آیا عیسی (ع) در گهواره حجت خدا بر زکریا بود؟
به گزارش گروه رسانه های دیگر آنا، حضرت عیسی(ع) به اعتقاد شیعیان از جهت سیر تاریخی به عنوان چهارمین رسول اولوا العزم و قبل از سید و سرور انبیا و مرسلین پیامبر گرامی اسلام(ص) قرار دارد، اما از جهت شأن و منزلت فراتر از سه رسول قبل از خود یعنی نوح، ابراهیم و موسی(ع) است.
خداوند متعال نیز آیات متعددی از قرآن را به صورت مستقیم و غیر مستقیم به زندگانی و برخی آموزههای عیسی(ع) اختصاص داده است که بخشی از آنها مربوط به معجزات این پیامبر بزرگوار است؛ معجزاتی که قبل از تاریخ ولادت ایشان آغاز شد و تا عروج معجزهآسایشان به آسمانها ادامه یافت. از این رو داستانهای قرآنی عجیب و در عین حال آموزنده عیسی(ع) سؤالات متعددی را برای مردم ایجاد کرده بود و باعث میشد به بهانههای مختلف از مفسران واقعی قرآن یعنی پیامبر(ص) و دیگر اهلبیت(ع) سؤالاتی بپرسند.
یزید کناسی از جمله اشخاصی بود که از امام محمدباقر(ع) برخی سؤالات معارفی مربوط به عیسی(ع) را پرسید که در ادامه میخوانید:
یزیدکناسى گفت: از امام باقر(ع) پرسیدم که آیا عیسى بن مریم زمانى که در گهواره سخن گفت، حجت خدا بر اهل زمانش بود؟ فرمود: وی آن زمان، پیغمبر و حجت غیر مرسل خدا بود؛ مگر نمیشنوى گفته خود او را که میگوید «إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنی نَبِیًّا؛ «منم بنده خدا، به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است و هرجا باشم پر برکتم قرار داده و تا زنده باشم مرا به نماز و زکاة سفارش کرده» (مریم(س)، 30 و 31)
عرض کردم: در آن زمان و در همان حالى که در گهواره بود، حجت خدا بود بر زکریا؟ فرمود: عیسى در همان حال براى مردم «آیه» و «رحمت خدا» براى مریم بود. زمانى که سخن گفت و از جانب او دفاع کرد و پیغمبر بود و حجت بر هر که سخنش را در آن حال شنید. سپس سکوت کرد تا دو ساله شد، سخن نگفت و حجت خداى عز و جل بر مردم بعد از سکوت عیسى تا دو سال زکریا بود؛ سپس زکریا درگذشت و پسرش یحیى، کتاب و حکمت را از او ارث برد، در حالى که کودکى خردسال بود. مگر نمیشنوى گفته خداى عز و جل را که فرمود: «یا یَحْیى خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا؛ اى یحیى کتاب (تورات) را با قوت بگیر و ما حکم نبوت را در کودکى باو دادیم(مریم(س)، 12). چون عیسى هفت ساله شد و خداى تعالى بر او وحى فرستاد، از نبوت و رسالت خود سخن گفت، و بر یحیى و همه مردم حجت گشت.
منابع:
الکافی (ط - الإسلامیة)، ج1 ، ص 382
الوافی فیض کاشانی ج2، ص 70
تفسیر صافی، ج3 ، ص280
مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول مجلسی، ج4 ، ص 242
انتهای پیام/