بررسی زندگی پرفراز و نشیب جی. دی. سالینجر، نویسنده معروف آمریکایی
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، جروم دیوید، از جمله نویسندگان بزرگی محسوب میشود که زندگی پرفراز و نشیبی داشت و دلایل بسیاری برای شهرت وی وجود دارد که امروز خبرگزاری آنا قصد دارد به آن بپردازد.
زندگی نامه جی. دی. سالینجر
جروم دیوید سالینجر در اول ژانویهٔ ۱۹۱۹ در منهتن، نیویورک سیتی دیده به جهان گشود. نام پدر و مادر وی مری جیلیچ و سول سالینجر و گفته میشود وی در ۲۷ ژانویه ۲۰۱۰ میلادی (۹۱ سال) - کورنیش، نیوهمپشر بر اثر کهولت سن دیده از جهان فروبست.
جروم دیوید آمریکایی از جمله نویسندگان بزرگی محسوب میشود که در بین سالهای (۱۹۶۵-۱۹۴۰) به نویسندگی مشغول بود.
- بیشتر بخوانید:
- جی دی سالینجر بر پرده سینما جان میگیرد
- بزرگترین نویسندگان دنیا و کارهای هر روزشان
- مرگ کوروش تلنگری به همه نویسندگان بود
باید بدانید؛ زمانی جی. دی. سالینجر را مهمترین نویسنده آمریکایی میدانستند که از زمان جنگ جهانی دوم به بعد ظهور کرد؛ کسی که بعدها به موفقیت و شهرت پشت کرد و به مرد ساکت دنیای ادبیات تبدیل شد. سالینجر ۹۱ ساله در منزلش واقع در شهر کوچک کورنیش که ۵۰ سال آنجا در انزوا زندگی کرده بود از دنیا رفت.
آژانس هارولد آبر، نماینده ادبی آقای سالینجر، ضمن اعلام خبر فوت سالینجر گفت: مرگ سالینجر به دلایل طبیعی بوده است و با این که در ماه میگذشته استخوان لگنش شکسته بود، وضعیت سلامتش عالی بود تا این که پس از شروع سال نوی میلادی ناگهان بدنش ضعیف شد. او پیش از مرگش و همچنین در زمان مرگ دچار هیچ گونه درد و بیماریای نبود.
شهرت آقای سالینجر به دلیل مجموعهای کمحجم، ولی بسیار تأثیر گذار از آثار ادبی منتشر شده است: رمان «ناتور دشت»، مجموعه «۹ داستان» و ۲ مجموعه گردآوری شده که هر کدام داستانهایی درباره یک خانواده تخیلی به نام گلاس در آن چاپ شده است. «فرنی و زویی» و «تیر سقف را بالا بگیرید نجارها»! و «سی مور: یک مقدمه.»
رمان ناتور دشت سال ۱۹۵۱ منتشر شد. اولین جمله آن کمی شبیه جملهای از مارک تواین بود و همین جمله، لحن جسورانه و نویی در ادبیات آمریکا ایجاد کرده بود: «اگر واقعا میخواهید از ماجرا باخبر شوید، احتمالا اولین چیزی که دوست دارید راجع به من بدانید محل تولدم است و این که دوران گند کودکی من چگونه گذشته و پدر و مادرم قبل از آن که من به دنیا بیایم شغلشان چه بوده و خلاصه از این جور حرفهای چرت و پرت که آدم را یاد دیوید کاپرفیلد میاندازد، ولی حقیقتش را بخواهید حال و حوصله اش را ندارم در مورد این جور چیزها صحبت کنم.»
هرچند همه (بخصوص معلمها و کتابدارها) نمیدانستند با این رمان چه برخوردی داشته باشند.
رمان ناتور دشت بلافاصله به اثری پر فروش تبدیل شد و راوی و شخصیت اصلی آن یعنی هولدن کالفیلد نوجوانی که بتازگی از یک آموزشگاه پیش دانشگاهی اخراج شده بود پس از زمان خلق شخصیتی به نام هاکلبری فین، به معروفترین نوجوان مدرسه گریز ادبیات آمریکا تبدیل شد.
این رمان با آن لحن تمسخرآمیز و عبارات عامیانه «(قلابی» و «لعنتی» دو تا از کلمات مورد علاقه کالفیلد هستند) و درک همدلانهاش از دوره نوجوانی و نگاه خشن و هرچند از خود بیگانه آن به اخلاق و بیاعتمادی به دنیای بزرگسالان توانست در آمریکای دوران جنگ سرد توجه عموم را به خود جلب کند و خیلی سریع به موقعیت یک اثر حرفهای دست یابد، بخصوص میان جوانان. خواندن رمان ناتور به یک الزام تبدیل شده بود و اهمیت خواندن تقریبا به اندازه گرفتن گواهینامه رانندگی بود.
