جریان نفوذ گاهی شعارهایش را عوض میکند و با خواست عمومی همراه میشود/ آنچه با مقاومت بهدست آورده بودیم با مذاکره از دست دادیم
به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری آنا از سومین نشست علمی از سلسله نشستهای «نقش انگیس در تجزیه اراضی ایران» به همت موسسه پژوهشی و فرهنگی انقلاب اسلامی(دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله العظمی خامنهایمدظله) به مناسب روز ملی مبارزه با استعمار انگلیس (شهادت رئیسعلی دلواری) و با حضور تنی چند از تاریخ پژوهان حوزه تاریخ معاصر در محل این مؤسسه برگزارشد.
موسی حقانی، رئیس مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران در ابتدای این نشست با بیان اینکه کشور ما در طول تاریخ هیچوقت مستعمره نشد ولی شرایطی بدتر از شرایط استعماری بر کشورمان تحمیل شد و کشور ما لطمات فراوانی از استعمار و بهویژه دولت انگلستان و کمپانی هند شرقی دید، گفت: هروقت بحث نفوذ استعمار در ایران میشود، عدهای مطرحکنندگان بحث استعمار را به توطئهاندیش بودن متهم میکنند و توطئه بیکانگان را توهم میدانند و نقش مخرب استعمار را در عقب نگه داشتن سرزمینهای اسلامی نادیده میگیرند، در صورتی که هرکس توطئه را انکار کند، گویی خورشید را انکار کرده؛ چون هم خود آنها و هم چشمهای بینا و قلمها این توطئهها را ثبت و ضبط کردهاند.
وی با اشاره به اینکه عدهای اساساً توطئه را منکر میشوند، گفت: جماعت منورالفکری در ایران همین رویکرد را دارند و الآن هم نمایندگانشان در کشور کتاب مینویسند و صحبت میکنند و وقیحانه سیاستهای مخرب انگلستان را انکار میکنند و میگویند مشکل، داخلی بوده و ریشه مشکل داخلی را یکی به حاکمیت قاجار در دوره معاصر و دیگری هم به روحانیت و اسلام برمی گردانند.
معاون مؤسسه مطالعات تاریخ ایران با بیان اینکه جریان دیگر جریان انقلابی و فعال است که توطئهها را میبیند ولی مرعوب نمیشود و مبارزه میکند، تصریح کرد: این مبتنی بر رفتاری بوده که ملت ما و مرجعیت شیعه در طول 200ساله اخیر داشتهاند. دشمن را با همه دبدبه و کبکبهای که داشت میدیدند ولی مرعوب نمیشدند و مبارزه میکردند و بارها هم بینی دشمن را به خاک مالیدند.
وی افزود: ملت ایران توطئه را دیده و منشا آن را هم تشخیص داده و علیه آن با مقاومت فعالیت کرده ولی هیچگاه مرعوب نشده است. حقانی ادامه داد: از ۲۳۰سال اخیر درگیر مکر و زیادهخواهیهای انگلیس هستیم و در تمام این دوره تاریخی اقدامهای انگلیس را برای تجزیه و نابودی ایران میبینیم.
وی با اشاره به اهمیت هرات برای ایران اظهار کرد: منابع انگلیسی میگفتند که اگر هرات توسط ایران یا روسها گرفته شود، روسها در هرات کنسولگری میزنند و در بخشهای دیگر افغانستان نیز کنسولگریشان را توسعه میدهند و اینطوری تا هند میآیند. در واقع هرات از نظر انگلیس، کلید دستیابی به هند بود.
رئیس مؤسسه مطالعات تاریخ ایران ضمن تأکید بر اینکه سیاستهای انگلیس در مقطع قاجار بسیار پیچیده است، بیان کرد: سرداران افغانستانی که در آن مقطع علیه ایران شورش می کردند هیچکدام دنبال استقلال نبودند و حتی با صراحت حکومت بر ایران را مطرح میکردند، اما از زمانی که پای انگلیسیها در اتفاقات افغانستان باز میشود، بعضیها علم تجزیهطلبی را مطرح میکنند و وقتی میبینند حریف دولت ایران نمیشوند، مدام پیغام میدهند که ما حاضریم از دولت ایران تبعیت کنیم.
حقانی با اشاره به اینکه انگلیسیها سه بار به ما سند رسمی دادند که هرات متعلق به ماست و از همه نظر دستمان پر بود، تصریح کرد: 7سال آخر ناصرالدین شاه بدترین سالهاست و ما دو بار اقدام به گرفتن هرات کردیم و همه اسناد و مآخذ و منابع تأکید داشتند که هرات بخش جداییناپذیر ایران است و خود افغانها تأکید داشتند و لذا از همه نظر دستمان پر بود.
وی افزود: در ماجرای جنگ سوم هرات، انگلیسیها و سفیر آنها در ایران، بدرفتاری زیادی با ایرانیها دارند تا جایی که ناصرالدین شاه به تنگ آمده بود. در این دوره سپاه ایران اماده میشود که هرات را بگیرد ولی قبل از این مقالهای در وقایع اتفاقیه منتشر می شود که میگوید «صدراعظم ایران ـ یعنی میرزا آقاخان نوری ـ مخالف جنگ و موافق سیاست انگلیس بود». در این دوره کشور ایران یکپارچه ضدانگلیسی است و منشا همه تحریکات ضدانگلیسی به دربار و شخص شاه برمیگردد. طبق این مقاله صدراعظم ابتدا مخالف جنگ بود، ولی چون اقبال عمومی به جنگ با انگلیس را دید، موافق جنگ شد.
رئیس مؤسسه مطالعات تاریخ ایران با تأکید بر اینکه جریان نفوذ گاهی اوقات شعارهایش را عوض میکند و با خواست عمومی همراه میشود، اما در اصل و عمل، کار خودش را میکند، گفت: جوانان آماده میشوند که در هرات بجنگند، ولی صدراعظم ایران میرزاآقا خان نوری نمیگذارد و همین آقایی که شعار ضد انگلیسی میداد، در روند جنگ اخلال و ایجاد اختلاف میکرد. جریان نفوذ در اینجا کار خودش را کرد و نگذاشت به نتیجه برسیم. حقانی با بیان اینکه در دوره امیرکبیر حاکمیت ایران بر هرات اعاده شد و این سیاست میتوانست ادامه پیدا کند، خاطرنشان کرد: جریان نفوذ طوری کار را تنظیم کرد که در کنفرانش پاریس، هرات که مال ما بود و با جنگ گرفته بودیم را با گفتگو پس دادیم. این تکه از نامه ناصرالدین شاه هم عبرتآموز و هم تلخ و گزنده است که میگوید: «فرخ خان نتیجه به عکس داد. از این فقره تا قیامت خواهم سوخت». فرخخان رئیس هیئت نمایندگی ایران است که پای میز مذاکره رفت و هراتی که هم سند مالکیتش را داشتیم و هم نیرویمان آنجا بود را با مذاکره پس دادیم! هرات و بلوچستان رفت و ما اسیر مکر انگلیسیها در این مقطع شدیم.
رجبیدوانی: هرات کلید راه هندوستان برای ایران و کشورهای دیگر بود
محمدحسن رجبیدوانی عضو کارگروه پژوهشی تاریخ معاصر موسسه انقلاب اسلامی در امتداد این نشست با بیان اینکه هرات کلید راه هندوستان برای ایران و کشورهای دیگری بود که میخواستند از مرز زمینی به هند دسترسی پیدا کنند، گفت: لذا هرات از اهمیت ویژهای برای انگلیس، ایران و دولتهای اروپایی برخوردار بود. در سال 273 هجری قمری افغانها به تحریک انگلیسیها شورش کردند و تصمیم داشتند که هرات را جدا و مستقل کنند و انگلیسیها هم از آنها حمایت میکردند و سرانجام دولت وقت ایران ناگزیر شد این شورش را سرکوب کند و هرات را به دامن کشور بازگرداند و این 5سال بعد از شهادت امیرکبیر بود.
وی افزود: دولت انگلیس وقتی حس کرد هرات در حال سقوط است، برخلاف معاهداتش با ایران برای فشار به ایران، به بندر بوشهر حمله کرد و آنجا را به تصرف خود درآورد. این اتفاق باعت شد که همه از سراسر ایران برای رفتن به جبهه نبرد بسیج شوند، ولی با کارشکنی دولت وقت این اعزام متوقف شد. آنچه من میخواهم درباره جنگ سوم هرات بیان کنم، منظر و مواضع علمای ایران در جریان جنگ سوم هرات است.
رجبیدوانی ادامه داد: زمینههای صدور فتاوای علما را میتوان به چند بخش تقسیم کرد که یکی از آنها عهدشکنی دولت انگلیس بود. علت دوم هجوم به بندر بوشهر بدون هیچ عذر و بهانه و اشغال آن شهر و پیشگیری انگلیسیها به داخل کشور بود. همچنین دلیل سوم نگرانی از سلطه کفار انگلیس بر سرزمین اسلام یعنی ایران و برچیده شدن اسلام و شعاعر و رسوم مسلمانان و مساجد و برافراشته شدن پرچم کفر و رونق گرفتن آیین مسیحی و کلیسا در کشور و بهعبارتی دیگر تبدیل دارالاسلام به دارالکفر بود. همچنین بر باد رفتن جان، مال اعراض و نوامیس مسلمانان و به ذلت و بندگی درآمدن آنها توسط کفره انگلیسی دلیل دیگر صدور این فتاوا بود.
رجبیدوانی با طرح این سؤال که تثبیت و انعکاس شخصیت سیاسی انگلیسیها در ادبیات سیاسی علمای شیعه چه بوده است، گفت: مکر، خدعه، فریبکاری، سالوسی، دورویی و نقض عهد و پیمانشکنی از عباراتی است که نه برای شوروی بلکه فقط برای انگلیس ذکر شده است. حجت الاسلام محمدصادق ابوالحسنی تاریخپژوه با بیان اینکه در روزهای گذشته شاهد موج ضدانگلیسی در ملت ایران هستیم گفت: ما دیدیم چگونه انگلیسیها سرقت دریایی را با خیانت حقوقی دادگان انگلیس تلفیق کردند و با تبعیت از مطامع آمریکا جلوهای دیگر از استعمار «سامساکسون» را به نمایش گذاشتند.
وی با تأکید بر اینکه بزرگترین درس عاشورا دشمنشناسی و دشمنستیزی است، اظهار کرد: تأکیدات علما اول شناخت عمیق سیاست انگلیس و دوم تقابل مدبرانه و عالمانه است و به جرات میتوان گفت استعمار انگلیس محور اصلی شرارت و کانون تحولات توطئه علیه ایران اسلامی است. ابوالحسنی ادامه داد: ما نه قائل به توهم توطئه از مدل دایی جان ناپلئونی هستیم و نه توطئهستیز افراطی هستیم، ما بعد از اینکه توطئه برایمان مسجل شد، به توطئهکاوی میپردازیم و عالمانه با آن مقابله میکنیم و تعارفی با کسی نداریم.
وی به پروژه نفوذ و نسبتاش با تجزیه و بلع ایران توسط انگلستان اشاره کرده و خاطرنشان کرد: انگلیس که همواره پلکانی و صبور و مرموز اغراضش را پیش میبرد، در دو مقطع بهطور شتابزده و آشکار برای بلع فوری ایران گام برمیدارد که یکی بحث قرارداد رژی و نهضت تحریم تنباکو هست که مشخص است درصدد بلع کل ایران هستند و بار دوم هم قرارداد ۱۹۱۹ است. ویژگی انگلیسیها که گاهی دست آنان را رو میکند، حرص و طمع بیمورد آنان هست.
وی ادامه داد: باید اظهار تأسف کرد که با وجود خباثتهای فراوان انگلیس و نقش او در جدایی هرات و بخشهای دیگری از ایران، ولی حافظه تاریخی ملت ایران متوجه ترکمنچای و گلستان و جاهایی است که بیشتر روسها برجسته هستند. اما از اینکه هرات کی جدا شد و چه اتفاقی برای سیستان و بلوچستان افتاد، حرفی به میان نمیآید. ابوالحسنی افزود: علاوه بر اینکه انگلیس در سیر تحولات تاریخی ضد ایرانی و ضد شرقی عمل کرد، در عین حال زمام امر تاریخنگاری را هم در دست گرفت و خیلی جاها خود را تطهیر کرد و انگشت اتهام را به سمت جبهه روحانیت شیعه و رجال سازشناپذیر گرفت.
این تاریخپژوه با بیان اینکه استعمار انگلیس سراغ پخمهها نمیرود، گفت: یکی از برنامههای استعمار انگلیس حذف رجال مستقل و سازش ناپذیری است که مانع اصلی تجزیه و بلع ایران بودهاند. لذا در هر دو قرارداد رژی و 1919 وقتی این جبهه مقابل این دو قرار داد شکل میگیرد، بگیر و ببند شدید راه میافتد. اگر مقاطع تاریخ معاصرمان را میبینیم، یکی از خیزهای استعمار انگلیس وقتی است که یکسری سدهای مقاوم و شخصیتهای برجسته ما از بین میروند. درگذشت حسام السلطنه در سال1300قمری، درگذشت میرزاسعیدخان موتمنالملک در سال1301 قمری، میرزایوسفخان مستوفیالممالک در سال1303، فرهاد میرزا در سال1305 و مهمتر از همه حاج میرزاعلی کنی در 1306 درگذشتهایی است که به وقوع میپیوندند. امروز برای گرفتن جلوی نفوذ باید رجال سازشناپذیر تقویت شوند و در عرصه باشند و نه ترور فیزیکی شوند و نه ترور شخصیتی شوند.
رجبیدوانی ادامه داد: ما به اینها نیاز داریم و این ها عملاً یک سدی در برابر استعمار هستند کما اینکه عناصر غربگرا عملاً تبدیل به روزنه نفوذ میشوند هر چند که مدل استعمار کهنه و کلاسیک را میگوییم و در استعمار فرانو خود فرد به این سمت حرکت میکند.
وی با اشاره به اینکه ۷ سال آخر ناصرالدینشاه مصادف با تغییر استراتژی انگلیس از استعمار کهنه به استعمار نو است گفت: این نکتهای است که باید مد نظر داشته باشیم و تحولات هرات و سایر اقدامات انگلیس را در این چارچوب بررسی کرد. یکی از راههای مهم که برای از میان برداشتن رجال سازش ناپذیر صورت میگیرد حذف فیزیکی هم بود و اعدام شیخ فضلالله نوری در ماجرای مشروطه انتقام انگلستان از نهضت تحریم تنباکو بود؛ چرا که شیخ بازوی پرتحرک میرزای شیرازی در ماجرای نهضت تحریم تنباکو بود. بعد در تلگرافهایشان هم خود مقامات انگلیسی و هم وابستگانشان مینویسند «خوب شد که شیخ فضلالله از سر راه برداشته شد وحتی مینویسند «نور بارانیِ دار مبارک».
انتهای پیام/4115/4127/
انتهای پیام/