فرهادی؛ عقابی که بر سر گرهافکنیهای قصه بر پرواز است/ داودنژاد؛ با رویای نمایش فیلم در «شهر فرنگ» فیلمساز شد
به گزارش خبرنگار فرهنگی آنا، امروز؛ 17 اردیبهشت ماه زاده روز شخصی است که بعد از یک و یا حتی بیشتر از یک دهه از نو، نام ایران را بر سر زبان جهانیان انداخت. اصغر فرهادی در سال 1351 در خمینیشهر اصفهان متولد شد، کسی که روزگاری بنایش بر این بود تا تمام وقت خود را صرف ساخت سریال برای تلویزیون کند، حال امروزه سینمایش، سینمای دنیا را به احترام وا داشته است.
فرهادی؛ فیلمساز مؤلف ...
در دهه هفتاد زمانی که فرهادی دو فصل از سریال «داستان یک شهر» را میسازد و با استقبال مواجه میشود، بعد از مدتی تصمیم میگیرد سریالهایی که فضای اجتماعی و نقدهای اجتماعی را دربرمیگرفته بسازد. اما غیر از خودش، اهل سینما و حتی مخاطبهای او هم میدانستند که ذهن فرهادی گستردهتر از ساخت مجموعهای است که در تلویزیون و در یک قاب کوچک پخش شود. از همین رو بود که به اصرار دستاندرکاران سینما، فرهادی جوان اولین تجربه بلند سینمایی خود را با عنوان «رقص در غبار» میسازد. فیلمی که به گفته خود اصغر فرهادی قرار بود فصل دیگری از همین دست سریالها باشد. هر چند که در زمانه خود با بیمهری روبرو میشود، اما با دیدن این فیلم میتوان از همان بدو ورود به قدم محکم و استوار فرهادی در سینما پی برد؛ با ساختن داستانی جدا از اتفاقات روزمره سینمای آن روزگار و بازیهای ماندگار...
امروز با گذشت دو دهه با نگاهی به تمام ساختههای فرهادی، میتوان ادعا کرد که هر یک از فیلمهای او ستونی محکم برای سینمای ایران به شمار میروند.
فرهادی در سینمایش به قدری اندیشمند و تاثیرگذار است که او را چه در ایران و چه در جهان مولف میدانند. اتفاقی که او رقم میزند همواره باعث موجی نو و جدید میشود. تا حدی که بعد از درباره الی (به گفته خودش) سینماگران در آلمان و فرانسه سعی بر حرکت در فضای سینمایی او برداشتند. این خود به ذات، رخدادی مهم به شمار میآید، نمونهاش را در سینمای هیچکاک و تاثیرگذاری آن در نسلهای بعدی دیدهایم که مصداق سینمای فرهادی تلقی میشود.
فرهادی در این سینما به قدری روزمرگی را به تصویر میکشد که گاه مخاطب، خود را عضوی از آن ماجرا میداند و همراه با قصه سعی بر همزادپنداری بر میکند.
او در نوشتن داستانهایش به قدری تیزبین عمل میکند که گاه او را به عقابی تشبیه میکنند که مدام بر سر گرهافکنیهای قصه بر پرواز است. شرایط اجتماعی، فرهنگی و گاه سیاسی به قدری با ظرافت بسیار در طول روند داستان پیش میرود که سبب میشود مخاطب شش دانگ به دیدن داستان بپردازد؛ همین امر سبب ساز بالا بردن سطح آگاهی مخاطب است و بعد از اتمام فیلم، بیننده با درایت به گرههایی که باید به دست خود باز شود سینما را ترک میکند...
با در نظر گرفتن تمام این ویژگیها و ساخت فیلمهای ماندگاری چون «شهر زیبا»، «چهارشنبه سوری»، «درباره الی»، «جدایی نادر از سیمین»، «گذشته» و «فروشنده» است که اصغر فرهادی و سینمای او از دیگران متمایز میشود و ماندگاریاش به اوج خود میرسد.
