اقبال چه خدمتی به زبان فارسی کرد؟
به گزارش گروه رسانه های دیگر آنا، «افکار پنهان ایرانیان» از جمله جدیدترین آثار درباره اقبال لاهوری، اندیشمند پاکستانی است، که با تمرکز بر بررسی تأثیرپذیری اقبال از فرهنگ ایران و زبان و ادبیات فارسی منتشر شده است. محمدحسن مقیسه که نگارش این اثر را برعهده دارد، معتقد است که این برای نخستینبار است کتابی به صورت جامع به این موضوع میپردازد. در واقع «افکار پنهان ایرانیان»؛ به بررسی بخشی از منشور ذهنی اقبال میپردازد؛ بخشی که پیوندی عمیق با ایرانیها دارد و ثمره آن، به میراث گذاشتن آثار ارزشمندی است که یا با بهرهگیری از فرهنگ ایرانی متولد شدهاند و یا به زبان فارسی ماندگار.
نویسنده در بخش نخست مصاحبه به تشریح بخشهای مختلف کتاب و پاسخ به برخی از شبهات زندگی اقبال پرداخت. بخش دوم مصاحبه به تأثیرپذیری اقبال از فرهنگ و تمدن ایرانزمین اختصاص دارد. اینکه اقبال چه بر فرهنگ ایران افزود و تمایل او به زبان فارسی، آن هم در بحبوحه فعالیت انگلستان در هند، چه تأثیری بر گسترش زبان فارسی گذاشت، از جمله موضوعاتی است که در این بخش مورد بررسی قرار گرفته است. به گفته مقیسه؛ اقبال همواره ایران را با اسلام در نظر گرفته و از این جهت، ایرانیدوستی او با بسیاری دیگر از شاعران که رگههای ایرانیدوستی در آثارشان بارز است، متفاوت است. نویسنده «افکار پنهان ایرانیان»؛ اقبال را آخرین شعله فروزان زبان فارسی در هند توصیف کرد و به تشریح خدمات اقبال به زبان فارسی پرداخت. مشروح گفتوگوی تسنیم با او را میتوانید در ادامه بخوانید:
خدمات اقبال به زبان فارسی
* بخش قابل توجه کتاب شما به توجه اقبال به فرهنگ و تمدن ایران و تأثیرپذیری او از این فرهنگ اختصاص دارد. شاهد هستیم در زمانهای که انگلستان سعی در تغییر فرهنگ هند از طریق تغییر زبان این کشور دارد، او به زبان فارسی شعر میگوید و رگههایی از تأثیرپذیری او از فرهنگ و تمدن ایران را میتوان در آثارش دید. او چه خدمتی به زبان فارسی کرد؟
زبان فارسی در منطقه شبهقاره قدمتی 800 ساله دارد و از زمان لشکرکشی محمود غزنوی به سومنات، ایرانیها وارد شبهقاره شدند؛ البته برخی از پژوهشگران معتقدند که ورود ایرانیها به این منطقه به قبل از دوره سلطنت محمود غزنوی و زمان ورود اعراب به ایران، بازمیگردد. در دوره صفویه و دوره بازگشت و سبک هندی این روند تشدید شد. سابقه حضور ایرانیها در شبهقاره چه از نظر زبان فارسی و چه از نظر فرهنگ و تمدن و آثار دینی، سابقه دیرینه و پرباری است. در شبهقاره و در کشور هند، سه برابر کشور ما شرح بر مثنوی معنوی نوشته شده است. زمانی زبان فارسی در این منطقه زبان رسمی بود و مردم به این زبان مینوشتند و صحبت میکردند. در پاسخ به این پرسش باید به این پیشینه و سابقه توجه داشت. بعد از ورود انگلیسیها به شبهقاره این وضعیت کمکم تغییر کرد. انگلیسیها از جمله اولین کارهایی که انجام دادند این بود که زبان فارسی را در آنجا قطع کرده و ریشه این زبان را آنچنان خشکاندند که در حال حاضر زبان انگلیسی زبان رسمی هند است و زبان فارسی محدود به دانشگاهها شده است.
آخرین شعله فروزان زبان فارسی در هند
انگلیسیها به قدرت زبان فارسی پی برده بودند. اگر زبانی در کشوری مسلط شود، فرهنگ آن کشور نیز در آنجا مسلط خواهد شد. در دنیای امروز زبان آنقدر مهم است که برخی از کشورها در برنامههای بلندمدت خود آموزش زبان را در دیگر کشورها مورد توجه قرار دادهاند؛ بنابراین انگلیسیها به این پی برده بودند که اگر بخواهند ارتباط مردم هند را از فرهنگ بزرگ و متمدن ایران قطع کنند، باید از زبان فارسی شروع کنند. او آخرین شعله از شعلههای فروزان زبان فارسی در شبهقاره هند بود. او این خدمت را به زبان فارسی کرد که توانست با اشعار خود بخشی از فرهنگ ایرانی را در شبهقاره زنده نگاه دارد؛ به همین جهت وضعیت زبان فارسی در حال حاضر در کشورهای هند، پاکستان و بنگلادش در مقایسه با دیگر کشورها بهتر است.
* شما در خلال صحبتهایتان به ایرانیدوستی اقبال اشاره کردید. موج ایرانیدوستی بعد از مشروطه آغاز شد و شاعرانی مانند ملکالشعرای بهار و دیگران در این زمینه پیشرو هستند. ایرانیدوستی اقبال با ایرانیدوستی این دسته از شاعران و اهل فرهنگ، چه تفاوتی دارد؟
او ایران را محدود به شعر خود نکرد. او با توجه به اینکه شخصیت چندبعدی داشت، توانست از ظرفیت بزرگ فرهنگ و تمدن ایرانی در آثار خود سود بجوید. بیشترین نمود آن نیز در اشعارش است. او در کتاب «سیر حکمت در ایران» که حاصل پایاننامه دکتری اوست، به ایران پرداخته است. انتخاب این موضوع به عنوان پایاننامه بیانگر علاقه اقبال به فرهنگ و تمدن ایران است؛ چرا که هر دانشجوی مقطع دکتری، که عالیترین مرحله در نظام آموزشی است، تلاش میکند تا پایاننامهای انتخاب کند که گُل کارش باشد. اقبال از میان دهها موضوعی که میتوانست انتخاب کند، مانند موضوعات فلسفی، حقوقی، زبانی و... که اشراف کامل نیز به این موضوعها داشت، پایاننامه خود را درباره مسائل فلسفی و کلامی موجود در ایران انتخاب میکند تا بتواند به معرفی بسیاری از فلاسفه ایرانی بپردازد و برخی از اختصاصات فلسفی ایشان از جمله توجه به نور و روشنایی را- که در آثار سهروردی آمده- بازشرح کند. او بزرگترین خدمت و وجه تمایزش نسبت به دیگران این است که شعرا و ادبای دیگر بیشتر در سرودههای خود ویژگی های ایران را مطرح کردهاند، اما اقبال علاوه بر شعر، در فلسفه و متون منثور خود نیز از ایران یاد کرده است.
نکته طرفه دیگر اینکه یکی از مطالبی که امروزه باید به آن بپردازیم و غفلت از آن، آسیبهای بزرگتری ایجاد خواهد کرد، موضوع سابقه فرهنگ و سنن و حضاره اسلامی در ایران است. با توجه به اینکه در سالهای اخیر ایرانیگرایی محض از سوی عدهای از متفکران و روشنفکران در محافل خصوصی و غیر خصوصی مطرح میشود، باید به این نکته توجه کرد که ایران هیچگاه از دین و مذهب و مؤلفههای ماورایی و آسمانی برکنار نبوده است. غنا و حجم و سابقه دیرین فرهنگ دینی و قرآنی و روایی منعکس شده در متون ادبی و علمی و هنری و فقهی آثار سترگ ایرانی که بعد از ورود اسلام به ایران در این کشور و به دست و دیده و زبان علما و عرفا و شعرا و دانشمندان ایرانی مسلمان آفریده شده، آنقدر فراوان و گسترده و پر محتوا و غنی است، که به هیچ وجه قابل انکار نمیتواند بود. بنابراین، یکی از نگرانیهای من در هنگام نگارش این اثر، نگاه یکجانبه و پرداختن به افکار اقبال تنها از منظر ایرانیگری صرف بود. به همین دلیل در مقدمه توضیح دادهام که نگاه عاقلانه و جامع نگاهی است که این کشور را همیشه با اسلام و ایران خواسته است و بنده این نگاه و دیدگاه را در این کتاب پاس داشتهام.
علاوه بر این، در کتاب حاضر به این پدیده نیز پرداخته شد که چرا ایران، ایران شد و از میان تمدنهای متعدد در جهان، چرا ایران این فربگی روحی و عظمت معنوی را با خود دارد؟ ایران چند مؤلفه تمدنساز را از گذشته داشته و امروز نیز دارد؛ البته الان دشمنان این آب و خاک تمام حملههای خود را به سمت این مؤلفههای تمدنساز متوجه کردهاند. این مسائل در کتاب حاضر نیز مورد بحث قرار گرفته است.
وجود چند مؤلفه سبب تقویت یک کشور و مانع فروپاشی آن میشود. نخستین مؤلفه، دین است. حتی قبل از ورود اسلام به ایران، ادیان مختلف در کشور وجود داشته و برخی از آموزههای آنها به آموزههای اسلامی نزدیک بوده و همین امر سبب شده که مردم به راحتی اسلام را بپذیرند. یکی از پرسشها این است که چرا مردم ایران برخلاف حکمرانان خود از اسلام پذیرایی کردند؟ در گذشته تاریخی ایران دو نوع برخورد با ورود اسلام به کشور وجود دارد: نخست، برخورد پادشاه کشور است که نامه پیامبر(ص) را پاره میکند و دیگر، برخوردی است که مردم دارند و اسلام را میپذیرند. این موضوع نشان دهنده آن است که مردم جدای از آنکه از جور و نابرابری اهل سیاست و حکام زمانه به تنگ آمده بودند، دین جدید را در بسیاری از موضوعها مطابق با آموزههای دین قبلی مییافتند و بنابراین بدان روی خوش نشان داده از آن استقبال کردند. به هرحال، این را می خواهم بگویم که کسانی که به ایرانیگرایی صرف میاندیشیند، این را در نظر داشته باشند که ایران سرزمین دینهای بزرگ بوده است و مردم ایران مردمی متدین و دینمدار بودهاند و هستند.
دومین مؤلفه بزرگی که باید به آن توجه داشت، علم است. ایران مهد دانش بوده و بزرگترین و عمیقترین شاعران، بهترین ریاضیدانان و منجمان از این کشور برخاستهاند. وقتی فلسفه از یونان وارد ایران شد، کم محتوا و لاغر بود و فلاسفه اسلامی که بیشترین آنها ایرانی بودند، آن را فربه و غنی و پر از بحث و فحص کردند. ضمنا بزرگترین کتابخانهها در این کشور بوده، آن هم در زمانی که مردم با ابتداییترین وسایل زندگی میکردند.
سومین مؤلفه، فلسفه و کلام، حکمت و عرفان است. ایران کشور خردگرایی است و با موازین استدلال منطقی به اینجا رسیده است. دانشمندان و عرفای بزرگ ایرانی با دو شهپر «علم» و «عقل» از سویی و «عشق» و «محبت» از سوی دیگر زمینههای رشد علم و عرفان را در ایران فراهم کردهاند.
تفاوت ایرانیدوستی اقبال با دیگر شاعران
در مرحله بعد، باید از مؤلفه اخلاق و ادب یاد کرد. ما در سرزمینمان دانشمندانی داشتیم که آثار بزرگی در حوزه اخلاق نوشتهاند؛ از غزالی با کیمیای سعادتش، تا خواجه نصیرالدین طوسی با اخلاق ناصریاش، و تا ابوالمعالی کیکاوس بن اسکندر با قابوسنامهاش. و جدای از همه اینها، بخش قابل توجهی از آموزههای شاعران ما، آموزههای اخلاقی و ادبی و خانوادگی است که با شعر و متون ادبی موضوعهایی چون صبر و گذشت و بخشش و بخشایش و شرم و... را به ما یادآور شدهاند:
ادب و شرم تو را خسرو مه رویان کرد
آفرین بر تو که شایسته صد چندینی
یا فردوسی که میگوید:
فریدون فرخ فرشته نبود
ز مشک و ز عنبر سرشته نبود
به داد و دهش یافت آن نیکوئی
تو داد و دهش کن فریدون توئی
پنجمین مؤلفه «هنر» است. این کشور همواره به هنر شهره بوده است که نمونههای کوچکی از هنر حکاکی و مجسمهسازی را هم اکنون میتوان در آثار تخته جمشید و بیستون و ... دید. البته پرداختن به شاخههای دیگر هنر مانند موسیقی و خطاطی و تذهیب و ... که در هر یک ایرانیان مسلمان آثار و آفرینشهای بلندی دارند، وقت و زمان دیگری میطلبد.
همچنین باید از «ادبیات» به عنوان ششمین مؤلفه یاد کرد. ادبیات ما، ادبیات گل و بلبل، احساسی و صرفِ عاشقانه و فقط آمیخته شده به رنگهای حسی و عاطفی محض نیست، ادبیات ما آمیخته با عقل و خرد و عرفان دینی است، ادبیات فارسی حامل ارزشها و سنن اسلامی و ایرانی است. ایران این شش مؤلفه بزرگ را داشته و هم اکنون نیز دارد و این عوامل به اضافه سایر دلایل دیگر به او و مردمش کمک میکند که بتوانند در برابر هجمههای فراوان فرهنگی و فکری و ...پایدار و مقاوم باشند.
من در کتابم نیز توضیح دادهام که این مؤلفهها در جذب و جلب اقبال به فرهنگ و تمدن ایران مؤثر بودهاند و جواب سوال شما را هم اینگونه میدهم که بارزترین فرق ایراندوستی اقبال با دیگران در این است که او کل منظومه فکری و حکمی و هنری و ادبی و فلسفی و دینی ایرانیان را در نظر داشته و مطالعه کرده و دیگران تنها به بررسی و توصیف بخشی از این منظومه پرداختهاند.
* به عنوان پرسش آخر، شما در این اثر به نقد آرای اقبال نیز پرداختهاید؟
متاسفانه مجال بحث و نقد در زمینه اندیشههای فلسفی او در این کتاب نبود، اما اندیشههای ایرانیگری او که همراه با اسلام بوده، در این اثر مطرح شده است. موضوعهای بسیاری هست که میتوان درباره اقبال کار کرد و به آن پرداخت، از جمله موضوعهای سیاسی که در پرسشها نیز به آن اشاره شد. من در این کتاب قصدی برای نقد آثار و اندیشههای اقبال نداشتم و از سوی دیگر، حجم کتاب نیز مجال طرح بحث در این زمینه را نمیداد.
منبع:تسنیم
انتهای پیام/