دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
شهید دوران:

بعثی‌ها آرزوی اسارت مرا به گور خواهند برد

وقتی رژیم بعث برای اسارت عباس دوران جایزه تعیین کرده بود، شهید عباس دوران گفت: بعثی‌ها آرزوی اسارت مرا به گور خواهند برد.
کد خبر : 326582
53627_6000000.png

به گزارش خبرنگار حوزه حماسه و مقاومت گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، عباس دوران، خلبان دلاور نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در 20 مهر 1329 چشم به‌ جهان گشود. در 1349 برای گذراندن دوره‌های تکمیلی پرواز به آمریکا رفت و با نمرات بسیار عالی این دوره‌ها را سپری کرد و به ایران بازگشت.


کمتر کسی است که عباس دوران را نشناسد و یا قصه این دلاور را نشنیده باشد. شهید دوران در کمتر از 22 ماه، 120 سورتی پرواز داشته است که در هیچ کدام از جنگ‌های دنیا این سطح از پرواز دیده نشده است. در 31 تیرماه 1361 به شهادت رسید.


زمانی‌که قرار شد اجلاس سران غیرمتعهدها در بغداد برگزار شود و مأموریت ناامن کردن بغداد برای عدم برگزاری این اجلاس، به شهید عباس دوران واگذار شد، شهید دوران سر از پا نمی‌شناخت همیشه برای انجام کاری سخت نفر اول بود، تا جایی‌که همه همرزمان شهید با شوخی به شهید دوران می‌‌گفتند: برای انجام مأموریت‌‌‌های سخت جوراب شانس می‌پوشی.


زمانی‌که شهید عباس دوران به حریم هوایی بغداد وارد می‌شود و جنگنده او مورد اصابت قرار می‌گیرد کابین عقب خود را اِجکت می‌کند و خود را با جنگنده‌ای که آتش گرفته بود به ساختمان‌های نظامی بغداد می‌کوبد و خود را آسمانی می‌کند. پیکر شهید عباس دوران بعد از 20 سال به‌همراه 570 شهید دیگر به ایران بازگشت.


شهید دوران در آخرین دست‌نوشته خود به همسرش می‌نویسد: «ساعت سه صبح است تا یک ساعت دیگر باید گردان باشم. امروز پرواز سختی دارم. می‌دانم ماموریت خطرناکی است، حتی، حتی ممکن است دیگر زنده برنگردم، اما من خودم داوطلبانه خواسته‌ام که این ماموریت را انجام بدهم. تا دو ماه دیگر از این جنگ دو سال تمام می‌گذرد. من دوست‌های زیادی را در این مدت از دست داده‌ام. چه آنها که شهید شدند یا اسیر و یا آنهایی که جسدشان پیدا نشد. کابین عقب من امروز منصور کاظمیانه. دوست داشتم این ماموریت رو تنها می‌رفتم. چون خودم داوطلب شده‌ام. دلم نمی‌خواد جون کسی دیگه‌ای رو به خطر بیندازم.»


منصور کاظمیان در خاطراتی که بیان می‌کند، می‌گوید: نمی‌دانم عباس مرا اِجکت کرد یا اینکه آتش گرفتن جنگنده باعث اِجکت من شد، اما به هر صورت من نمی‌توانستم عباس را تنها بگذارم و به همین جهت قصد اجکت از هواپیما را نداشتم. ای‌کاش با عباس می‌ماندم.


انتهای پیام/4100/


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب