غلامرضا تاجگردون: مجلس آینده معتدلتر و کارآمدتر است
چینش سیاسی منتخبین مجلس دهم تا اینجای کار سبب ایجاد چه نوع توازنی در دوره بعدی مجلس شده است؟ به عبارتی فکر میکنید دست بالا با کدام طیف باشد؟
از یک منظر میتوان گفت اصلاحات برنده این انتخابات بود. به هر حال از یکسو اصلاحطلبان در بسیاری از حوزهها اصلا نتوانستند نامزد داشته باشند و از یک طرف هم در آن جایی که امکان رقابت پیدا کردند، نامزدهای اصلی و چهرههای شناخته شده و مطرح آنها از مدار رقابت خارج شده بودند. یعنی به هر حال همین نتیجه تا اینجا در شرایط کاملا نامتعادلی به دست آمده است. از این زاویه حتی اگر بپذیریم که وزنکشیها تا اینجا برنده قطعی هم نداشتهاند اما نباید باعث سرافرازی و افتخار اصولگرایان باشد. نماد بارز این وضعیت در تهران بود که سرشناسترین چهرههای اصولگرا در برابر لیستی که اصلا نمیتوانست به لحاظ شهرت هم وزن آنها باشد، بازنده محض بودند. مجلس آینده هر نوع صفکشی که داشته باشد قطعا دیگر مجلس اصولگرایان نیست و این را خود آنها هم میدانند.
این تعبیر شما درست است. اما میخواهم بدانم در عرصه عملی فکر میکنید وزنکشیها چطور باشد؟ یعنی مجموعه نمایندگان منتخب چه سمت و سویی را پیش میگیرند؟
من با شناختی که از نیروهای بیرون آمده از انتخابات خصوصا در شهرستانها دارم مطمئن هستم که بسیاری از چهرههای مستقل و اعتدالی به سمت اصلاحطلبان در این مجلس، سوق پیدا میکنند. دو عامل در اینجا موثر است. یکی بحث جنس دولت یازدهم است. عموما جنس دولتها و گفتمان آنها میتواند سمت و سوی قسمت عمدهای از آرا و نظرات چهرههای خاکستری را به خود جلب کند. مضافا بر این اتفاقی که در تهران افتاد، فارغ از هر نوع واکنشی که اصولگرایان به آن دارند و هر نوع تعبیری که به کار میبرند، نیروهای خاکستری و مستقل را به هر حال به این نتیجه رسانده که دوران قاطبه داشتن گفتمان اصولگرایی در فضای سیاسی ایران فعلا به سر رسیده است. این وضعیت فضای روانی را برای گرایش این نیروها به سمت اصلاحطلبان و ایجاد یک همافزایی بیشتر مهیا میکند. همین الان هم این موضوع نشانههای خود را بروز داده است.
چه نشانههایی؟
به هر حال در همین مدت کوتاه مراجعاتی از این طیف به اصلاحطلبان برای ایجاد یک همگرایی و ائتلاف در مجلس آینده وجود داشته است. من خودم به عنوان یک اصلاحطلب شناخته میشوم و سابقه سیاسیام در جریان اصلاحات است. در همین مدت چند روز به هر حال هم از طرف برخی همکاران ما در مجلس که برای دوره بعدی ابقا شدهاند و هم از سوی برخی منتخبین جدید مراجعاتی بود که بیایید با هم بنشینیم و برای مجلس بعد به نتیجه مشترک برسیم و با هم همکاری داشته باشیم. در میان این چهرهها به هر حال کسانی هستند که هم سابقه اصولگرایی دارند و هم حتی در این انتخابات با عنوان اصولگرا حاضر بودهاند. بنابراین گمان میکنم اقبالی که وجود دارد در نهایت وزن اصلاحات را در یک موقعیت فرادستی نسبی قرار دهد.
این موقعیت فرادستی را میتوانید شرح دهید؟ چون به هر حال اگر ائتلافی از مجموع یک سری نیروهای اصلاحطلب، معتدل، مستقل و حتی به قول شما اصولگرای اعتدالی تشکیل شود و دست بالا را در مجلس آینده بگیرد، شاید نتوان با قطعیت آن را فرادستی جریان اصلاحات نامید. چون به هر حال مجموعهای از نیروها خواهد بود.
به لحاظ جنس مهره بازی در چنین شرایطی حق با شماست. به هر حال چنین طیفی یک مجموعه رنگینکمانی خواهد بود. اما مساله مهم بحث گفتمانی و راهبردی این مجموعه است. چنین مجموعهای اگر شکل بگیرد که بسیار محتمل و قریب به اتفاق است، راهبرد خود را عمدتا از جریان اصلاحات خواهد گرفت و با راهبری این جریان جلو خواهد رفت. نمونه این را میتوان در موقعیت دولت آقای روحانی هم دید. به هر حال آن مجموعه هم یک مجموعه چند طیفی است اما به شکل واضح راهبرد عمومی خود و قسمت عمدهای از گفتمان و برنامههایش را با موارد مطلوب و مطرح در جریان اصلاحات تنظیم میکند. چون به هر حال میداند از کجا و چه کسانی رای گرفته و مضاف بر این متوجه است که همچنان به این رای نیاز دارد. به همین دلیل هم در اکثریت مجلس دهم با هر ترکیبی از گرایشهای سیاسی، من فکر میکنم گفتمان اصلاحات قطعا دست بالا را خواهد داشت.
یعنی نیروهای دیگر از قبیل مستقلین و معتدلین و حتی برخی اصولگرایان میپذیرند تابع چنین شرایطی باشند؟
بحث تبعیت نیست، بحث ضرورت است. یعنی خود این نیروها هم تا درصد زیاد و قابل ملاحظهای ضرورت برخی مسائل را فارغ از هر پایگاه سیاسی که دارند، پذیرفتهاند. نمونه مهم آن شخص آقای لاریجانی به عنوان یکی از لیدرهای جریان اصولگرا است. آیا آقای لاریجانی سال ٩٤ همان لاریجانی سال ٨٤ و پیش از آن است؟ حرفهایی که میزند همان حرفهاست و برداشتی که از رقابت سیاسی و منازعات موجود دارد همان برداشت یک دهه قبل است؟ خب در این مدت کسی که آقای لاریجانی را با زور و اجبار به این سمت نبرده است. خود آقای لاریجانی با مقاطعی مواجه شده است، در این مقاطع تجربیاتی کسب کرده و به درک متفاوتی رسیده و ضرورتهای جدیدی را حس کرده است که مثلا در سال ٨٤ یا قبل از آن حس نمیکرده و شاید برایش چندان اهمیت نداشته است. برای خیلی از نیروهای غیر اصلاحطلب هم موضوع به همین شکل است. اتفاقا در جریان اصلاحات هم این ضرورتهای جدید حس شده است و نیروها به آن رسیدهاند. آیا راهبرد و گفتمان اصلاحطلبان همان راهبرد و گفتمان ١٠ سال پیش یا حتی قبل از انتخابات ٩٢ است؟ قطعا تفاوت کرده است. پس من فکر میکنم بستر چنین ائتلافی همین ضرورتهایی است که ایجاد شده و میتواند کار را مستحکم کند. هر چند در جریان اصلاحات هم تعدیلهایی به لحاظ گفتمانی و راهبردی اتفاق افتاده است اما چون تغییر جریان اصولگرا و مستقل بسیار چشمگیرتر بوده و حرکت آنها به سمت اصلاحات زیادتر است، من پیشبینی میکنم که گروه اکثریت مجلس دهم بسیار به گفتمان و برنامههای اصلاحات نزدیک شوند. بنابراین من اگر بخواهم مجلس آینده را در یک ترکیب دوطیفی ببینم به یقین میگویم طیف مقابل اصولگرایان به شکل بسیار جالب خواهد بود. منظورم از اصولگرایان همان نیروهایی است که جز خود اصولگرایان همکاری سیاسی با هیچ گروهی را قبول نمیکنند. در واقع همان منتقدان دولت فعلی را میگویم.
این وضعیت به نظر شما در عملکرد مجلس بعدی چه تاثیری خواهد گذاشت؟ یعنی مجلس کاراتر میشود یا نه؟ و نکته مهمتر اینکه آیا امکان تقابلهای شدید میان دو طیف سیاسی، مثل آن چیزی که در مجلس نهم دیدیم هنوز وجود دارد؟ چون به هر حال این موضوع هم در کارآمدی مجلس تاثیر میگذارد.
من فکر میکنم مجلس دهم از مجلس نهم بسیار کارآمدتر خواهد بود. چون به هر حال صدای معتدلتری دارد. سابقه مجلس نهم هم به هر حال بسیاری از نمایندگان جدید را ترسانده و آنها سعی میکنند رفتار منطقیتری داشته باشند. یک موضوع مهم دیگر هم این است که جریان تندروی اصولگرا در این مجلس چهرههای مدیریتکننده و برنامهریز خود را از دست داده است. یعنی به نظر من آنقدر تمرکز جدی برای وارد کردن تنش به فضای سیاسی را نخواهد داشت. ضمن اینکه توان آن را هم ندارد. چون به هر حال چهرههای مشروع آن جریان عموما از مجلس خارج میشوند و چهرههای جدید برای پیدا کردن جایگاه و پذیرش عمومی در پایگاه مخالفان دولت نیاز به زمان دارند.
همین که یک نیروی مدیریتکننده در طرف مقابل نیست آیا نمیتواند زمینه یک سری مشکلات جدیدرا ایجاد کند؟ به هر حال این نیروهای مدیریتکننده خیلی مواقع تعدیلکننده و توازنبخش هم هستند؟
شاید اینطور باشد. یعنی ما شاهد برخی حرکتهای تند و البته پراکنده و کور در مجلس باشیم. اما از یک طرف هم نباید فراموش کنیم که خیلی از تقابلها و مشکلاتی که در دوره نهم پدیدار شد حاصل یک مدیریت و سازماندهی کلانتر بود.
یعنی الان چنین ساماندهی نمیتواند انجام شود؟
امکانش قطعا هست و نیروهایی که بیرون میروند بیکار نخواهند بود. به هر حال به شکل طبیعی آنها از طریق همان چهرههایی که به مجلس فرستادهاند برخی اقدامات را جلو میبرند که یک مدیریت و اداره غیرمستقیم خواهد بود. ولی خب چالش اصلی سیاسی مجلس دهم بیشتر از آنکه داخل آن باشد، بیرون آن خواهد بود. من پیشبینی میکنم که طیف منتقدان و مخالفان دولت کنونی، بعد از شکلگیری مجلس دهم سراغ بهارستان بیایند و خیلی بیشتر از دولت، موج حملات خود را متوجه نهاد قانونگذاری کنند. من فکر میکنم نیروهای معتدل و اصلاحطلب این مجلس باید خودشان را آماده کنند که به طور ناخواسته سپر بسیاری از حملات مخالفان به برنامههای دولت باشند. البته منظورم این نیست که آنها سپر بلای دولت میشوند بلکه در یک رابطه خطی بطور طبیعی بین مخالفان و دولت قرار خواهند گرفت و فشار زیادی را متحمل خواهند شد. این هم یک وضعیت ناخواسته است که نشانههای آن از همین الان بروز کرده است. شما ببینید چه تعابیری در همین چند روز از رای مردم انجام شده است. این را شما با وضعیت بعد از رای آوردن آقای روحانی مقایسه کنید. آن روزها اصولگرایان تندرو خودشان را متهم میکردند اما امروز یکی میگوید مردم چون فلان طور هستند به ما رای ندادند و دیگری یک تعبیر بد دیگر به کار میبرد. مخالفان دولت تقریبا با این انتخابات به این نتیجه رسیدهاند که برای گرفتن دولت دوازدهم شانس چندانی ندارند. ولی تمام تلاش خود را خواهند کرد تا سهمشان را از مجلس بعدی پس بگیرند و این وضعیت یعنی شروع حملات به مجلس دهم از همان روز اول.
فارغ از این فکر میکنید رابطه دولت و مجلس بعد از خردادماه چطور باشد؟
قطعا تنشها تعدیل خواهد شد. یعنی دولت راحتتر میتواند کارش را انجام دهد.
خب همین حرفی که شما میزنید در جریان مخالف دولت به وکیلالدوله بودن مجلس بعدی تعبیر شده است.
ما قطعا میخواهیم با دولت همراهی داشته باشیم و مسیر کلی دولت را هم مثبت میدانیم. تعبیری هم که وجود دارد به نظر من یک بهانهگیری بیشتر نیست و فقط با هدف همان پیروزی در جدالهای لفظی انجام میشود. ما اصلا پنهان نمیکنیم که با راهبرد عمومی دولت همراه و موافق هستیم. اما این به معنای آن نیست که چشم و گوش بسته در اختیار دولت باشیم. به هر حال همین الان هم انتقاداتی از دولت و مسائل اجرایی در بین هواداران و حامیان دولت وجود دارد که قطعا در مجلس دهم شاهد طرح آنها خواهیم بود. مساله این است که مجلس دهم به دلیل ترکیبی که دارد دیگر مسائل اجرایی را گروگان اختلافات سیاسی نمیکند. یعنی سعی خواهیم کرد مسائل سیاسی را در جای خودش ببینیم و موضوعات اجرایی و نظارت خودمان را هم در جای خودش. قطعا آمدن مجلس دهم با ترکیبی که وزن هواداران دولت در آن زیادتر است، باعث نخواهد شد تا خیال دولت از نظارت و انتقاد راحت شود.
در چنین وضعیتی، بحث مطالبات حوزههای انتخابیه فکر میکنید چه تغییری میکند؟
من واقعا فکر میکنم این موضوع کمابیش وجود داشته باشد، حتی در میان هواداران سرسخت دولت. این مسالهای است که با ساخت سیاسی ایران عجین شده و در کوتاهمدت از آن گریزی نخواهد بود. به هر حال هنوز مثل همه ادوار مجالس گذشته، نمایندگان مستقیمترین پل ارتباطی بین هیات حاکمه و مردم هستند و چارهای ندارند جز اینکه برخی موارد محلی را هم به سطح مجلس و رابطه با دولت بیاورند. حالا شاید در این دوره کمتر شاهد سوءاستفاده در مسیر امتیازگیری از دولت از طریق این مسائل باشیم اما اصل موضوع همچنان پابرجا خواهد ماند. اگر دولت به دنبال اهداف بلندمدت است باید از این شرایط بگذرد و در قبال آن اغماض کند.
برای ریاست مجلس بعدی چه پیشبینیای دارید؟
من الان در این باره نمیتوانم پیشبینی خاصی داشته باشم. اما یک چیز مشخص است و آن اینکه اگر بیرون مجلس قرار گرفتن چهرههایی مثل آیتالله هاشمی و ناطق نوری و خاتمی و سید حسن خمینی در کنار هم تا اینجا سازنده و کارگشا بوده است، در داخل مجلس دهم هم همراهی و پیوستگی آقای عارف و لاریجانی در هر موقعیتی که قرار بگیرند، بسیار تعیینکننده خواهد بود و متضمن ادامه مسیری است که از ٢٤ خرداد شروع شد. خطر اصلی مجلس آینده اتفاقا جدایی مسیر این دو نفر است که رهبری سیاسی دو جریان را بر عهده دارند که فعلا در مسیر همکاری با هم هستند. مهمترین چیز این است که فعلا نیروهای سیاسی صحنهساز در مجلس دهم، زمینه تفاهم پایدار بین آقای عارف و لاریجانی را فراهم کنند. خلاصه حرف از نظر من این است که بیش از آنکه ریاست آقای عارف یا لاریجانی برای مجلس بعدی تعیینکننده باشد، تفاهم و همکاری بین این دو تعیینکننده خواهد بود. اینکه در مقاطعی مناسبات بین این دو نفر شبیه مناسبات آقای باهنر و لاریجانی در نیمه دوم عمر مجلس نهم شود، میتواند تاثیر فوقالعاده بدی داشته باشد. بنابراین من خود شخصا معتقدم قبل از تلاش برای ریاست یکی از این دو نفر، باید برای حفظ و تقویت تفاهم بین آن دو تلاش کنیم.
انتهای پیام/