«ناتور دشت» که تقریبا به تمام زبانهای زنده دنیا ترجمه شده، سالانه حدود ۲۵۰ هزار نسخه در جهان فروش دارد و تاکنون ۶۲ میلیون نسخه از آن در سراسر جهان به فروش رسیده است. او تا پیش از مرگ در ۲۷ ژانویه ۲۰۱۰ هرگز اجازه ساخت اثری سینمایی براساس این کتاب را نداد. گفته میشود مخالفت جدی او با اقتباس سینمایی از کتابهایش به نوع ساخت فیلم «عمو ویگیلی در کانتیکت» بازمیگردد که هالیوود براساس یکی از داستانهای او ساخت.
هرچند موفقیت «ناتور دشت» موجب شهرت فراوان سلینجر شد، اما او با گوشهنشینی، از مردم دوری میکرد و بهندرت داستان یا کتابی از او منتشر میشد. انزوای سلینجر به اندازهای بود که طی سه دهه گذشته هیچ مصاحبهای از او در رسانههای جهان منتشر نشد.
سلینجر که مجموعه داستان کوتاه «۹ داستان» را در سال ۱۹۵۳ بعد از «ناتور دشت» نوشت، در سال ۱۹۶۱ «فرانی و زویی» را منتشر کرد و دو سال بعد «تیرهای سقف را بالا بگذارید نجاران» را که متشکل از دو رمان کوتاه بود به چاپ رساند.
آخرین اثر به چاپرسیده از این نویسنده سرشناس به ژوئن سال ۱۹۶۵ برمیگردد که «شانزدهم هپورث» را در مجله «نیویورکر» منتشر کرد و چند سال قبل نویسنده ناشناختهای با نام «جی. دی. کالیفرنیا» قصد داشت کتابی با نام «۶۰ سال بعد؛ رهایی از دشت» را که دنباله «ناتور دشت» بود منتشر کند، اما سلینجر با اقامه دعوی به دادگاه فدرال منهتن، از این اقدام جلوگیری کرد.
«یادداشتهای شخصی یک سرباز»، «هفتهای یکبار آدمو نمیکشه»، «نغمه غمگین»، «دلتنگیهای نقاش خیابان چهل و هشتم»، «بالا بلندتر از هر بلندبالایی»، «جنگل واژگون» و «درست قبل از جنگ با اسکیموها» از معروفترین آثار جی. دی. سلینجر هستند.
رفاقت و خیانت!
سالینجر در پاییز سال ۱۹۵۳ با بعضی نوجوانهای محل طرح رفاقت ریخت و به آنها اجازه داد با او مصاحبهای کنند، چون آنها به او گفته بودند که آن گفتگو در صفحه مخصوص دبیرستانهای یک روزنامه محلی چاپ میشود؛ ولی آن گفتگو عملا در صفحه سرمقاله چاپ شد و سالینجر احساس کرد بدجوری به او خیانت شده و ارتباطش را با آن نوجوانها قطع کرد و یک حصار ۲ متری دور تا دور ملک خود کشید.
او پس از این ماجرا دیگر بندرت با مطبوعات صحبت کرد، بجز یک مورد در سال ۱۹۷۴ که، چون میخواست مراتب اعتراض خود را به انتشار مجموعه غیرمجازی از داستانهای پراکنده اش برساند، با خبرنگار روزنامه نیویورک تایمز مصاحبه کرد: آدم وقتی آثارش را منتشر نمیکند از آرامش شگفتانگیزی برخوردار میشود.
چاپ نکردن آثار، آرامش بخش است. چاپ کردن آثارم باعث میشود بشدت به حریم خصوصیام تجاوز شود.
من نوشتن را دوست دارم. عاشق نوشتنم، ولی فقط برای خودم و لذت بردن خودم مینویسم.
اما او هر چه بیشتر در پی حفظ حریم خصوصی اش بر میآمد، بیشتر مشهور میشد، بخصوص پس از آن که تصویرش در سال ۱۹۶۱ روی جلد هفته نامه تایم چاپ شد و تا سالها کار روزنامهها و مجلات این بود که خبرنگارانشان را به نیو همپشایر بفرستند به این امید که سالینجر را آنجا مشاهده کنند. سالینجر در جوانی چهرهای کشیده و غمگین و چشمانی پراحساس داشت، ولی در چند عکس جدیدی که در سالهای اخیر از او منتشر شده، مردی لاغر و نحیف با موهای سفید میبینیم که مثل آدمهای توی نقاشیهای ال گرکوست.
البته گاهی اوقات گفته میشد او برای پرهیز از حضور در میان مردم وقت و انرژی بیشتری نسبت به بیشتر آدمهای شبیه خودش صرف میکند.
گریز پایی او فقط سبب میشد افسانههایی که در مورد او وجود داشت، بیشتر شود. سالینجر از دید مردم یا یک دیوانه بود یا تولستوی آمریکایی که خود سکوت را به فصیحترین اثر هنریاش تبدیل کرده بود.
برخی بر این عقیده بودند که او با اسم مستعار داستان مینویسد و برای مدتی در اواخر دهه ۱۹۷۰ شایعه شده بود که ویلیام هارتون، نویسنده «بردی» همان سالینجر است که دارد با اسم مستعار مینویسد.
انتهای پیام/
انتهای پیام/