داودنژاد؛ همه فن حریف
علیرضا داودنژاد در سال 1332 در چنین روزی در تهران متولد شد. از همان ابتدای جوانی عاشق سینما بود و رویای تهیهکنندگی را در سر میپروراند. دوست داشت فیلم ایرانی تهیه کند و در سینماهایی مثل شهرفرنگ (آزادی)، آتلانتیک (آفریقا) و یا رادیوسیتی، به نمایش بگذارد.
در دوران جوانی علیرضا داودنژاد، فیلم خارجی بر بهترین سینماهای کشور مسلط بود و او باید تهیهکننده شدن را در خواب میدید، اما شانس با او همراه بود چرا که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی فیلم خارجی کم شد، جا برای فیلمهای ایرانی باز و او وارد سینما شد. کارش به تهیهکنندگی رسید و اگر فیلمنامهای با داستان جالب و انسانی پیدا میشد آن را تهیه میکرد. بعد از مدتی توانست برخی از فیلمهایش را در سینماهای رویاییاش به نمایش بگذارد.
علیرضا داوود نژاد از معدود فیلمسازانی است که تنوع ژانری و گونههای مختلف داستانی در کارنامه فعالیتاش بیشتر به چشم میخورد.
شروع فعالیت سینمایی خود را در سال ١٣٥١ با فیلم «عطش» ساخته ایرج قادری به عنوان مشارکت در فیلمنامه شروع کرد. نخستین تجربههای کارگردانیاش در فیلمهای «شاهرگ» و «نازنین» در سینمای حرفه ای محسوب می شود.
داودنژاد علاوه بر کارگردانی، به عنوان فیلمنامهنویس، تهیه کننده، دستیار کارگردان، بازیگردان، نویسنده، بازیگر، مجری طرح، سرمایه گذار، عکاس، تدوین گر، طراح صحنه و لباس نیز فعالیت دارد.
از دوره دبیرستان به عکاسی علاقه داشت. دائماً دوربین عکاسی دستش بود و مدام عکس میانداخت. درست کردن یک فیلم با حضور تمام فامیلهایش یکی از آرزوهای شخصیاش بود که با ساخت فیلم سینمایی «کلاس هنرپیشگی» به رویای خود دست یافت.
او در اکثر فیلمهایش مثل «مرهم»، «نیاز» ، «مصائب شیرین» و «بچههای بد» از آدمهای معمولی و نابازیگران استفاده کرده است. او معتقد است که فیلمهایش را از روی فیلمهای دیگر نمیسازد، بلکه فیلمها محصول دریافت و آگاهی و مهارتهای شخصی خود او است. از همین رو باور دارد که بازتولید کلیشهها بعد از مدتی به تکرار، ملال و زوال میانجامد. بنابراین باید جریانی باشد که دائم این کلیشهها را به روز کند، آنها را بشکند و از نو بسازد و افقهای تازه را روی سینما باز کند.
داودنژاد در ساخت فیلم اجتماعی به الگوهایی مانند ظلم، تبعیض، توهین، تحقیر، ترس و... توجه میکند، الگوهایی که او را تحتتأثیر قرار میدهند. مانند فیلمهای «ملاقات با طوطی» و «هشت پا» که در آنها سراغ آدمهایی میرود که برای عموم مردم طبیعی نیستند و شرایط خاصی دارند.
از بین فیلمهایی که ساخته و کارگردانی کرده، «کلاس هنرپیشگی» فیلم محبوب او شد. تنها جنبه آزاردهنده آن، این بود که نتوانست برای فیلم تبلیغ کند.
این کارگردان با کارنامه پر بار هنری خود تا به امروز بیش از 20 فیلم سینمایی را کارگردانی کرده و جوایزی زیادی را برای آن ها دریافته کرده است که از همین رو او را به عنوان یکی از بهترین کارگردانان سینمای ایران می دانند.
انتهای پیام/