امیر صادقیان
کودکان روستای "زیلایی"
در استان کهگیلویه و بویر احمد و به خصوص در مناطق روستایی و عشایر نشین آن ، خانواده هایی با چندفرزند به چشم میخورند که وقتی بزرگ میشوند، کمک حال خانواده هایشان هستند، آن ها از کوچکی کار میکنند؛ اگر به پدرانشان در زمین های کشاورزی و دامداری کمک نکنند، بزرگترین تفریحشان بنه چینی در کوههای بلند و تیزی است که روستا را در بر گرفته یا نگهداری از خواهر و برادران کوچکترشان.آنها جز حیاط مدرسه ای که در تابستان در آن قفل است و از دیوارش پایین می پرند، وسیله بازی ندارند .جز خاک و سنگ و حیوان و گاهی نگاه کردن به گرگ و شغالهایی که در کوهها دیده می شوند،این کودکان محصور در روستایی هستند که تا شهرستان مجاور خود می بایست ساعتها راه پر پیچ و خم طی کنند و از کوهها و دشت ها به شهری بروند (مارگون) که خودش هم جزو مناطق محروم است. یا به شهرستان لردگان بروند که جاده ای پر فراز و نشیب دارد.کودکان زیلایی در تنها مدرسه روستا با هم درس می خوانند اما تا مقطع راهنمایی؛ چون رفت و آمد در این مسیرها سخت و هزینه بر است. دختران هم وقتی مقطع راهنمایی را تمام کردند،باید حلقه نامزدی به دست کنند .