صدای پای آن کاروانِ آشنا دوباره به گوش میرسد
به گزارش خبرنگار حوزه فرهنگی و هنری گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، حجت الاسلام سیدمجتبی اکرمی، مسئول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات در یادداشتی به موضوع محرم پرداخت.
در این یادداشت آمده است:
«آرام آرام حال و هوای شهر، محله، خانه و دل من عوض میشود. ناگهان هایوهویی به پا میشود که همه هایوهویهای دیگر را فراموش میکنی. رنگها رنگ میبازند و خانه و مسجد و محله و مردم، سراسر سیاه میپوشند و عزادار میشوند. در نقلها آمده گذشتگان و آیندگان از آدم تا خاتم صلوات الله علیهم اجمعین بر این عزا گریستهاند.
پدرش امیرالمؤمنین و پسرش حجت ابن الحسن علیهم السلام هم، همان که انتقام گیرنده خون اوست و فرموده است در این مصیبت اگر اشکهایم تمام شود، خون خواهم گریست.
در تاریخ از سر خودخواهی و غرور و نخوت و نادانی بشر جنگها بسیار برپا شده و خونها بسیار ریخته شده است اما این خون و این مظلومیت دیگر گونه است و همین است که آتش بر جانها نشسته از این مصیبت از هزار توی تاریخ شعله میکشد و میسوزد و میسوزاند و هیچ گاه سرد نخواهد شد.
نه امروز که پرسش این حسین کیست؟ که عالم همه دیوانه اوست؟ پرسشی جهانی است و هر که بشنود کربلا، تشنگی، آب و حسین و... بیتاب میشود و اشک از چشمهایش روان میشود، بلکه همان روزها که با تهدید و تنبیه شیفتگان و عزاداران او را میگرفتند و میبستند و میکشتند، نتوانستند این آتشِ در دل نشسته را خاموش کنند.
این عشق و این سوز در پی آب و رنگی نیامده که با آب و رنگی دیگر برود که هر که عشق را بفهمد و با آن سر و سری داشته باشد، میفهمد که جنس آن چیز دیگر است. مهر و عشقِ به نام او، هنگام شیر خوردن در دامان مادر، بر جانت نشسته است و مادرِ آرامِ جان را، بیتاب و اشک ریز دیدهای، و این چیزی نیست که هیچ اتفاق و حادثه و عادتی بتواند آن را از عمق جان تو بزداید.
خاطرات کودکیات را که ورق میزنی پر است از هیئت و پرچم و سینهزنی و نذری و بدوبدوهای کودکانهات که مبادا از هیئت عقب بمانی.
نوجوانی را با غرور برپا کردن و بر دوش کشیدن پرچم هیئت و سینهزنی و زنجیرزنی و ایستادن در صف دست به دست کردن غذا گذراندهای. جوان که شدی دیگر زیارت کربلا رویا نبود و کسی که یک بار حرم شش گوشه ارباب در آغوشش بکشد و آرام، آن گونه که جان ندهد از خیمه گاه و قتلگاه گذشته باشد، دیگر محرم و هیئت و ... برایش جلوهای دیگر دارد.
و این سالها همه شور و اشتیاق برپا کردن عزای تاسوعا و عاشورا را به این امید انجام دادهای که تو را برای زیارت اربعین بطلبد تا همگام شوی با قدمهای پیوسته و زخمی و قطره شوی در سیل عاشقان حسین (ع).
خوب گوش کن، در این هیاهوی شهر و گرفتاری و بیماری و اخبار ریز و درشت و گرم و سرد که گاهی خودت درمیمانی که با روح و روانت چه خواهد کرد؟! صدای پای آن کاروانِ آشنا دوباره به گوش میرسد. و این حسین است که به همراه عزیزان و یاران خود به کربلا نزدیک میشود. کاروانی که کوچک است و یاران آن کماند. اگرچه آنها که خود را رساندهاند سر از پا نشناخته گرد حسین و عزیزان او میگردند.
و آن خیلیها، آنها که نیامدند یا دیر آمدند، آنها که هزاران سال سرافکنده هزاران عذر و بهانه را تکرار میکنند و هیچ جوانمرد و باانصافی از ایشان نمیپذیرد که چرا و چگونه با خود کنار آمدند که حسین را تنها بگذارند؟!!! قدمهای کاروان آهسته است و زنان و کودکان آن در بیابان چشم میگردانند که آیا یار و یاوری به حسین علیهالسلام خواهد پیوست؟
آری حسینیه را برپا خواهیم نمود. اول در دل و چشمهای خودمان، و آنگاهکه به نشانه اشک به آن خیمهگاه، دعوت شدیم،
با همه خستگی و گرفتاری و آلودگی جسم و جان، برخواهیم خاست و روضه ارباب بی کفن را در خانه و کوچه و هر جا که گزندی به جان عزاداران عزیزش نرسد، برپا خواهیم داشت.
زمانه بر سر جنگ است یا علی مددی، مدد ز غیر تو ننگ است یا علی مددی.»
انتهای پیام/4040/
انتهای پیام/