دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

خسرو مهر

/
کد خبر : 529027

 


مدتی پیش خانم فلور نظری ویدئویی منتشر کردند، البته اینکه مثال می‌زنم چندین نفر از بازیگران در چند سال اخیر این را مطرح کرده‌اند، خانم لیلا بوشهری یک مدت مطرح کردند، به نوعی دیگر خانم مرجانه گلچین گفتند که بازیگران خانم ما بعد از اینکه ازدواج می‌کنند و متأهل می‌شوند، پیشنهاداتی که به آنها می‌شود کم می‌شود و بحث‌های پشت پرده و بحث فساد در سینما و تلویزیون را کنارش مطرح کردند ولی روی این تأکید داشتند که بعد از اینکه متأهل می‌شوند دیگر نمی‌توانند کار کنند. ارزیابی شما از این موضوع چیست؟ با توجه به اینکه خودتان هم دارید الان کار می‌کنید، آیا این اتفاق وجود دارد؟


- من قبولش ندارم. به خاطر اینکه هم‌صنف‌های من چه خانم و چه آقا، هم مجرد در بین آنها هست هم متأهل. مثلاً من به تکرار با خانم فریبا متخصص کار کردم. ایشان متأهل هستند و جزء بازیگران پرکار و خیلی خوبی هم هستند. من اصلاً نمی‌پذیرم. یعنی هر چه می‌خواهم فکر کنم که بگویم شاید نظر درست باشد، نه! از هیچ نظری درست نیست. ما بازیگر مجردش را هم داریم که خدا را شکر خوب کار می‌کند، بازیکن متأهلش هم با دو سه‌تا بچه. مگر فریده دریامجد نیست؟ اصلاً نمی‌فهمم این جمله را من دانش و سوادش را ندارم و این را قبول ندارم.


بحث‌هایی که مطرح می‌کردند می‌گفتند شاید پیشنهادهایی که می‌شود به خانم‌های مجرد بیشتر است، یکسری وعده وعیدهایی داده می‌شود.


- من ندیدم چون پارتنرهای خانم من هم مجردند هم متأهل هستند و من ندیدم این اتفاق را که مثلاً بگویم که بله دقیقاً درست است، تمام پارتنرهای من خانم‌های مجردند. نه اصلاً چنین چیزی نیست. مگر نسرین مُقالی متأهل نیست؟


با یکی از خانم‌های بازیگر که صحبت می‌کردم گفتم که این بحث فساد چه اخلاقی چه مالی در همه اصناف است و نمی‌تواند معیار خوبی باشد؟


- این اتفاق، اتفاقی نیست که بگویم فقط در صنف من است یا فقط در کشور من است. همه دنیاها، همه جاها از آن بالیوود و هالیودش هست. یعنی اگر دنبالش بگردی می‌بینی‌اش. من دنبالش نیستم، نمی‌بینمش. این شرایط برای من تا حالا نبوده چون من از سه سالگی تئاتر کار می‌کردم این جمله را که می‌گویند طرف نقش خریده یا طرف برای تهیه‌کننده کادو گرفته برده یا طرف زنگ زده به او، اینها را من نمی‌فهمم، بلد نیستم. چون خودم این کار را نکردم، چون برای من پیش نیامده، من همیشه دعوت شده‌ام رفته‌ام، حالا چه نقش کوچک، چه نقش بزرگ. یک چیزهایی را من چون تجربه نکرده‌ام واقعاً نمی‌دانم، بلدش نیستم که در موردش صحبت کنم. این مسئله فساد هم دقیقاً همان است. من تا به حال چنین موردی را نداشتم. نمی‌دانم.


یعنی اگر هم باشد، به نوعی اکثریت نیست و این گفتمان غلبه ندارد.


- نه.


یک چیز موردی است.


- اگر به دنبال چاله بگردی، چاله را پیدا می‌کنید! وقتی دنبال راه صاف بگردی خب راه صاف هم مشخص است و می‌روید دیگر.


بله، ما بزرگانی داریم، خانم معتمد آریا، قبلاً خانم تسلیمی.


- خانم فاطمه گودرزی. مگر اینها مجردند؟ مگر اینها مسئله فساد اخلاقی دارند؟ من نمی‌دانم. این‌قدر زیادند. درست نیست بخواهیم بگوییم این همه‌گیر است.


فکر می‌کنم بعضی از دوستان یک مقدار که شاید کار به آنها کمتر پیشنهاد می‌شود یا بیکار می‌شوند حالا به هر دلیلی...


- من دارم در صنف خودم می‌گویم. مثلاً خانم ایکس یا مثلاً آقای ایگرگ، به هر دلیلی که اصلاً به من ربطی ندارد حالا کم‌کار می‌شوند. می‌نشینند توی خانه سفره ابوالفضل و حضرت فاطمه و امام زاده صالح و نماز جعفر تیّار و تمام این کارها را می‌کنند، نذر و نیاز که دعوت به کار شوند. اوکی؟ حالا یک دانه از این نذرها می‌گیرد. خداوند اسم اینها را به ذهن کسی می‌فرستد و به آنها زنگ می‌زند. به هزار و یک دلیل حالا می‌شود. آقا اینها سوار سرویس می‌شوند، از همان سرویس شروع می‌شود به نق زدن! چرا سرویس کج است؟ چرا سرویس راست است؟ چرا تشکش این‌جوری است؟ چرا صثندلی‌اش اینجوری است؟ چرا بخاری دارد؟ چرا کولر دارد؟ اوکی! می‌رسیم سر ناهار؛ چرا رژیمی است؟ چرا گوشتی است؟ چرا برنجی است؟ چرا روغنش کم است؟ چرا چرب است؟ آقا! تو تا دیروز داشتی نذر و نیاز می‌کردی! قرار نیست که تا آخر عمرت در این پروژه باشی! حالا این اتفاق‌ها افتاد این نقش به تو پیشنهاد شد. اصلاً گیریم یک روز! نیم روز! 10 روز‍! تو توی این کار خودت را نشان بده که کار بعدی اوکی شود. سر همان کار این اتفاقه می‌افتد که طرف می‌گوید اصلاً چه غلطی کردم به این زنگ زدم! هر بازیگری که کم‌کار یا پرکار می‌شود، خودش مقصر است. نه تهیه‌کننده، نه کارگردان. عیب و ایراد در خودش است.


این جور قضاوت هم به‌نوعی برچسب زدن به دیگران است.


- 0553 ربطی ندارد. اگر بازیگری پرکار می‌شود، شرایط اخلاقی‌اش است، انضباطی‌اش است، غُر نزدنش است، سر موقع آمدنش است، بلافاصله دنبال موبایل و سیگار گشتنش نیست. طرف تا می‌گوییم کار! یا موبایلش را درمی‌آورد یا دنبال سیگار کشیدنش است. بابا خب اینها معلوم است. اینها همه پوئن‌های منفی است که تو برای کار بعدی خب اولویت نیستی. چون تمرکز تو روی موبایلت است. چون چیزی مهم‌تر از آن نقش برای تو مهم است که توی آن موبایل است و 0623 سمت همان موبایل.


بخشی هم فکر می‌کنم به خاطر نداشتن تربیت تئاتری باشد.


- ربطی ندارد. بعضی‌ها اصلاً از تئاتر شروع نکرده‌اند. همه که مثل من از تئاتر نیامده‌اند. ادبیات این حرفه را باید بدانی. باید بدانی زمانی که شما قرارداد می‌بندی 12 ساعت در اختیار پروژه هستی. حالا می‌خواهی خرید بروی، بعد از این 12 ساعت بروی. این شغل یک ادبیات و یک تعریفی دارد ولی متأسفانه خیلی از دوستان و همکاران من این ادبیات را بلد نیستند و رعایتش نمی‌کنند و بعد می‌گویند چرا ما کم‌کاریم؟ حالا شاید آن تهیه‌کننده و شاید آن کارگردان هم از این ندانستن تو سوءاستفاده کند، این تقصیر توست!


