان در روز ۱۶ آذر قرارداد دارسی را بسوزاند اما چیزی نمیگذرد که به قرارداد ۱۹۳۳ تن میدهد و نهایتاً سهم کمتری از ۱۶ درصد قرارداد دارسی، سهم ایران از نفت خود میشود.
به خاطر همین لقمه چرب و نرمی که راحت در اختیار دولتهای انگلیس و آمریکا قرار گرفته بود فاجعه تلخ و دردآور کودتای ۲۸ مرداد را پدید آوردند که سالها بعد حتی وزیر خارجه دولت وقیح جرج بوش در زمینه دخالت و محدود کردن آزادیهای مردم جهان میگوید: در سال ۱۹۵۳ آمریکا نقش مؤثری در ترتیب دادن براندازی نخستوزیر مردمی ایران یعنی محمد مصدق داشت. ایالات متحده و غرب پیوسته از رژیم شاه حمایت کردند.
دولت شاه هرچند کارهای زیادی برای پیشرفت اقتصادی ایران انجام داد ولی مخالفان خود را بیرحمانه سرکوب کرد. اما بعد از ۲۸ مرداد در زمان نخست وزیری روزگار، دکترمصدق درجریانات ملی شدن صنعت نفت توانست طی قرارداد کنسرسیوم نفتی، سهم دریافتی پول نفت را به ۵۰ درصد میزان استخراج برساند. بعد از کودتای نفت، با توجه به افزایش بودجه کشور بهواسطه گسترش تولید نفت ایران، در کنار بهبود قرارداد کنسرسیوم و مسائل برون مرزی مثل جنگ اسرائیل با اعراب و کاهش تولید نفت خاورمیانه شاه فرصت یافت تا در مسیر آرزوی خود یعنی بردن ایران به سمت صنعتی شدن قدم بردارد.
ایران در سال ۱۹۷۰ بزرگترین تولید کننده نفت شد در حدی که ریچارد نیکسون جمهوریخواه به دلیل افزایش سرسامآور قیمت نفت، ناگزیر به کاهش ارزش دلار در سال های ۱۹۷۱ و ۱۹۷۲ شد. افزایش چشمگیر بهای نفت برگ برنده حکومت بود تا به سوی آرمانهای پیشبینیشده حرکت کند. بهاینترتیب، بسیاری از صنایع به کشور وارد شدند.
در سال ۱۳۵۳ مجله اشپیگل آلمان،گزارشی به قلم «پیتربروگه» از رفتوآمدهای گسترده مدیران ۱۱۰ شرکت صنعتی آلمان به تهران برای انجام مذاکرات درباره انتقال صنایع جدید منتشر کرد که طبق این گزارش، شاه ایران علاقه خود را به گسترش صنایع در زمینههای مختلف ازجمله مترو اعلام کرده و این در حالی است که شهر تهران تا چند سال پیش از ورود شرکتهای آلمانی به ایران، حتی سیستم دفع فاضلاب شهری هم نداشت.
تولید خودروها، تلویزیونها، یخچالها و دیگر لوازم خانگی در این دوره خاص چندین برابر شد. مثلا در بازه نستبا کوتاه ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۷، تعداد خودروهای شخصی تولید شده در ایران از ۲۹ هزار به ۱۳۲ هزار رسید.
اینکه کشاورزی مهمترین پایه اقتصادی راهبردی ایران زیر چکمههای صنعتی شدن له شد یا اینکه ایران به بازار مصرف کشورهای پیشرفته دنیا تبدیل شده بود، کاری نداریم. با این حال چرا صنعتیشدن، شاه را به آن شخصیت مقتدر رویایی که خود را در نمایش جشنهای ۲۵۰۰ ساله تصور میکرد نرساند؟
از این نقطه است که با این سؤال مهم روبه رو میشویم. با این فرض که انقلاب ۵۷ اگر انقلاب مردمی با شکمان گرسنه بود پس چرا کاهش نرخ بیکاری در فرایندصنعتی شدن نتوانست اعتراضات را خاموش یا حداقل مضمون اعتراضات را عوض کند. از اینجاست که میفهمیم سطح و هدف انقلاب بالاتر از تصویر مخدوش و سطح پایینی است که این سالها ناشیانه تبلیغ شده است و دائماً وضعیت اقتصادی وصنعتی فعلی را با قبل از انقلاب مقایسه میکنند درحالیکه شواهد حاکی از آن است که انقلاب ۵۷ مردم بخاطر گرسنگی و مشکلات اقتصادی نبوده است .
شاه هیچوقت نتوانست این را درک کند که لازمه نوسازی، رشد صنعتی و اقتصادی یک جامعه الزاما تغییر ساختار فرهنگی ـ مذهبی آن نیست.
«میکائیل فیشر» محقق آمریکایی که آثار متعددی را در زمینه انقلاب ایران به رشته تحریر درآورده، مینویسد: مخالفت مذهبی مردم با حکومت برخلاف نظر پهلوی صرفاً تمسک متعصبانه آنها به یک سلسله اصول و عقاید قدیمی نبود، بلکه در این مخالفت حرفها و مطالب منطقی بسیاری خوابیده بود.
اثبات این مدعا وقتی به بزرگترین جنبشها و اعتراضات سریالی مردم که نفس شاه را بریدند نگاه میکنیم مانند ۱۵خرداد، ۱۷شهریور، تاسوعا و عاشورای ۵۷، مراسم چهلم شهدای قم و تبریز و... یک فاکتور مشترک در همه آنها میبینم منطق و تفکر عمیق مذهبی متعالی که شاه همه آنها را متحجرانه و عقبمانده میپنداشت.
شاه میخواست اسلام را در کتابها و در دل تاریخ، همان جایی که فکر میکرد جایش است بگذارد و از آن فاصله بگیرد، فارغ از اینکه درد عمیق انسانی سالها نسل به نسل، قلب به قلب در آنها شعله ور بوده و حاکمان با قدهای بزرگتر و کوچکتر از او هم نتوانسته بودند و نخواهند توانست آن را برای همیشه خاموش کنند.
آز و رنج عمیق مردم از خدشهدار شدن اعتقاداتشان بیابان خشکی بود که صنعتی شدن، بهبود اقتصاد و پیشرفته شدن شهرها نمیتوانست آنها را آرام کند، فلذا مردم برای احیای دین و اعتقادات انقلاب کردند در حالیکه میدانستند در روزهای اول پس از انقلاب شرایط اقتصادی خوبی نخواهند داشت.
انتهای پیام/4108/ 4122/
انتهای پیام/