هیچکس با چاپ یک کتاب چهره ادبی نمیشود
به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات و کتاب گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، حامد ابراهیمپور نام شناخته شدهای در شعر امروز است. منتقد ادبی و شاعر پرکاری که با کتابهای شعر منتشر شدهاش کارنامه قابل دفاعی دارد. ابراهیمپور با برگزاری کلاسها و کارگاههای مختلف در آموزش شاعران نوپا هم حضور فعال داشته و چند دوره هم با همت و جدیت نقش اساسی در برگزاری «جایزه مستقل کتاب سال غزل» دارد. همین فعالیتها و تنفس و زیست او در فضای شعر باعث شد به سراغ او برویم و درباره شعر امروز و شاعران جوان گفتگو کنیم.
در ادامه گفتگوی خبرنگار خبرگزاری آنا با حامد ابراهیمپور را درباره شعر و مشکلات شاعران نوپا و جوان را میخوانید.
آنا: با توجه به اینکه در نمایشگاه بینالمللی کتاب حضور داشتید، کتابهای شعر و آثار جدیدی که در نمایشگاه بینالمللی کتاب عرضه شد را چگونه ارزیابی میکنید؟
ابراهیمپور: من فرصت نکردهام که همه نشرها را رصد کنم ولی سالهاست در شرایطی هستیم که کتاب به مثابه کارت ویزیت شده است. مثلاً اگر 20 سال پیش همه دوست داشتند گیتار بزنند و بخوانند و در اواخر دهه 70، جوانها اکثراً یک گیتار روی دوششان بود در خیابان (خیلیها حتی نمایشی)، چند سالی میشود که چاپ کردن کتاب تبدیل به یک پُز فرهنگی شده و دوستان به هر قیمتی علاقهمندند که کتاب چاپ کنند. کتابهایشان هم خوب فروش نمیرود، چون در این شرایط اقتصادی، وضعیت مردم طوری ست که اولین چیزی که از سبدشان حذف شده، کالای فرهنگی است و قاعدتاً نمیشود از مردمی که در این وضعیت اقتصادی هستند توقع داشت که بیایند و کتاب کسانی را که نمیشناسند را بخرند. خصوصاً اینکه تعداد کتابهای ضعیف در بازار نشر، مردم را به کتاب خریدن بیاعتماد کرده است. مگر اینکه آنقدر به آن نشر و به آن شاعر اعتماد داشته باشند که چشمبسته بیایند و کتابشان را بخرند. به خاطر همین الان دوستان میآیند کتابشان را چاپ میکنند ولی خب کتابشان دیده نمیشود یا مثلاً اگر حتی به پخش هم سپرده شود، پخشکننده تلاشش را میکند ولی آن کتابفروشی که حلقه نهایی است، آن کتاب را از مرکز پخش قبول نمیکند. میگوید من این شاعر را نمیشناسم به چه علت باید کتابش را بخرم! به همین دلیل کتاب این دوستان چاپ میشود ولی در نهایت سر از کتابفروشیها در نمیآورد یا اگر هم سر از کتابفروشیها دربیاورد، خریداری نمیشود. یعنی چند ماه در کتابفروشی میماند، بعد کتابفروش زنگ میزند به ناشر یا زنگ میزند به مرکز پخش و میگوید که من میخواهم این کتابها را مرجوع کنم، قفسههای مغازه مرا اشغال کردهاند.
شاعران امروز فکر میکنند که داشتن سر سوزن ذوق و یک صفحه مجازی برای اینکه شاعر شوند کافی است
آنا: این روند شاعران و نویسندگان نوپا و تازه کار را ناامید میکند.
ابراهیمپور: بله دقیقاً. این مسئله به مرور یکجور دلزدگی و دلسردی در شاعران جوان به وجود میآورد. حالا برخی از شاعران جوان این مسئله را نمیخواهند بپذیرند و تقصیر را به گردن انتشارات میاندازند و میگویند تو باعث شدی کتاب من دیده نشود و از ناشر توقع دارند که مثلاً در میدان انقلاب بساط کند و کتابشان را بفروشد! برخی دیگر هم از آن طرف بوم میافتند و فکر میکنند که شاعر خوبی نیستند، به همین خاطر مردم دوستشان ندارند و نمیدانند که ماندن در ادبیات و دیده شدن، استمرار میخواهد. باید سالها زحمت کشید، باید لااقل 10 تا 15 سال حضور مستمر داشته باشی که مردم تو را بشناسند؛ یا چندتا اثر موفق داشته باشی که مورد تأیید علاقهمندان جدی ادبیات واقع شوی و هیچکس با چاپ یک کتاب تبدیل به چهره ادبی نمیشود و این اتفاق بزرگ برایش نمیافتد مگر اینکه نابغهای ظهور کرده باشد یا آن کتاب مثلاً جایزهای برده باشد؛ در جشنوارههای ادبی درخشیده باشد و مردم به کرّات نام آن را شنیده باشند. وگرنه هیچوقت با چاپ یک کتاب معجزهای اتفاق نمیافتد.
آنا: به جز صبوری برای رشد و ماندگاری در ادبیات، شاعران جوان چه باید بکنند؟
ابراهیمپور: من فکر میکنم در قرنهای قبل شاعران ما حکیم بودند، به علوم زمانه خودشان واقف بودند و آدمهای باسوادی بودند. مثلاً میگوییم حکیم خیام، حکیم نظامی، حکیم فردوسی، اینها تاریخ میدانستند، طب میدانستند، نجوم میدانستند، علم حدیث میدانستند، به علوم زمان خودشان واقف بودند، آدمهای بسیار باسوادی بودند، متأسفانه حالا شاعران ما فکر میکنند که داشتن سر سوزن ذوق و یک صفحه مجازی برای اینکه شاعر شوند کافی است! خودشان را بینیاز میدانند از مطالعه و حداکثر مطالعهای که دارند این است که کتاب همدیگر را میخوانند. به خاطر همین در دنیای شعریمان یکسری آدم را میبینیم که بهطور خواسته و ناخواسته کارشان به هم شبیه است. مثلاً در حوزه شعر آزاد؛ یک کتاب را که از شاعران جوان میخوانی، احساس میکنی که همه کتابهای شعر آزاد را خواندهای. یعنی عملاً شیوه سرایش یک نفر که چند سال قدیمیتر بوده را الگو قرار میدهند و شبیه او مینویسند. یکدفعه دور و خود را نگاه میکنیم و میبینیم که 50 نفر، 60 نفر در شعر آزاد داریم که همه اینها مثلاً شبیه گروس عبدالملکیان مینویسند. یا کپیهای درجه چندمی از مرحوم رضا بروسان هستند. این آسیبشناسی را در حوزه غزل هم داریم و پرداختن بیشتر از این از حوصله این بحث خارج است.
چاپ کردن کتاب تبدیل به یک پُز فرهنگی شده و برخی به هر قیمتی علاقهمندند که کتاب چاپ کنند
آنا: تأثیر پذیرفتن شاعران از یکدیگر کاملاً طبیعی است این همان تأثیرگذاری و تأثیرپذیری نیست؟
ابراهیمپور: من منکر تأثیرگذاری برخی شاعران نیستم؛ اما بحث من چیز دیگری است. ایندوستان ادبیات جهان را نمیخوانند، از سوی دیگر مثلاً با رمان، ترجمه، شعر ترجمه و از دیگر سو با سینما، ادبیات نمایشی؛ تاریخ، فلسفه، موسیقی و... بیگانهاند. تمام اینها ذهنیت یک شاعر را شکل میدهد، دنیای شخصی شاعر را میسازد. خیلی از این جوانها دنیای شخصی خودشان را ندارند و دنیای شخصی شاعری دیگر را کپی میکنند. این باعث شده که شعرشان را که میخوانیم، میبینیم که باسمه کشی شده از روی آثار فلان شاعر است؛ به خاطر اینکه نه فقط در فرم، نه فقط در ساختار، حتی در محتوا هم میآیند و کار یک شاعر دیگر را اجرا میکنند و این یعنی دزدیدن دنیای شخصی یک شاعر دیگر. یعنی این آدم برای خودش دنیای شخصی ایجاد نکرده، جهانبینی خودش را ندارد و این یکی از بزرگترین معضلات ماست، چه در حوزه شعر آزاد، چه در حوزه غزل. یکی از مشکلات ما همین است که دوستان فقط کتاب همدیگر را میخوانند. گرچه این اتفاق تا چند سال پیش میافتاد. الان با شما شرط میبندم که دیگر حتی کتاب همدیگر را هم نمیخوانند! حالا فقط در صفحات مجازی شعرهای همدیگر را دنبال میکنند. خلاصه این که دیگر مدتهاست کتاب چاپ کردن تبدیل شده است به یک امر فانتزی، یک چیز پرتجمل که اگر پولی داشته باشی؛ محقق میشود! حتی خیلی از دوستان پول ندارند و میروند قرض میکنند تا شعرهایشان را چاپ کنند. قاعدتاً شعر خوب و شاعر خوب نیاز به پول خرج کردن ندارد و آثار درخشان با حمایت ناشر به چاپ خواهند رسید. مواردی بوده که دوست شاعری به دفتر انتشارات ما آمده و گفته من وام گرفتهام که کتابم را چاپ کنید! بنده هم در پاسخ عرض کردهام که من کتاب شما را چاپ نمیکنم! چه اصراری داری که بروی وام بگیری و بعد شعرهایی که قابل دفاع نیستند را چاپ کنی؟! اصلاً من این ظلم را در حق تو نمیکنم!
آنا: احتمالاً در جای دیگری کتابش را چاپ کرده است.
ابراهیمپور: صددرصد! کسانی که اینقدر شهوت دیده شدن دارند، یعنی حاضرند بروند وام بگیرند تا کتابشان را چاپ کنند، بدون شک میروند و به هر قیمتی در جای دیگر این کار را انجام میدهند؛ ولی من با آنها در این زمینه همکاری نمیکنم. بهخاطر اینکه میدانم این کار به ضررشان تمام میشود و چند سال بعد پشیمان میشوند و برای اینکه میدانم پول زیادی از آنها گرفته شده و کتابی عرضه میشود که اثر قابل دفاعی نیست و در آینده یا توسط منتقدان له میشود یا در بیشتر موارد اصلاً خوانده نمیشود، گوشه خانه میماند و تا سالها اگر به در و همسایه هم هدیه دهد، تمام نخواهد شد. و از سوی دیگر چاپ این آثار نازل کارنامه یک مؤسسه انتشاراتی را زیر سؤال میبرد و به مرور اعتماد مردم را سلب میکند.
خیلی از نشرها به مثابه چاپخانه است، پولی میگیرند و هر کتابی هم که آمده باشد بدون بررسی کیفیت آنرا چاپ میکنند
آنا: شما مدیرمسئول انتشاراتی هستید به اسم «آنیما»، روند چاپ کتاب در این انتشارات چگونه است؟
ابراهیمپور: ما در نشر آنیما که سال سوم فعالیتش است؛ بحثی به عنوان کارشناسی شعر داریم. هدف ما در ابتدا این است که شعرهای ارسالی خوانده شوند و قاعدتاً پس از بررسی، کتاب خیلی از دوستان را رد کردیم. بههرحال خیلی از این دوستان دلخور و ناراحت شدهاند؛ ولی برای من بیشتر این مهم بود که آبروی خودم بهعنوان یک شاعر حفظ شود و کتابی که اینجا چاپ میکنم، اگر شاهکار نیست، لااقل کتاب قابل دفاعی باشد. کتاب متوسط رو به بالا باشد، کتاب ضعیف چاپ نکنیم. به همین دلیل خیلی از کتابهای شعر یا داستان را در کارشناسی رد میکنیم و از دوستان هم عذرخواهی میکنیم که افتخار همکاری با آنها را نداریم. ولی خیلی از نشرها هم هستند که این رویه را ندارند. یعنی نشر به مثابه چاپخانه است، پولی میگیرند و هر کتابی هم که آمده باشد بدون توجه به اینکه آن کتاب از نظر کیفی در چه جایگاهی قرار دارد، آن را منتشر میکنند.
ما زیر بار این قضیه نرفتیم و علتش هم آن است که من خودم یک شاعر و نویسنده هستم. هدف من از انتشارات این نبود که از طریق چاپ کتاب بخواهم امرار معاش کنم، هدف من این بود که کتاب خوب چاپ کنم. به همین دلیل هم در این سه سال کتابهای شعر، ترجمه و رمانهایی که با هزینه شخصی خودم چاپ کردم؛ خیلی زیاد بوده است و تلاشم این بوده که کتابهای خوبی را انتخاب کنم. بعضاً سفارش دادم به مترجمها که این کتاب در ایران ترجمه نشده و آن را ترجمه کنید.
آنا: کار و تعامل با شاعران جوان در انتشارات آنیما چگونه است؟
ابراهیمپور: در حوزه شعر، کنار شاعران صاحبنام و پرسابقه از شاعران جوانتر نیز کتاب چاپ کردهایم. عمده تلاش ما این بوده که از شاعرانی کتاب چاپ کنیم که زحمت کشیدهاند و اسم و رسمشان، اسم و رسم مجازی نیست. یعنی به مدد لایک خوردن و دیده شدن در فضای مجازی برای خودشان اسمی در نکردند، شاید اصلاً در فضای مجازی حضور نداشته باشند یا شاید یک صفحه 200 نفره داشته باشند ولی من میدانم که این آدم مثلاً دو دهه است که دارد شعر مینویسد و از آدمهای باسواد حوزه ادبیات است. ترجیح من این بود که از اینها کتاب چاپ کنم، به سود و زیان مالیاش هم فکر نکردم که چون در اینستاگرام نیست و 100 هزار دنبالکننده ندارد کتابش فروش نخواهد رفت. به این فکر کردم که کتاب خوبی چاپ شود و به دست اهلش برسد.
انتهای پیام/4072/4028/
انتهای پیام/