دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
23 بهمن 1398 - 10:07
یادداشت وارده/

سرشت زاینده برف

سرشت برف دانه‌های پاک و صیقل‌خورده آب آسمانی است که با پویش و پالایش دمادم خود به سرنوشتی زلال از سبزی و طراوت زاینده طبیعت می‌انجامد.
کد خبر : 471510
photo5881965503398917452.jpg

از دیرباز در ولایت ما، نیاکانمان تَرسالی را به چند بارش برف‌انداز می‌شناختند. چون برف کم‌کم آب می‌شود. به جای آن‌که سیلاب‌های سطحی راه بیندازد و خرابی به بار آورد، آرام‌آرام در نسوج زمین نفوذ می‌کند، یکنواخت و یکدست در زمین می‌خلد و نَرم‌نَرمک در خُلل‌وفُرَج آن فرو می‌غلتد و آهسته‌آهسته رگه‌های کوچکی پدید می‌آورد که از دهلیزهای زمین نشت می‌کنند و از فواصل گوناگون با ترکیب و طعم جوراجور گرد می‌آیند.


سپس این برفاب جاری چون مویرگ‌هایی به‌هم‌پیوسته جویبارک‌های باریکی پدید می‌آورد که سر بر سر هم می‌گذارند و در هم می‌آمیزند و غلت‌زنان در هم غوطه‌ور می‌شوند تا آبی مرکّب از خواص گونه‌گون پدید آورند. آن‌گاه است که از میان گل‌ولای و سنگ‌ریزه‌ها با غنش می‌گذرند، نم‌نم می‌پالایند و به مجرای قنات فرومی‌ریزند و نهری مصفّا می‌سازند که دلارام و سرانداز در مظهر کاریز رُخ به آفتاب می‌ساید.


آنجاست که عطشی فرومی‌نشاند و یا رویی را به زلالی خود می‌شوید و یا تفتیده‌ای را با برودت خود خنکا می‌بخشد و سرانجام هم دشت‌ها و کشتخوان‌ها را مشروب ساخته و سرسبزی‌ها به بار می‌آورد.


سرشت برف دانه‌های پاک و صیقل‌خورده آب آسمانی است که با پویش و پالایش دمادم خود به سرنوشتی زلال از سبزی و طراوت زاینده طبیعت می‌انجامد.


برف، زمین و هوا را نیز چنان می‌پالاید که گویی همگی تازه خلق شده‌اند. زمین که گویی در نشئه انجذاب برف سرمست شده در همه کوه و دشت چنان در تکاپوی درون خود مستغرق است که گویا برف را چون شرابی نیوشیده که رگ و پِی را در تن و جانش از هم باز کرده و نبضش را بیدار می‌کند و بخاری گرم پوسته‌اش را در برمی‌گیرد و تنش را به عرق می‌نشاند؛ اما به نظرم این باده برف مانند شراب سپید بهشتی، اثری از خماری و تباهی عقل ندارد و تنها مایه سرمستی و نشاط است (سوره صافات، آیه ۴۷)؛ چون برف این کوهسار، جوشیدن چشمه‌ها و سیراب شدن قنات‌ها را اُمید می‌دهد و سرسبزی و طراوت بوستان‌های پُر گل و ریحانی را نوید می‌بخشد که با آمدن بهار، روی از رخسار کهربایی‌رنگ زمین به سبزی برمی‌دارند.


هوا هم با پاکی و صافی بی‌نظیر خود تا فرسنگ‌ها دورتر، چشم‌اندازهای روشن‌تری، پیش روی می‌گشاید. گویا برف زمین و زمان را فراخناک می‌کند. آن سان‌ که همه بیمناکی‌های زمانه را در خود مستحیل می‌کند و چنان راحِ روح و روضه رضوان می‌گردد که شعله امید و نشاطش بر جان خسته و فسرده زمین به پرواز درمی‌آید. به قول فریدون مشیری:


پرواز به آنجا که نشاط است و امید است
پرواز به آنجا که سرود است و سرور است


آنجا که سراپای تو در روشنی صبح
رؤیای شرابی ست که در جام بلور است


علی‌اکبر جعفری ندوشن، پژوهشگر فرهنگی و عضو هیئت علمی دانشگاه یزد


انتهای پیام/4062/پ


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب