دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
ابوالفضل اقبالی*

فمینیسم و آرزوی مادری زنان

امروز در حالی منشور حقوق‌بشر سازمان ملل همچون یک پتک تبلیغاتی بر سر کشورهای اسلامی کوبیده می‌شود که کشورهای غربی و نظام سرمایه‌داری، خود بزرگ‌ترین ناقضان حقوق‌بشر هستند.
کد خبر : 267065

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر آنا، امروز در حالی منشور حقوق‌بشر سازمان ملل همچون یک پتک تبلیغاتی بر سر کشورهای اسلامی کوبیده می‌شود که کشورهای غربی و نظام سرمایه‌داری، خود بزرگ‌ترین ناقضان حقوق‌بشر هستند. یکی از مصادیق نقض حقوق‌بشر توسط کشورهای غربی در مساله حقوق و شخصیت زنان است. نظام سرمایه‌داری با وضع هنجارها بر مبنای منویات خود در زمینه حقوق و وظایف زنان و نیز حمایت و ایجاد جنبش‌های فمینیستی و دفاع از حقوق زنان به دنبال بیرون راندن زنان از خانه و کشاندن این نیروی کار ارزان به بازارهای کار و تولید است که این پدیده آبستن آسیب‌ها و لطمات فراوان بر پیکر خانواده، جامعه و شخصیت زنان است. امروز زنان غربی که به مدد جنبش‌های فمینیستی در ظاهر به حقوق و آزادی‌های اجتماعی و سیاسی دست یافته‌اند، زندگی خود را مواجه با تعارضات نقشی متعدد و آسیب‌های فردی و اجتماعی زیادی می‌بینند، لذا این نوشتار بر آن است تا تناقضات نظام سرمایه‌داری در زمینه نقض حقوق زنان را تبیین کند.


الف- خانواده در غرب


در موج دوم، نگاه اکثریت فمینیست‌ها به خانواده بسیار انتقادی بود و بیشتر به نقش خانواده در فرودستی زنان توجه می‌کردند. استدلال آنها این بود که موقعیت زنان به عنوان همسر و مادر و همچنین فرآیند جامعه‌پذیری در خانواده که نگرش‌های مربوط به زن و مرد و زنانگی و مردانگی را به نسل‌های بعد منتقل می‌کنند، نقش اصلی را در فرودست‌‌سازی زنان و تداوم تقسیم کار جنسیتی و روابط قدرت میان زن و مرد دارد. (مشیرزاده،132:1383)


«سیمون دوبووار» یکی از تاثیرگذارترین رهبران جنبش فمینیسم و مؤلف کتاب جنس دوم می‌گوید: «هیچ زنی نباید مجاز باشد در خانه بماند و فرزندانش را بزرگ کند. جامعه باید به‌طورکامل متفاوت شود. زنان نباید حق انتخاب داشته باشند دقیقاً به این دلیل که در صورت داشتن حق انتخاب، بسیاری از آنها سرگرم همان کارهای پیشین می‌شوند...».


(De Beauvoir, 1975:12) «بتی فریدان» یکی دیگر از سردمداران جنبش فمینیسم در غرب، خانه سنتی را به اردوگاه کار اجباری تشبیه می‌کرد که زندانیان آن، زنان خانه‌داری هستند که به‌وسیله نیروی زنانگی، شست‌وشوی مغزی شده‌اند و دیگر به طور کامل انسان نیستند. (Friedan, 1963:75) «کیت میلت» که از فمینیست‌های افراطی و همجنس‌گراست، می‌گوید: «خانواده نهادی ستمگر است، زنان مِلک مردان و برده صرف هستند و خود خانواده سازمانی فئودالی است که برای جامعه‌پذیری جوانان جهت نظم جامعه‌ای بزرگ‌تر، طراحی شده است. خانواده باید از بین برود و مراقبت از کودکان به طور قطع بهتر است به جای افراد آزرده و اغلب ناخرسند (والدین)، به کارورزان کاملاً تعلیم‌دیده از هر دو جنس واگذار شود». (Millett, 1970:89)


نتیجه منطقی این فرآیند در جهان، بویژه در دنیای غرب، زوال خانواده است و دیگر کمتر کسی حاضر به تشکیل خانواده است. اینگونه است که امروز در غرب زندگی زناشویی در چارچوب خانواده جای خود را به زندگی دوستانه و گروهی در کنار هم داده است. «آندره میشل» که خود یکی از نظریه‌پردازان فمینیست است در گزارش یونسکو اعلام می‌کند شمار فزاینده‌ای از مردان و زنان بیرون از قاعده ازدواج زندگی مشترکی دارند. این حالت در اروپا بیشتر مشاهده می‌شود؛ در فرانسه 10 درصد از زوج‌ها (حدود یک میلیون زوج) در دایره اینگونه خانواده‌ها قرار دارند. در نروژ و دانمارک نیز از هر 10 زوج 3 الی 4 زوج زندگی مشترک دارند. (Michel: 1995) از سال 1960 روند زوال خانواده و فروپاشی آن بشدت سرعت گرفت و تعداد زوج‌های همزیست بدون ازدواج در آمریکا 15 برابر شده است (Edwards, 2008) و وظیفه بقای نسل نیز به عهده دستگاه‌ها و لوله‌های آزمایشگاهی گذاشته شده و بچه به عنوان کالای صنعتی از بیمارستان خرید و فروش می‌شود و کارکرد رشد و جامعه‌پذیری کودک نیز توسط مراکز آموزشی و مهدهای کودک‌ انجام می‌شود و تنها چیزی که مورد توجه قرار نمی‌گیرد پرورش روانی و عاطفی کودک است و بالاخره اینکه بشر امروز تمام نیازهای خویش را در بیرون از خانواده جست‌وجو می‌کند. (گاردنر،84:1387)


هم‌اکنون حلقه مفقوده حل بحران غرب به اذعان خودشان بازگشت به خانواده و خانواده‌محوری است. غربی‌ها که بحران معنا را در زندگی خود احساس می‌کنند به این حقیقت رسیده‌اند که کلید رهایی از این جهنم خودساخته، آرامشی است که در زیر سایه کانون گرم و صمیمی خانواده حاصل می‌شود. در یکی از نظرسنجی‌هایی که توسط موسسه گالوپ انجام شده، 78 درصد زنان مورد مصاحبه خانواده را مهم‌تر از اشتغال دانسته بودند و در نظرسنجی دیگری از همین موسسه افرادی که روی وابستگی‌های دیرین و سنتی خانواده تاکید کرده بودند 94 درصد بودند. در یک نظرسنجی دیگر توسط مجله گلوب‌‌اندمیل 76 درصد زنان معتقد بودند اشتغال زنان باعث قربانی شدن آرامش و آسایش فرزندان شده است.


ب- زنان و آرزوی مادری


یکی از پیامدهای نحس جنبش دفاع از حقوق زنان در غرب، سلب آرزوی مادری به عنوان یک حق از زنان است. از آنجا که فمینیست‌ها با هرگونه از اشکال وابستگی زنان به مردان مخالف بوده و از ابتدا در جست‌وجوی کسب استقلال زنان برآمدند، در کتاب‌ها و مانیفست‌های خود بشدت به مقولاتی چون ازدواج، حاملگی، مادری، خانه‌داری و... تاخته و زنان را از نزدیک شدن به آنها بر حذر می‌داشتند. «جسی برنارد» چهره نام‌آشنایی از سران فمینیسم است که در کتاب «دنیای زنان» با تقسیم ازدواج به «ازدواج فرهنگی» که برای زنان جنبه آرمانی دارد و «ازدواج نهادی» که در واقعیت وجود دارد، ازدواج از نوع دوم را به نفع مردان و به ضرر زنان می‌دانست و خواستار رهایی زنان از آن بود. وی می‌نویسد: «ازدواج برای مردان خوب و برای زنان بد است و تأثیر نابرابر زناشویی روی 2 جنس، زمانی متوقف خواهد شد که زن و شوهر از قید و بندهای نهادی رایج رهایی یابند و ازدواجی را در پیش گیرند که با نیازها و شخصیت‌شان بهترین همخوانی را دارد». (Bernard, 1981:125)


«سیمون دوبووار» که تولید مثل را بردگی می‌خواند، در این زمینه معتقد است: «به یاری آبستنی مصنوعی، تحولی کمال می‌پذیرد که به بشریت اجازه می‌دهد بر کار تولید مثل تسلط یابد. این تغییرها، بویژه برای زن اهمیت فراوان دارد و زن می‌تواند تعداد آبستنی‌ها را محدود کند. از روی عقل آنها را جزئی از زندگی خود کند، نه اینکه برده آنها باشد». (De Beauvoir, 1975:152)


«شولامیث فایرستون» نیز در طرح خود به نام «دیالکتیک سکس» می‌نویسد: «اولین تقاضاهای نظم اجتماعی فمینیستی آن خواهد بود که به هر وسیله ممکن، زنان را از شر بیولوژی تولیدمثل نجات دهند». (Firestone, 1970:167) اکثر نظریه‌پردازان فمینیسم رادیکال معتقدند زنان حق پایان دادن به بارداری خود یا سقط جنین را دارند و این امری شخصی و مربوط به خود زن است، نه دولت. (مشیرزاده 286:1385) «بتی فریدان» با دفاع از سقط جنین، آن را «حق جوهری غایی زنان» می‌خواند (Friedan, 1963:14) و «مری دیلی» می‌گوید همه تلاش فمینیست‌ها باید مصروف ایجاد جامعه‌ای شود که در آن مشکل سقط جنین وجود نداشته باشد. (Daly, 1968:41)


این نظریات افراطی باعث ایجاد شرایطی در غرب شده است که طی آن امروز در کشورهای غربی بسیاری از زنان از وسایل پیشگیری بارداری استفاده می‌کنند، عده‌ای دیگر سقط جنین را به عنوان یک حق پذیرفته‌اند یا تکنولوژی‌های جدید تولید مثل (IVF) را به عنوان ابزاری مفید و آخرین وسیله بارداری می‌پندارند. همچنین به گزارش آمارهایی که توسط مراکز غربی منتشر شده است، سال 2015 بیش از یک میلیون مورد سقط جنین در آمریکا انجام‌شده است و به ازای هر هزار زن در انگلستان 14 درصد، در سوئد 19 درصد و در کانادا 28 درصد سقط جنین انجام داده‌اند.


اما با این وجود در کشورهای غربی همواره زنانی بوده‌اند که در آرزوی مادری کردن و بچه‌دار شدن بوده و حق خود می‌دانند که به دور از هرگونه تحقیر و مانعی به مادری کردن و خانه‌داری بپردازند. نمونه بارز این ادعا خانم «کارولین گراگلیا» یکی از زنان حقوقدان در کشور آمریکاست که به‌رغم طی مدارج علمی و اجتماعی بالامرتبه، شغل خانه‌داری را برای خود انتخاب کرده و معتقد است تنها کافی است طبق تمهیدات اجتماعی، به زنان اجازه داده شود نقش‌های زیستی خود را بخوبی و بدون مانع ایفا کنند و تنها در این شرایط است که آنان به موفقیت دست پیدا می‌کنند. (Graglia, 1997:76)


بسیاری از زنان و دختران انقلاب جنسی که از ایده فمینیست‌ها درباره تولید مثل استقبال کردند، امروز مشتریان پروپاقرص کلینیک‌های باروری هستند و هزاران دلار پول خرج می‌کنند تا بچه‌دار شوند و زمان از دست رفته را بازگردانند. برای این زنان تولید مثل یک امر بازدارنده و مانع پیشرفت نیست، بلکه یک آرزوی دست‌نیافتنی است. (Stolba, 2002)


--------------------------


منابع
مشیرزاده، حمیرا.(1374). از جنبش تا نظریه اجتماعی. تهران: شیرازه.
-Bernard, Jessie. (1981). «The Good Provider Role: Its Rise And Fall». American Psychologist.
-De Beauvoir, Simone, (1975) «Sex, Society And The Female Dilemma: A Dialogue Between Simone De Beauvoir And Betty Friedan,» Saturday Review.
-De Beauvoir, Simone. (1949). «The Second Sex». Translated By H.M. Parsley. N.Y: Vintage Book.
-Firestone, Shulamith, (1970). «The Dialectic Of Sex» In: Linda Nicholson (Ed.), The Second Wave, New York And London: Rutledge,
-Friedan, Betty. (1963). “The Feminine Mystique”. N.Y: Dell.
-Graglia, F. Carolyn. (1997). »Domestic Tranquility« London: Rutledge.
-Michel, Andrea, (1995). “Report ON Marriage”, Enesco, Vol 230
-Millett, Kate. (1969). “Sexual Politics”. Garden City, N.Y: Doubleday
-Oakley, Ann, (1976). Woman’s Work: The Housewife, Past And Present, New York: Vintage Books.
-Stolba, Christine. (2002), «Overcoming Motherhood: Pushing The Limits Of Reproductive Choice». Policy Review.


منبع: وطن امروز


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب