کارتر حامی شاه در کشتار 17 شهریور/ تکرار 15 خرداد با نتیجهای متفاوت
به گزارش خبرنگار حوزه حماسه و مقاومت گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، واقعه کشتار 17شهریورماه 1357 که به «جمعه سیاه» مشهور شد، از رویدادهای تأثیرگذار و فراموشنشدنی تاریخ انقلاب محسوب میشود. پس از این واقعه بود که حوادث انقلاب سرعت گرفت و در نهایت در زمستان همان سال به سرنگونی نظام شاهنشاهی منجر شد. خبرنگار حوزه حماسه و مقاومت خبرگزاری آنا به همین مناسبت، گفتگویی با قاسم تبریزی پژوهشگر تاریخ معاصر داشته است که در ادامه آن را میخوانیم:
واقعه 17 شهریور در شرایطی رخ داد که از حضور جعفر شریف امامی در مسند نخستوزیری فقط حدود دو هفته میگذشت. تحلیل شما از این وضعیت چیست؟
پنجم شهریورماه 1357 و در شرایطی که ایران در تب و تاب انقلاب میسوخت، «جعفر شریف امامی» به جای «جمشید آموزگار» نخستوزیر شد. خود جمشید آموزگار که طبق اسناد ساواک از عناصر وابسته به سازمان سیا است، در مردادماه 1356 توسط شاه جایگزین «امیرعباس هویدا» شده بود تا شاید نارضایتیهای مردمی فروکش کند که در این امر ناموفق بود.
در پی ناکامی آموزگار و وخیم شدن اوضاع سیاسی، شاه به این نتیجه رسید که بهتر است شریف امامی را که رئیس بالاترین نهاد قانونی نظام شاهنشاهی، یعنی مجلس سنا بود را به نخستوزیری انتخاب کند تا بار سنگین مخالفتها کاهش پیدا کند.
شریف امامی در عین حال استاد اعظم فراماسونری بود و دهها لژ فراماسونری زیر نظر او اداره میشد. آمریکا و انگلیس هم درباره توانایی و موقعیت سیاسی او توافق داشتند. شریف امامی با رویکرد «دولت آشتی ملی»و شعارهایی نظیر مبارزه با فساد، دفاع از اسلام و بازگرداندن تقویم اسلامی به جای تقویم شاهنشاهی، بالا بردن حقوق کارمندان و تقویت ارتباط با روحانیون روی کار آمد و حتی تصمیم داشت هیأتی برای سفر به نجف و دیدار با امام خمینی (ره) اعزام کند، امّا این اقدامات هم تأثیری در بهبود اوضاع نداشت.
امام خمینی (ره) به صراحت اعلام کرد که رژیم شاه درحال فروپاشی بوده و دولت آشتی ملی و شعارهایش فریبی بیش نیست و مردم همچنان اتحاد و اتفاقشان را حفظ کنند چرا که رژیم، رفتنی است.
به نظر میرسد این تصمیمها و جابجاییها از نوعی سردرگمی و غافلگیری رژیم شاه در برابر حوادث حکایت میکند
بله، فراموش نکنیم که در سال 1357 عمدتاً این سفرای آمریکا و انگلیس بودند که به شاه مشاوره سیاسی میدادند و البته از بین سیاسیون و درباریها میتوانیم به چهرههایی همچون احسان نراقی، سیدحسین نصر و رضا قطبی هم اشاره کنیم که در زمره حلقه مشاوران فرح بودند. ناتوانی و سردرگمی شاه در این موقعیت به گونهای بود که حتی آمریکاییها قصد ایجاد شورای سلطنت را داشتند تا از این طریق زمام امور را به دست بگیرند. برخی صاحبنظران دلیل این وضعیت را بیماری و بعضی هم یأس و ناامیدی شاه میدانند ولی آنچه مسلم است رژیم در حال فروپاشی بود. خصوصاً از اوایل سال 1357 طبق اسنادی که داریم، بسیاری از رجال سیاسی و نظامی ثروتشان را به اروپا و آمریکا منتقل کردند. آنهایی که در ردههای میانی ساختار سیاسی بودند و حساسیتی رویشان نبود و برخی سرمایهداران بزرگ،زودتر رفتند.بقیه هم قصد خروج از کشور را داشتند.
17 شهریور 1357 در چه بستر سیاسی و اجتماعی رخ داد؟
به عوامل زیادی میتوان اشاره کرد، امّا مهمترین نکته این است که واقعه هفدهم شهریورماه چند روز پس از پایان ماه مبارک رمضان اتفاق میافتد. در ماه رمضان آن سال، خطیبان و روحانیون انقلابی در مساجد و اماکن مذهبی، به صورت همزمان سه محور را پیگیری کردند: اول بیان مسائل و اهداف انقلاب اسلامی و رسالت انقلابی مردم بر اساس مبانی ایدئولوژیک؛ دوم افشاگری علیه آمریکا، انگلیس و اسرائیل و سوم پافشاری بر این مسأله که شاه باید برود و مردم مسلمان ایران سلطنت را نمیخواهند. در این یک ماه، فعالیتهای دینی با محوریت رویکرد انقلابی اوج گرفت که تجلی آن در سیزدهم شهریورماه و راهپیمایی معروف پس از نماز عید فطر بود که به امامت شهید دکتر مفتح در تپههای قیطریه برگزار شد.پس از نماز، جمعیت میلیونی از شمال شهر در قالب راهپیمایی آرام به طرف جنوب حرکت کردند که نظم راهپیمایان در نوع خود جالب بود به گونهای که ارتشیها هم تحت تأثیر این راهپیمایی مسالمتآمیز قرار گرفتند. البته در سایر شهرها و شهرستانها هم نماز عید فطر همین گونه بود، امّا به هر حال طبیعی بود که در تهران حالت گستردهتری داشته باشد و خود را بیشتر نشان دهد.
انعکاس راهپیمایی عید فطر در داخل و خارج این بود که گفته شد مردم ایران با یک رفراندوم آرام اعلام کردند که نظام پهلوی را نمیخواهیم. سه روز بعد، در پنجشنبه شانزدهم شهریورماه، بار دیگر جمعیتی نزدیک به 150 تا 200 هزار نفر از منطقه سیدخندان به طرف جنوب شهر حرکت کردند، نماز را در پیچ شمیران خواندند و از آنجا به نقاط مختلف تقسیم شدند. راهپیمایان در این روز، موعد راهپیمایی بعدی را هشت صبح فردا (جمعه 17 شهریورماه) در میدان ژاله تعیین کردند. رژیم که احساس میکرد این حرکت دیگر قابل کنترل نیست، ساعت 10 شب در 15 شهر اعلام حکومت نظامی کرد.
صبح 17 شهریورماه وقتی جمعیت وارد میدان ژاله شد، نیروهای ارتش در ضلع شمالشرقی میدان و در داخل و اطراف ساختمان شرکت برق مستقر شده بودند. با جمع شدن بیشتر مردم و پراکنده نشدن آنها فرمان آتش صادر شد و به طرف آنها تیراندازی صورت گرفت.یک قتل عام رخ میدهد. تظاهرکنندگان پراکنده میشوند، بخشی به سمت میدان فوزیه (میدان امام حسین (ع) فعلی) میروند، تعدادی به سمت میدان بهارستان و بخش دیگری به سمت فرحآباد (خیابان پیروزی فعلی)، امّا تظاهرات و درگیریها تا غروب ادامه پیدا میکند. تعداد زیادی هم زخمی میشوند که عمدتاً در خانههای اطراف پناه میگیرند تا مبادا به دست ساواک بیفتند.
با وجود ابهام در تعداد شهدا و زخمیهای جمعه سیاه، برخی منابع این رویداد را از این جنبه مهمترین حادثه در روند مبارزات انقلابی سال 1357 میدانند. نظر شما در این باره چیست؟
کشتار بسیار وسیع بود و به عنوان یک قتل عام محسوب میشد. البته تعداد دقیق شهدای آن روز مشخص نمیشود، امّا آنچه مسلم است رژیم شاه به روی مردم آتش گشود. مردمی که بدون سلاح بودند، در بینشان زن، کودک و سالمند بود. نفس این عمل مذموم است. این اقدام، ماهیت یک حکومت استعماری و استبدادی را نشان میدهد. حالا این که تعداد کشتهشدگان و زخمیها چقدر بوده، روایتها مختلف است.
انعکاس این واقعه در تهران و شهرستانها به عنوان قتل عام مردم وسیع است. میتوانیم بگوییم قتل عام 17 شهریورماه تکرار 15 خردادماه بود با نتیجهای متفاوت. چون در 15 خردادماه سال 1342 هم رژیم به جنایت مشابهی دست زد و پس از آن با جو اختناق و استبداد بر اوضاع مسلط شد. شاید این بار هم فکر میکرد با این قتل عام مسئله تمام میشود که نتیجه معکوس داد. آن گونه که در جلد نهم مجموعه اسناد لانه جاسوسی درباره 17 شهریور 1357 آمده، آمریکاییها هم این تلقی را داشتند که دولت بر اوضاع مسلط است و با این کار آشوبهای شهری میخوابد. حتی مسئول مستشاران آمریکایی در دیداری که پس از این واقعه با «ارتشبد ازهاری» داشت این رویکرد را روش خوبی معرفی کرده و از شرایط روانی بد خانوادههای آمریکایی ساکن ایران و لزوم برقراری آرامش میگوید.
پیامدهای واقعه 17 شهریورماه در فضای انقلابی ایران چه بود؟
نخستین پیامد واقعه 17 شهریورماه این بود که روند حرکت مردمی انقلاب را سرعت بخشید، اگر مردم در این زمان هم مثل 15 خردادماه عقبنشینی کرده بودند، دوباره همان خفقانی که حکومت در دهه 40 و 50 به وجود آورد شکل میگرفت، امّا مردم در صحنه ایستادند.در شهرستانها هم تظاهرات ابعاد وسیعی به خود گرفت.
موضوع بعدی شناخت دشمنان خارجی انقلاب یعنی انگلیس، آمریکا و اسرائیل بود. گرچه پیش از این هم شعارها و مخالفتهایی در این زمینه در راهپیماییها و تجمعات دیده میشد، امّا بعد از 17 شهریورماه دشمنشناسی مردم قوت میگیرد و این که نقش این سه کشور در حمایت از حکومت چقدر گسترده است، روشن میشود.
موضوع بعدی، شناخت ضعف و آسیبپذیری رژیم شاهنشاهی است. حالت پوسیدگی از درون که رژیم گرفتارش بود، با کشتار جمعه سیاه عیان شد. علاوه بر نیروهای انقلابی، برای عموم مردم هم روشن شد که حکومت دیگر آن توانایی و قدرت سابق را ندارد. نه ساواک دیگر توانایی فعالیت مؤثر دارد و نه نهادهای نظامی.
موضوع بعدی اثبات ناکارآمدی رویکرد احزاب و گروههای چپ، ناسیونالیست و ملیگرا بود که به نوعی سرگشتگی دچار شدند که چگونه باید موضعگیری کنند. خصوصاً شعار اصلی احزاب ملی که معتقد بودند «شاه باید سلطنت کند و نه حکومت» با این کشتار عملاً به حاشیه رفت.
مطلب بعدی تداوم رهبری قاطع امام خمینی (ره)بود. ارتباط رهبری با مردم از این دوره به بعد بیشتر میشود. امام را در نجف تحت فشار قرار میدهند، خانهاش را محاصره کرده و برای شاگردان و یاران ایشان محدودیت ایجاد میکنند که البته در نهایت به خروج ایشان از عراق و سفر به فرانسه در مهرماه 1357 انجامید که دیگر در آنجا ابعاد وسیعتری از جریان انقلاب را شاهد هستیم، امّا این محدودیتها و سرکوبهای خشونتآمیز به دلیل اتحاد و وحدت بین نیروهای اسلامی خنثی میشود.
واکنش ایالات متحده آمریکا به عنوان بزرگترین حامی رژیم شاه نسبت به این حادثه چیست؟
نکتهای که مهم است و باید در تحلیلمان لحاظ کنیم، اختلاف نظری است که در این زمان در ایالات متحده آمریکا بین سازمان سیا، رئیسجمهور و وزارت امورخارجه وجود داشت و بعدها چهرههایی همچون جیمی کارتر، ژنرال رابرت هایزر و ویلیام سولیوان (آخرین سفیر آمریکا در ایران) به آن اشاره کردند. سولیوان میگوید ما معتقد بودیم که با دیپلماسی میشود انقلاب را به مسیر دیگری کشاند، به خصوص با ملیگراها ارتباط برقرار کنیم. جیمی کارتر رئیسجمهور آمریکا امّا نظر دیگری داشت. او در تماس تلفنی طولانی که دو روز بعد از کشتار 17 شهریورماه با شاه داشت، رویکرد خشونتآمیز رژیم را تأیید کرده و به شاه دلداری داد.
یا «اصلان افشار» رئیس تشریفات شاهنشاهی میگوید «کرمیت روزولت» (فرمانده آمریکایی عملیات کودتای 28 مردادماه) نوزدهم شهریورماه درخواست ملاقات با اعلیحضرت را داشت. وقتی به شاه گفتم، موافقت کرد و از من هم خواست در آن جلسه حضور داشته باشم. کرمیت روزولت در آن جلسه به شاه گفت ما طرحی برای عملیات در ایران داریم (حالا این که این طرح از سازمان سیا بوده است یا نه، ما اطلاعی نداریم) ولی به شاه پیشنهاد میکند که شما به جزیره کیش برو. ما هم تمام هواپیماهای جنگی را از ایران به اسرائیل و عربستان منتقل کرده و کماندوهایی را از اسرائیل آورده و در تهران، تبریز، اصفهان و شهرهایی که بیشتر در معرض آشوب است، مستقر میکنیم. یک برنامهریزی برای برخورد با عناصر انقلاب مدنظر او بوده است. شاه هم در پاسخ میگوید در این صورت کشتار وسیعی صورت میگیرد و من باید در این باره تأمل کنم که البته به نتیجهای نمیرسند.
گزارش دیگری هم که البته دنبال اسنادش هستیم، حاکی از این است که در پانزدهم شهریورماه، اردشیر زاهدی سفیر ایران در آمریکا به تهران میآید و پیامی را از سوی کارتر به شاه میدهد؛ یا در همان روز وزیر امور خارجه ایران با سفرای انگلیس، آمریکا، عراق، مصر و عربستان دیدار میکند. از محتوای این دیدارها اطلاعی در دست نیست، امّا اینها میتواند نشانهها و سرنخهای مرتبطی با این واقعه به دست بدهد.
انتهای پیام/4072/
انتهای پیام/