موضوع دیگری هم که هست، طبق گفته دیگران و چیزی که از بیرون دارم می‌بینم و می‌شنوم، جزء یکی از افراد پرکارم. اصلاً مهم نیست تلویزیون است، سینما است یا تئاتر است. اصلاً مهم نیست. مهم این است که من در صنف خودم دارم کار می‌کنم. بیکار بیکار که می‌شوم، نمایشنامه‌خوانی راه می‌اندازم. یعنی همیشه من روی یک کاری دارم زحمت می‌کشم، وقت می‌گذارم، چهار پنج نفر هر روز دور و بر من هستند، حالا به عنوان طراح لباس یا طراح صحنه. من شاید مثلاً در سال 99 کلاً آن دو سه ماهی که همه مجبور بودیم قرنطینه باشیم، کار اجرایی نداشتم والّا مدام نمایشنامه‌خوانی، تدریس، تئاتر، سریال؛ بهرام رادان یک حرف خیلی خوب می‌زد، می‌گفت تو تا دیده نشوی به تو پیشنهاد کار نمی‌دهند. تو بهرام رادان هم که باشی در خانه نشسته باشی فراموش می‌شوی! باید دیده شوی که طرف یادش باشد.


این دیده شدن هم راه دارد.


- 0840 فراموشکارند در انتخاب بازیگر، مگر کسانی که دوروبرشان هستند، می‌بینندشان. اصلاً انتخاب بازیگرها را کارگردان‌ها انجام نمی‌دهند، دستیارها انجام می‌دهند، برنامه‌ریزان انجام نمی‌دهند، دستیارها انجام می‌دهند چون مدام سرکارند، یادشان می‌ماند. نه اینکه آنها هم حالا مثلاً نیت خاصی داشته باشند. دستیارها کسانی هستند که مدام سرکارند. یک کارگردان مگر مدام سر کار است؟ یک پروژه به او می‌خورد، دوباره چند ماه آف می‌شود تا بخواهد کار بعدی باشد.


ولی دستیاران و برنامه‌ریزان مدام سر کار هستند. از این پروژه سر آن پروژه. شماره همه بچه‌ها را بابت آفیش‌ها و برنامه‌هایشان دارد. نگاه می‌کند مدام بازیگران را می‌گوید. وقتی توی چشم نباشی خب فراموش می‌شوی.


این دیده شدن هم همانطور که اشاره کردید با کار کردن، حالا نمایشنامه‌خوانی، مطالعه، صحنه رفتن، توی اجرا بودن اتفاق می‌افتد دیگر!


- آفرین! دقیقاً همین است. تو نشستی توی خانه که به تو زنگ بزنند؛ نه عزیزم، به تو زنگ نمی‌زنند!


و ویدئو پر کردن و لایو اینستاگرام فایده ندارد به نوعی!


- نه! کارت را می‌خواهند ببیند. با کارت بیا حرف بزن. آنها هم لازم است. آنها هم هستش، در کنار مردم بودن، حالا خیریه می‌روند، افتتاحیه می‌روند، آنها همه هست، چرا، ولی درجه اول نیست. الان بابت کرونا خیلی از همکاران من سرکارند و می‌دانم که خود صدا و سیما دارد به این اتفاق بها می‌دهد، چرا؟ چون فقط تلویزیون می‌تواند مردم را سرگرم کند. سینما و تئاتر و کنسرت که عملاً الان نمی‌شود خیلی رویش حساب کرد.


حتی آنلاینش هم باز آن حرف اساسی که تلویزیون می‌زند را نمی‌زند. در عین رعایت پروتکل‌های بهداشتی سر کار آقای ده‌نمکی سرکاریم، سر کار آقای نجنفی مدام دکترها می‌آمدند تست می‌گرفتند. 1044، ماسک، اصلاً دو سه نفر آنجا فقط بچه‌ها را چک می‌کردند که چه کسی ماسک ندارد.


تا حد امکان پروتکل‌ها رعایت می‌شد.


- بله! من هم‌زمان هم سر کار آقای نجفی بودم، هم سر کار آقای ده‌نمکی که هنوز دو جلسه از کار آقای نجفی مانده. اگر هم نمی‌خواستیم ماسک بزنیم، نزنی نمی‌توانستی. یعنی دوتا دکتر هفته‌ای یک بار اینها تست می‌گیرند. تمام آنجا ضدعفونی شود. بعد شیشه‌هایی که مصرف شخصی ما بود صبح به صبح می‌بردیم می‌دادیم اینها پر می‌کردند. تمام سرویس ضد عفونی می‌شد. تمام غذاها. یعنی همه پروتکل‌های بهداشتی چه سر کار آقای ده‌نمکی، چه سر کار آقای نجفی. چرا این اتفاق دارد می‌افتد؟ چون هر دوتا کار برای تلویزیون است. چون تلویزیون دارد 1140 می‌کند که بتواند برای مردم برنامه‌سازی کند.


کار آقای نجفی کدام کارش است؟


- گویا یک سریالی پخش می‌شده که من متأسفانه ندیدم به اسم «جلال یک» و این سیزن «جلال دو» آن است. اولین همکاری‌ام با آقای نجفی بود.


جلال یک که در تبریز بود؟


- بله. الان کل گروه در تهران هستند، ادامه همان جلال یک است.


این تمرین تئاتری که فرمودید قرار است اجرا رود؟


- کدام کار؟


الان فرمودید سر تمرین تئاتر می‌روم، بحث تدریس است؟


- من متنی دارم به اسم متن «مادر»، برای جشنواره مقاومت قبول شده و با بچه‌ها درگیر تمرین‌های تئاتر هستیم. یک گروه 10 نفره دارم که حالا عوامل روی صحنه و پشت صحنه دارند کار می‌کنند. نوشته پیمان دانشمند است و کار خیلی خوبی دارد می‌شود برای جشنواره. فکر می‌کنم دهم آخرین مهلت ارسال فیلم‌هایمان است، بیستم هم جواب جشنواره می‌آید و در آذر ماه هم خودِ جشنواره است. به جز در نظر گرفتن جشنواره که حالا هر اتفاقی توی کار بعد جشنواره برایش پیش بیاید، من با سالن مهرگان صحبت کردم که با رعایت تمام پروتکل‌های بهداشتی اجرای عموم روم. از آن تایمی که دوباره اجازه صحنه رفتن کارها داده شود.


فقط کارگردانی‌اش را به عهده دارید یا بازی هم دارید؟


- نه. من طبق صحبت و وصیت آقای سمندریان، دوتا کار را با هم انجام نمی‌دهم. یا بازی یا کارگردانی. آنجا کارگردان هستم.


این کار در ارتباط با دفاع مقدس است؟


- بله. با محوریت شهدا. خبر خوب دیگر هم که برای دوستان بیننده و خواننده داشته باشید این است اینکه «بچه مهندس 4» هم من مهمان خانه دوستان هستم.


تصویربرداری شروع شده؟


- نه، ؟؟؟ 20 روز آینده.


چون با آقای وارسته که صحبت کردم گفتند نگارش فیلمنامه آخراش است، دارند وارد پیش‌نویس می‌شوند.


- چیزی که من اطلاع دارم گویا حدود 20 قسمت نوشته شده و حالا لوکیشن‌ها را هماهنگ کنند. بابت کرونا یک مقدار در مورد شرایط لوکیشنی به مشکل خوردیم. ؟؟؟ و خود حسن جان آماده شود، چون کنداکتور ماه رمضان را داریم. ما از اول ماه رمضان 23 فروردین، مهمان خانه‌های مردم عزیز هستیم با بچه مهندس 4. إن‌شاءالله که باز هم دوست داشته باشند.


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب