«اَبدالبیگ»؛ صوفی عصر صفوی
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا- بارها شنیدهایم که گذشته چراغ راه آینده است. این چراغ روشنگر مسیری است که به ساختن بنای تمدن ایرانی اسلامی میانجامد. چراغی که انوار روشنگرش حاصل تلاش صدها حکیم، هنرمند و فیلسوف مسلمان است که از قرنها پیش خشتبهخشت این بنای سترگ را روی هم گذاشتهاند.
با شما مخاطب گرامی قراری گذاشتهایم تا هر روز به بهانه عددی که تقویم برای تاریخ آن روز به ما نشان میدهد، به زندگی یکی از مشاهیر و بزرگان تاریخ کهن ایران و اسلام مختصر اشارهای کنیم تا بتوانیم پس از یک سال، با این انوار روشنگر چراغ تمدن و فرهنگ آشنا شویم. به این منظور هر روز صبح، بخشی از تاریخ کهن خود و افتخارات آن را مرور خواهیم کرد.
برای خوشهچینی از این خرمن دانش و فرهنگ، جلد اول کتاب «تقویم تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران» تألیف دکتر علیاکبر ولایتی که به سال ۱۳۹۲ در انتشارات امیرکبیر به زیور طبع آراسته شده، بهره بردهایم.
ابدال بیگ از صوفیان و یاران سلطان حیدر و سلطان علی صفوی در قرن دهم هجری است.
نام او در منابع دوره صفویه به صورتهای ابدال بیگ، ابدال علی بیگ،ابدال بیگ قورچیباشی، ابدال بیگ دده، دده بیگ طالش و ددهبیگ قورچیباشی آمده است. البته مشخص نیست که ابدال بیگ و دده بیگ یکی باشند. در برخی منابع گاهی این دو نام را برای یک فرد و گاهی مستقل از هم دانستهاند. در تاریخ جهانگشای خاقان صریحاً این دو را یکی دانستهاند.
از تاریخ تولد و زندگی او اطلاعی در دست نیست. نخستین بار از او در جنگ سلطان علی (پسر سلطان حیدر و برادر شاه اسماعیل) مرشد صفویان (مقتول 898ق/1493م)با سلطان فرخ شیروان شاه و بایسنقر میرزا یاد شده است. در این جنگ ابدال بیگ فرماندهی جناح چپ سلطان علی را برعهده داشت. پس از مرگ سلطان علی، ابدال بیگ به خدمت شاه اسماعیل درآمد و در جنگهای متعددی به او کمک کرد. وی مدتی حکومت شهرهای قزوین، ری، ساوجبلاغ و خوار را بر عهده داشت و در 916ق عهدهدار حکومت مرو شد؛ اما چون از ازبکان شکست خورد و مرو را رها کرد، شاه اسماعیل از او خشمگین شد و او را تنبیه و از همه مناصبش عزل کرد.
در جنگ دیگری که با ازبکان درگرفته بود ابدال بیگ نتوانست مقاومت کند و از مهلکه گریخت. امیر نجم ثانی در این جنگ کشته شد و شاه اسماعیل خود برای جنگ به سوی خراسان حرکت کرد. ابدال بیگ که از ترس شکست فرار کرده بود به اردوی شاه اسماعیل رسید. شاه از این حرکت او خشمگین شد و برای عبرت دیگران فرمان داد او را لباس زنانه بپوشانند و بر خری سوار کنند و گرداگرد لشکر بگردانند؛ اما چندی بعد از تقصیر او گذشت و به پاس خدمات گذشته او، دستور داد که به اردبیل بازگردد و در آنجا مانند افراد معمولی زندگی کند. از این دوره به بعد، از زندگی او اطلاعی در دست نداریم.
تاریخ وفات او به دقت در منابع نیامده اما بنا بر شواهد احتمالا پس از 917ق درگذشته است.
انتهای پیام/4104/
انتهای پیام/