خرج که از کیسه ملت بود/ اشغال سفارت انگلیس؛ بیفایده و پرهزینه
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، در یادداشت امروز سید علی میرفتاح در روزنامه اعتماد آمده است: شما را به خدا هر کاری میکنید، قبلش دو دو تا چهار تا کنید ببینید روی دست ملت چه هزینهای میگذارید. الحمدلله هزینهاش را خودتان که نمیپردازید. یک چیزی میگویید، یک کاری میکنید، سنگی در چاه میاندازید، هزینهاش را مردم بیچاره باید بدهند. یک دفعه نمیدانم چه شد، عصبانی شدند، رگ گردن باد کردند، خون جلوی چشمشان آمد، غیرتی شدند، دندان به هم فشردند، دستهایشان را مشت کردند و رفتند جلوی سفارت انگلیس و با دعوا و شعار و داد و بیداد از در و دیوار بالا رفتند و عکس ملکه را پاره کردند و خط و نشان کشیدند و در و پنجره شکستند و... بعد چه شد؟ آن اتفاق خیرش کجا بود؟ لطفش کجا بود؟ بعدا که معلوم شد رهبری هم با آن مخالفند و به صراحت گفتند که از این جور کارها حمایت نمیکنند. تاییدشان هم نکردند. از علما و مراجع هم کسی تایید نکرد.
چهار سال گذشت و امروز سفارت انگلیس باز شد و روابط سفارتخانهای از سر گرفته شد. اما یکی به ما بگوید که چهار سال پیش این عمل بیفایده و پرهزینه را چه کسی و کسانی باعث شدند؟ یک هزینه هنگفت روی دست ملت گذاشتند، دولت را هم به دردسر انداختند، زبان دیپلماسی دولت را هم کوتاه کردند که تهش چه شود؟ الان مثلا چه اتفاقی افتاد که قبلا نمیافتاد. کلی مردم که بچههایشان انگلیس بودند، یا پزشکی و فرهنگی و کاری با آن مملکت مراوده داشتند به زحمت و دردسر فراوان افتادند. به لحاظ سیاسی وجهه سیاسی کشور خدشهدار شد. انقلابیها و مومنین از آن تبری جستند. به لحاظ شرعی جوابش را چه کسی میدهد؟ جواب قانونیاش را چه کسی میدهد؟ این مردمی که متضرر شدند و بعضیهایشان از شدت گرفتاری به خاک سیاه نشستند جلوی چه کسی را میتوانند بگیرند و به چه کسی باید معترض شوند.
حتی دکتر احمدینژاد و وزارت خارجهاش نیز اعلام برائت کردند و این کار را تایید نکردند. پس اینها از چه کسی دستور گرفتند؟ با چه کسی هماهنگ کردند؟ از چه کسی اجازه گرفتند؟ از چه کسی کسب تکلیف کردند؟ یعنی حرکت خودجوش تا این حد که در سال سی و دوم استقرار جمهوری اسلامی یکسری نیروی خودسر بریزند جلوی سفارت و کسی هم به آنها نگوید بالای چشمتان ابروست؟ حال گیرم بحث سفارت امریکا با آن فرق میکند، قصههایشان شبیه به هم نیست. بالاخره اگر فردا چهار تا خودسر دیگر احساس وظیفه کنند و به سفارتخانهای حمله کنند چه؟ هزینه ریالی این تعطیلی و بازگشایی سفارت انگلیس را کسی هست که به ما بگوید چقدر است؟ بالاخره این پولی است که از کف ملت رفته، ما حق داریم بدانیم چقدر بوده است؟ بالاخره ما حق داریم بدانیم دراین عملیات محیرالعقول چقدر غرامت پرداخت کردهایم و چقدر تاوان ندانمکاری دادهایم؟ حتی اگر این دنیا کسی با اشغالکنندگان عصبانی و غیرتی سفارت کاری نداشته باشد و بازخواستشان نکند، فردای قیامت، حساب و کتابی هست و لابد یکی هست که بپرسد «چرا این کار را کردید؟ و به چه چیزی میخواستید برسید؟» این دنیا که به کام شماست و کسی سین جیمتان نمیکند، لااقل برای فردای قیامت جوابی در آستین تدارک ببینید که حق ٧٠ میلیون بر ذمه شماست. حالا سفارت باز شده، انگار که نه خانی آمده و نه خانی رفته. انگارنهانگار که عکسی پاره شده، شعاری داده شده، دری شکسته و هزینهای روی دست ملت گذاشته شده. هیچ سفارتخانهای تا ابد بسته نمیماند.
بالاخره دنیا در حال تغییر است و هیچ بعید نیست همین انقلابیها و عصبانیهای امروز فردا مدافع دیپلماسی شوند و دم از رفق و مدارا بزنند. عیبی ندارد. کسی قرار نیست که دایم بر یک منهاج بماند. مگر خیلی از اشغالکنندههای لانه جاسوسی امروز تغییر عقیده ندادهاند و یک جور دیگر حرف نمیزنند. ابراهیم اصغرزاده دیدم در توییترش به کاسترو تبریک گفته بود که سفارت امریکا را باز کرده. هیچ بعید نیست اشغالکنندههای سفارت انگلیس هم فردا تغییر عقیده و روش بدهند و به دیگران تبریک بگویند. بالاخره آدمها سفر میکنند، کتاب میخوانند، پیر میشوند، پخته میشوند، حساب دنیا دستشان میآید، بر کار و بار سیاست واقف میشوند و... خیلی چیزها محتمل است. چپها راست میشوند، راستها چپ میشوند. رادیکالها محافظهکار میشوند، محافظهکاران خلق و خوی انقلابی پیدا میکنند. سوسیالیستها لیبرال میشوند، متدینینی اهل اباحه میشوند و...
هر کس آزاد است تغییر روش و منش بدهد و هرچه و هر که خواست بشود. اما زنده و مردهاش به یک سوال باید جواب بدهد: چقدر هزینه روی دست مردم بیگناه و از همهجا بیخبر گذاشت؟ هر کس مختار است در راه عقیدهاش هرچه خواست هزینه بدهد. حتی استبعادی ندارد که از جان مایه بگذارد، اما از کیسه دیگری مایه گذاشتن رسم جوانمردان و آدم حسابیها نیست. خرج که از کیسه مهمان بود/ حاتم طایی شدن آسان بود. انقلابی شدن هم آسان است. شعار دادن هم. خرجش را ملت بیچاره بدهند، پُز انقلابی و رادیکالیاش را ما. این همان چیزی است که حقالناس است و این دنیا و آن دنیا پدر صاحب بچه آدم را درمیآورد. خرج که از کیسه ملت بود، بریزیم یک سفارت دیگر را هم ببندیم... اتفاق بد این است وگرنه همه جای دنیا جوانان پرشور سر نترس دارند که خودجوش و انقلابی جلوی امپریالیسم را بگیرند. منتها هزینهاش را هم خودشان میدهند نه مردمان گرفتار.
بعدالتحریر
در خباثت و رذالت بریطانیای کبیر شکی نیست. لااقل تجربه صدساله ما حکم میکند که شک نکنیم. در همین قصه تحریمها هم انگلیسیها کم آزارمان ندادند و اذیتمان نکردند. هر کجا افسانه غمگستری است، پای انگلیس هم در میان است. فال بد و حال بد ما هم بیارتباط با آن جزیره مه گرفته نیست. حتما عقل حکم میکند در برابر این پیر مرموز مکار بیگدار به آب نزنیم و مجبور به پرداخت غرامت نشویم. حتما باید با آنها مبارزه کنیم اما هر کاری راهی دارد و هر مبارزهای قانونی...
انتهای پیام/