دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
یادداشتی به مناسبت ۴ دی روز بزرگداشت شاعر؛

چرا رودکی «پدر شعر فارسی» است؟

چرا رودکی «پدر شعر فارسی» است؟
اینکه مدام در محافل مختلف از رودکی با عنوان «پدر شعر فارسی» یاد می‌کنند به چه علت است؟ آیا به این دلیل که از قدیمی‌ترین شاعران است یا موضوعی دیگر او را برجسته کرده است؟
کد خبر : 821946

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری آنا، ۴ دی در تقویم روز بزرگداشت رودکی است، به همین مناسبت یادداشت سعید تقدیری استاد زبان و ادبیات فارسی را در ادامه می‌خوانید؛

می‌گویند فارسی زبانان، شاعرترین مردمان جهانند؛ آنان روحی فلسفی دارند و به ادبیات، از دریچه‌ عقل و احساس می‌نگرند.

در عمر هزار ساله‌ زبان فارسی دری -از آغاز تا به امروز- از شاعران زیادی نام برده شده که از هریک، آثار و نوشتارهایی به جا مانده است؛ برخی از آنان شناخته شده و بعضی گمنام‌ترند، اما در این میان، کیست که نام «رودکی» این شاعر بلندآوازه‌ ایرانی را نشنیده باشد؟!

او اگر‌«پدر شعر فارسی» است، نه به این علت که قدیمی‌ترین است! بلکه چون در شعر فارسی پرچم‌داری می‌کند؛ این رودکی‌ است که برای اولین بار در تاریخ ادبیات ایران، به صورت حرفه‌ای شعر گفته و آن را ثبت کرده است؛ اگرچه امروزه تنها بخش کمی از آثار او ‌بر جای مانده و اشعارش به خاطر هجوم اقوام بیگانه، کتابخانه سوزی‌ها، کتاب شویی‌ها و بی‌توجهی‌های تاریخی از بین رفته اما به مصداق «مُشت، نمونه‌ی خروار» آنچه از آثارش به جای مانده است، بیانگر چارچوب فکری، استحکام شعری و اندیشه ژرف او در بیان احساسات اوست.

رودکی در زمانی زیست می‌کند که معاصرانش در شعر سبک خراسانی غرق شده و تملق و چاپلوسی، مدح پادشاهان و وزرا و اشخاص صاحب منصب در شعر این دوره موج می‌زند. اگرچه از این سنت، گریز و گزیری نیست اما رودکی با انتخاب زبانی متعادل همچنین اجتناب از تملق‌گویی‌های پیچیده به شعر فارسی این دوره، شخصیت جدیدی می‌بخشد.

نابینا بودن رودکی، برای ادبیات ایران نعمت بزرگی است چراکه شعر او را به شعری حسی و لمسی تبدیل کرده است. او «بوی» جوی مولیان را حس می‌کند و «یاد» یار مهربان را به خاطر می‌آورد و سنگ‌های درشت رود آموی را «زیر پاهایش» شبیه به پرنیان لمس می‌کند. او دستی بر تن اسب می‌کشد و درمی‌یاید آب رودخانه جیحون تا کمر او بالا آمده است.

استفاده از کلید واژگان حسی در آثار رودکی فوق‌العاده است و تبدیل شعری خشک و مدحی به تغزلی عاشقانه از مهارت‌های خاص اوست.

بوی جوی مولیان آید همی

یاد یار مهربان آید همی

ریگ آموی و درشتی راه او

زیر پایم پرنیان آید همی

آب جیحون از نشاط روی دوست

خنگ ما را تا میان آید همی‌

ای بخارا! شاد باش و دیر زی

میر زی تو شادمان آید همی

میر ماه است و بخارا آسمان

ماه سوی آسمان آید همی

میر سرو است و بخارا بوستان

سرو سوی بوستان آید همی

آفرین و مدح سود آید همی

گر به گنج اندر زیان آید همی

او این شعر بی‌نظیر را با صدای جادویی خود همراه با‌ ساز برای «نصر بن احمد سامانی» که حالا چند سالی است از بخارا به هرات رفته و قصد بازگشت ندارد، می‌خواند و پادشاه با شنیدن آن حتی بدون آنکه کفشی بپوشد، سوار بر اسب شده و به سمت بخارا می‌تازد.

حالا این شعر را چندین و چند بار بخوانید، کجای این شعر درباری است؟! در هم تنیدگی واژگان با احساسات شاعرانه تا حدی مستحکم است که گویی مخاطب شاعر، معشوقه‌ای ازلی است نه شخص پادشاه!

رودکی آن پیرمرد بداخلاق و بی‌حوصله‌ای نیست که بخواهیم تصور کنیم، او قلبی جوان، روحی تازه و زبانی نو دارد. شعرش ، شعر زندگی است و هنوز بعد از اینهمه سال و گذشت قرن‌ها، ادبیات فارسی همچنان زنده به اوست و به راستی که اگر ما کسی چون «رودکی» و «رودکی‌ها» نداشتیم، زبان فارسی از جریان می‌افتاد و شاید چیزی از زبان فارسی باقی نمی‌ماند تا امروزه بتوانیم به این شیوه بنویسیم و به وسیله‌ آن با هم صحبت کنیم!

اما سوال مهم آن است که نسل امروز چقدر رودکی را می‌شناسد و از تأثیر او بر ادبیات فارسی و زبان مادری‌اش خبر دارد؟!

این نسل بی‌تقصیر است. مقصر اصلی ماییم که نتوانستیم ارثیه‌های پدری خود را به فرزندانمان معرفی کنیم و ارزش واقعی آن را نشان دهیم! دور افتادن از ارزش‌های ادبی، تاریخی و فرهنگی ایران می‌تواند به بدنه‌ این نسل، آسیب‌های جدی وارد کند؛ وزارت فرهنگ‌ و ارشاد و شورای عالی انقلاب فرهنگی لطفا کاری بکنید!

 

انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب