چرا باز هم یک شهر ایرانی، پایتخت جهانی کتاب نشد؟
ما با وجود برخورداری از سرمایه انسانی و فرهنگی بزرگ در این زمینه به چنین مسائلی توجهی نداریم. اگر این کمتوجهی، با فعالیت فرهنگی مناسب و برنامهریزیشده و درعینحال کمتوجهی به عنوانها و جوایز بینالمللی بود، باارزش و پذیرفتنی بود. از دو، سه سال قبل، همزمان با افزایش فعالیتهای ترویج کتابخوانی در شهرستانها، برخی شهرهای ایران پرونده خود را برای کسب عنوان پایتخت جهانی کتاب ارائه دادهاند؛ اما معمولا این پروندهها نه در مرحله تدوین و نه در مرحله تصویب و نه سرمایهگذاری در سطح شهر و کشور از حمایت لازم برخوردار نیستند. این پروندهها معمولا با علاقهمندی و حمایت یکی، دو مدیر شهر در حالی آماده شده است که تجربه و تمرین کافی را برای تدوین برنامههایی در سطح بینالمللی نداریم. از آن سو شارجه از چند سال قبل با حمایت خاندان شیخ ابوظبی با سرمایهگذاری هنگفت مالی و بهرهگیری از همکاری مشاوران زبده خارجی در زمینه کتاب فعال شده و رویدادهای ملی و بینالمللی مانند کنفرانس ترویج کتابخوانی، نمایشگاه بینالمللی کتاب، فعالیتهایی در حوزه خرید و فروش، رایت و انتشار کتاب با همکاری مؤلفان و تصویرگران خارجی و... طراحی و اجرا کرده است. شارجه شاید در قیاس با برخی شهرهای ایران در کتابخوانی از نظر عملکرد محلی از اِعراب نداشته باشد؛ اما در نظر داشته باشیم که در پایتخت جهانی کتاب، رقابت بر سر این نیست که چه کردهایم؛ بلکه رقابت بر سر این است که درباره کتابخوانی چه کار خواهیم کرد و چه برنامههایی داریم و چقدر سرمایه گذاشتهایم. اگر قرار است درباره چرایی انتخاب شارجه و انتخابنشدن یک شهر ایرانی، تحقیق کنیم، در کنار نقش احتمالی لابی باید به این چند پرسش هم پاسخ بدهیم. شاید وقتی برنامه مکتوب شارجه منتشر بشود، دقیقتر بتوان به این پرسشها پاسخ داد؛ اما عجالتا میتوانیم به نکاتی اشاره کنیم. نمایندگان سه نهاد بینالمللی مربوط به کتاب یعنی انجمن قلم، انجمن بینالمللی ناشران و انجمن بینالمللی کتابداران (ایفلا) در هیئت داوران انتخاب پایتخت جهانی کتاب عضو هستند. نهادها و مؤسسات ایرانی از این سه نهاد تنها با ایفلا مراوده رسمی دارند و بهتازگی با انجمن بینالمللی ناشران نیز مراودات غیررسمی برقرار کردهاند. انجمن قلم به خاطر وجود ممیزی در ایران منتقد است و انجمن ناشران به دلیل رعایتنکردن کپیرایت. این دو موضوع میتواند بهعنوان موانع انتخاب شهرهای ایران تأثیرگذار باشد؛ افزونبراین مسائل دیگری نیز بهویژه وقتی بهنحوی به یونسکو مرتبط باشد، میتواند تشدیدکننده باشد.
از سوی دیگر شیخنشینها هم چنان که امور اجرائی نمایشگاهها و بیینالها و رویدادهای فرهنگیشان را به پیمانکاران خارجی واگذار میکنند، در چنین مواردی نیز با نگاه گلخانهای و مشاورههای بینالمللی میتوانند چنین موفقیتهایی را کسب کنند. بااینحال اگر چنین مسائلی هم در میان نباشد، ما به دلیل نزدیک به یک دهه غیبت در فعالیتهای فرهنگی بینالمللی نیاز به تمرین و تجربه داریم.
تجربه سهساله تدوین برنامه برای چند شهر ایران بخشی از ضعفهای ما را بهخوبی نشان میدهد.
سال گذشته چهار شهر از ایران برای تدوین برنامه اقدام کردند و تا اواخر اسفند فرصت بود که برنامه خود را به زبان انگلیسی با معرفی کمیسیون ملی یونسکو بارگذاری کنند. دو شهر بهسختی و در آخرین روزها - بدون اینکه فرصت کافی برای اصلاح و تقویت برنامههایشان را داشته باشند- برنامهشان را بارگذاری کردند. برنامه یک شهر که اتفاقا سال گذشته برنامه خوبی ارائه داده بود و به دلایل مختلف میتوانست از بختهای ایران باشد، یکی، دو روز دیرتر رسید و یک شهر در ماه اردیبهشت برنامهاش آماده شد. برنامه هر شهر باید با امضای شهردار آن شهر به یونسکو ارائه شود و یکی از شهرها به دلیل اختلاف میان شهردار و اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی نتوانست برنامه ارائه دهد. درباره کیفیت برنامه و بهویژه میزان بودجه، چگونگی تأمین و هزینه آن و ارزیابی برنامهها، ما تجربه کمی داریم.
اینکه یک شهر از ایران پایتخت جهانی کتاب شود، مهمتر از شناسایی ضعفها و برطرفکردن آنها نیست.
انتهای پیام/