دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
29 مرداد 1399 - 12:20

صدای پای آن کاروانِ آشنا دوباره به گوش می‌رسد

مسئول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات در یادداشتی به موضوع محرم پرداخت.
کد خبر : 509146
AALI9730.jpg

به گزارش خبرنگار حوزه فرهنگی و هنری گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، حجت الاسلام سیدمجتبی اکرمی، مسئول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات در یادداشتی به موضوع محرم پرداخت. 


در این یادداشت آمده است:


«آرام آرام حال و هوای شهر، محله، خانه و دل من عوض می‌شود. ناگهان‌ های‌و‌هویی به پا می‌شود که همه‌ های‌و‌هوی‌های دیگر را فراموش می‌کنی.  رنگ‌ها رنگ می‌بازند و خانه و مسجد و محله و مردم، سراسر سیاه می‌پوشند و عزادار می‌شوند. در نقل‌ها آمده گذشتگان و آیندگان از آدم تا خاتم صلوات الله علیهم اجمعین بر این عزا گریسته‌اند.


پدرش امیرالمؤمنین و پسرش حجت ابن الحسن علیهم السلام هم، همان که انتقام گیرنده خون اوست و  فرموده است در این مصیبت اگر اشک‌هایم تمام شود، خون خواهم گریست.


در تاریخ از سر خودخواهی و غرور و نخوت و نادانی بشر جنگ‌ها بسیار برپا شده و خون‌ها بسیار ریخته شده است اما این خون و این مظلومیت دیگر گونه است و همین است که آتش بر جان‌ها نشسته از این مصیبت از هزار توی تاریخ شعله می‌کشد و می‌سوزد و می‌سوزاند و هیچ گاه سرد نخواهد شد.


نه امروز که پرسش این حسین کیست؟ که عالم همه دیوانه اوست؟ پرسشی جهانی است و هر که بشنود کربلا، تشنگی، آب و حسین و... بی‌تاب می‌شود و اشک از چشم‌هایش روان می‌شود، بلکه همان روزها که با تهدید و تنبیه شیفتگان و عزاداران او را می‌گرفتند و می‌بستند و می‌کشتند، نتوانستند این آتشِ در دل نشسته را خاموش کنند.


این عشق و این سوز در پی آب و رنگی نیامده که با آب و رنگی دیگر برود که هر که عشق را بفهمد و با آن سر و سری داشته باشد، می‌فهمد که جنس آن چیز دیگر است.  مهر و عشقِ به نام او، هنگام شیر خوردن در دامان مادر، بر جانت نشسته است و مادرِ آرامِ جان را، بی‌تاب و اشک ریز دیده‌ای، و این چیزی نیست که هیچ اتفاق و حادثه و عادتی بتواند آن را از عمق جان تو بزداید.


خاطرات کودکی‌ات را که ورق می‌زنی پر است از هیئت و پرچم و سینه‌زنی و نذری و بدو‌بدوهای کودکانه‌ات که مبادا از هیئت عقب بمانی.


نوجوانی را با غرور برپا کردن و بر دوش کشیدن پرچم هیئت و سینه‌زنی و زنجیرزنی و ایستادن در صف دست به دست کردن غذا گذرانده‌ای. جوان که شدی دیگر زیارت کربلا رویا نبود و کسی که یک بار حرم شش گوشه ارباب در آغوشش بکشد و آرام،  آن گونه که جان ندهد از خیمه گاه و قتلگاه گذشته باشد، دیگر محرم و هیئت و ... برایش جلوه‌ای دیگر دارد.


و این سال‌ها همه شور و اشتیاق برپا کردن عزای تاسوعا و عاشورا را به این امید انجام داده‌ای که تو را برای زیارت اربعین بطلبد تا همگام شوی با قدم‌های پیوسته و زخمی و قطره شوی در سیل عاشقان حسین (ع).


خوب گوش کن، در این هیاهوی شهر و گرفتاری و بیماری و اخبار ریز و درشت و گرم و سرد که گاهی خودت درمی‌مانی که با روح و روانت چه خواهد کرد؟! صدای پای آن کاروانِ آشنا دوباره به گوش می‌رسد.  و این حسین است که به همراه عزیزان و یاران خود به کربلا نزدیک می‌شود. کاروانی که کوچک است و یاران آن کم‌اند. اگرچه آنها که خود را رسانده‌اند سر از پا نشناخته گرد حسین و عزیزان او می‌گردند.


و آن خیلی‌ها، آن‌ها که نیامدند یا دیر آمدند، آن‌ها که هزاران سال سرافکنده هزاران عذر و بهانه را تکرار می‌کنند و هیچ جوانمرد و باانصافی از ایشان نمی‌پذیرد که چرا و چگونه با خود کنار آمدند که حسین را تنها بگذارند؟!!!  قدم‌های کاروان آهسته است و زنان و کودکان آن در بیابان چشم می‌گردانند که آیا یار و یاوری به حسین علیه‌السلام خواهد پیوست؟


آری حسینیه را برپا خواهیم نمود. اول در دل و چشم‌های خودمان، و آنگاه‌که به نشانه اشک به آن خیمه‌گاه، دعوت شدیم،


 با همه خستگی و گرفتاری و آلودگی جسم و جان، برخواهیم خاست و روضه ارباب بی کفن را در خانه و کوچه و هر جا که گزندی به جان عزاداران عزیزش نرسد، برپا خواهیم داشت.


زمانه بر سر جنگ است یا علی مددی،  مدد ز غیر تو ننگ است یا علی مددی.»


انتهای پیام/4040/


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب