تغییرات ماهوی علم تاریخ در دوره مدرن
به گزارش خبرنگار حوزه فرهنگ گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، با آغاز عصر رنسانس و دوره مدرن علوم دچار تغییرات شکلی و ماهوی شدند. به عنوان مثال تغییر معنایی واژگان «فضا» و «زمان» ناشی از نگرش جدید در دوره رنسانس بود که طبیعت را ماشین کامل و خودکاری میدانست که هر کس آگاهی و تسلط کامل بر حرکات کنونی آن داشته باشد، میتواند بر سرنوشت آینده آن هم وقوف و تسلط داشته باشد. همچنین در دوران مدرن با شکلگیری الگوی مشترک بین ذهن و عین که همان ریاضیات یا به عبارت بهتر ماتهماتیکال است، پایه تفسیر طبیعت و جهان خارج براساس ریاضیات بنا نهاده شد.
در باب تغییرات علم تاریخ، کارل لویت، فیلسوف آلمانی- یهودی و از شاگردان مارتین هایدگر میگوید: جدا شدن سنّت از علم در پایان سده هجدهم بود که به طور ویژه مؤلفه انقلابی تاریخمدرن و اندیشه مدرنِ تاریخی ما را به عمل آورد.
وی میافزاید: انقلاب سیاسی در فرانسه و انقلاب صنعتی در انگلستان و تأثیرات جهانی آن بر همه جهان متمدن، حسِ مدرن زندگی کردن در عصر جدیدی که تغییرات تاریخی در همه کس و همه چیز به چشم میخورد را افزایش داد. فلسفه تاریخ اهمیت بنیادین بیشتری نسبت به آنچه که تا پیش از این بود، پیدا کرده است، زیرا تاریخ، خود افراطیتر و رادیکالتر شده است.
لویت میگوید: نه تنها نوآوریهای علوم تجربی شتاب بیشتری یافته است و سطح تحولات و جریانهای اجتماعی-تاریخی گسترش یافته است، بلکه آنها، طبیعت را به عنصر قابل کنترل فزایندهای در وقایع تاریخی بشر بدل ساختند. به وسیله علوم طبیعی است که ما اکنون، به نحو بیسابقهای، تاریخ را میسازیم و در عین حال، به وسیله آن، مغلوب میشویم زیرا تاریخ، خود را از مرزهای باستانی و مسیحیاش رها ساخته است.
وی ادامه میدهد: پیش از این با «ویکو»، مشیّت الهی تبدیل به قانون طبیعی تاریخ شد؛ و با «دکارت»، طبیعت به یک طرح ریاضیوار، در خدمت سلطه بشر درآمد. از این رو تاریخ اکنون موقعیتی را اتخاذ کرده است که شبیه آن را فیزیکِ ریاضی در قرن هفدهم میلادی به دست آورده بود و در واقع از پیامدهای آن است. با این حال برای تفسیر تاریخ سیاسی-اجتماعی در قالب فیزیکی باستان و کیهانشناسی یا در قالب اخلاق و الهیات مسیحی به نظر میرسد که به یک نابههنگامی برای تفکر مدرن در تاریخ تبدیل شده است.
انتهای پیام/۴۱۰۷/پ
انتهای پیام/