به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری آنا؛ روز 24 آبان در تقویم فارسی زبانان، روز کتاب و کتابخوانی نامگذاری شده است و نوشته حاضر به همین مناسبت میکوشد تا به پرسشهایی در اینباره پاسخ دهد. بهتر است سریع و صریح به اصلی ترین پرسشهایمان درباره کتاب و کتابخوانی بپردازیم و بپرسیم؛ چرا ما کتاب نمیخوانیم؟ چرا برنامه سازیها و نوشتن مطالب زیاد و ساخت فیلمها و موشن ها و... تاثیری بر کتابخوان شدن مردم روزگار ما (به معنای سنتی آن) ندارد؟ ودر نهایت اینکه آیا این وضع در تمام دنیا بر همین منوال است؟
کتاب نمی خوانیم چون پرسشی نداریم
اولین سوال مطرح شده در بالا را باید اینچنین پاسخ دهیم که اساسا یک کتابخوان به این دلیل مطالعه می کند که نیازی از مجهولاتش را مرتفع و جهلش را معلوم کند. پس کلیترین پاسخمان به سوال فوق، این خواهد بود که ما امروزه کتاب نمیخوانیم چون اساسا «نیاز» و «پرسشی» نداریم که کتاب بتواند آن را مرتفع کند.
بهتر است در ادامه بدانیم پدیده «کتاب» چیست؟ و بعد نسبت آن با روزگار حاضر را مورد واکاوی قرار دهیم. کتاب مکتوبی از مفاهیم منظور مولف است که در قامت کلمات محقق شده اند. کتاب پلی برای فهم عوالم دیگری است که مولفین در آن عوالم سیر میکنند و رجوع به کتاب به این معنا در واقع رجوع به عالم مولف برای فهم و آگاهی بیشتر است. در واقع ما در مواجهه با متون، «مجهولاتی» را از درونمان بیرون میاندازیم و به «معلوم» تبدیل می کنیم. ما در مواجهه با کتاب میکوشیم تا هم مسیر با فهم مولف شویم و با این هممسیر شدن، آگاهیمان افزایش مییابد و علم و فهم جدیدی را در این همراهی با مولف کسب میکنیم.
حال به پاسخ سوالمان میپردازیم که چرا ما کتاب نمیخوانیم؟ قبل از پاسخ باید اشاره داشت که در دنیای جدید مجهولات آدمیان به طریق و شکل جدید و جذابتری معلوم و روشن میشوند و آگاهی در قالب جدیدی برای انسان روزگار ما حاصل میشود. انسان جدید گمان میکند در دنیای جدید برای فهم و آگاهی نیازی به رجوع سنتی به صرفا متن (به معنای سنتی آن) نیست و این گمان تا حدود بسیاری هم درست است. چرا که امروزه ما در مواجهه با زبان جدیدی برای ارائه معانی هستیم. برای نمونه زبان سریال سازی های جذاب دوره این روزها را ببینید.
این انتقال معانی با صورت های جدید ما را به نکته ای مهم ارجاع می دهد و آن این است که در دوره جدید این صرفا متون نیستند که معانی و مفاهیم را منتقل میکنند و آگاهی میبخشند. برای نمونه می توان به یک سریال و زبان القا معانی آن به مخاطب اشاره کرد. سریالی مانند «دنیای غرب» که توسط جاناتان نولان، کارگردانی فلسفه خوانده کارگردانی شده است نمونه ای از مطالعه و خواندنی نُو، در دوره جدید است.
خواندنی که همراه با انفعال، دیدن و زیستن است. مخاطبین فیلم ها و سریال ها با آثار پیش رویشان منفعلانه زیست میکنند. این موضوع را می توانید از کسانی که سریال Breaking Bad و یا آثار دیگری مشابه آن را دیده اند جویا شوید.
با ارجاع به این مطالب باید دانست که فهم و زیستن با مولف در دوره جدید صرفا با کلمات محقق نمیشود و روش ارتباط و آگاهی در دوره جدید تغییر زیادی داشته است. لذا دلیل دیگر کتاب نخواندنمان این است که ما کتاب نمیخوانیم چون زبان جدید ما را بیش تر از روش متنخوانی سنتی جذب کرده است.
نکته مهم تر همچنان این است که اساسا ما نیاز و پرسشی که ما را به مطالعه سوق دهد نداریم تا به غیر از کسب مدرک و رفع نیاز کاری و مالی و امثال آن، کتابی بخوانیم. اغلب وقتی از عموم مردم جویا می شویم که چرا کتاب نمی خوانند پاسخشان این است که به چه دلیل کتاب بخوانم؟ و وقتی برایشان شرح می دهید که برای افزودن بر آگاهی و معرفت و علم شما را به وجود و سایت هایی امثال ویکی پدیا با پاسخ هایی کوتاه و سطحی ارجاع می دهند.
رسانه ها و انفعال ما
رسانه و فضای اینترنت یکی دیگر از دلایل مهم انفعال ما و کتاب نخواندن در عصر جدید بشمار می روند. این فضا به مخاطبین نوعی وهم القا می کند که نیازی به عمیق شدن در هیچ بحثی نیست و تنها کافیست با یک جستجو به معنای مورد نظرتان با زبانی ساده دست یابید. برای مثال شما در ادوار پیشین و عالم پیش از مدرنیته و تحقق رسانه اگر قصد داشتید تا بفهمید واژه اگزیستانسیالیسم چیست؟ می بایست یا در کلاس درسی حاضر می شدید و تلمذ می کردید و یا به متون مراجعه کرده و مطالعه می کردید. اما احوال ما در دوره جدید در مورد فهم همین واژه بسیار متفاوت با عالم پیشین است و شما کافیست با جستجویی کوتاه به معنای مورد نظرتان دست یابید.
جملات زیر را ویکی پدیا(که اساسا تحقق جدید مبحث تعریف در آرا ارسطو است) در تعریف اگزیستانسیالیسم نوشته است:
اگزیستانسیالیسم توسط فردریش نیچه و سورن کییرکگور، فیلسوفانی از قرن نوزده، بطور واضح مطرح شد، هر چند که در قرنهای پیشین نیز پیشگامانی داشت. سقراط در تمام دوران اشتغال فلسفی خود این دو شعار را تکرار میکرد: «زندگی نیازموده، ارزش زیستن ندارد» و شعار دوم او این بود که «خود را بشناس»...
پرسش اینجاست که آیا این مطالب فهمی درباب معنای اگزیستانسیالیستی در بر خواهد داشت یا خیر؟ اینکه این معانی تا حدودی آگاهی بخش است شکی در آن نیست اما بحث بر سر پروسه رسیدن به معلومات است و این یعنی ما با مراجعه به ویکی پدیا برای فهم واژه اگزیستانسیالیسم با فهمی بسیار محدود و بدون طی پروسه کسب معلوم به علمی سطحی، دست می یابیم که بدون هیچ عمقی است و در واقع امر ما در این مراجعه با فهمی نسبی و مجهول مواجه خواهیم شد. فهمی که گزیده است و راهی که برای رسیدن به معلومات است را طی نکرده، راهی که برای آگاهی مهم تر از مقصد است.
وضعیت انسان جدید ایرانی و غیر ایرانی
با درنگی در آرا اندیشمندان ایرانی و غیر ایرانی معاصر در می یابیم که وضعیت عدم تمایل به مطالعه و کتاب در تمام اقصی نقاط عالم جدید محقق شده و صرفا معطوف به کشور ما نیست. گویی انسان جدید با طوفانی از نیهیلیسم مواجه شده و معانی برایش فرو ریخته و پرسشی دیگر اصیل نیست و انسان جدید در هر کجای این دهکده جهانی باشد محکوم به این انفعال است(البته آگاهی از وضع موجود تنها مفر این تنگنای پیش روی ما است که باید درباره آن به تفصیل مطالبی تقریر کرد).
البته در این میان نمی توان منکر این نکته شد که میزان کمیت مطالعه از کشوری به کشور دیگر یکسان است و این موضوع ما را مجاب می کند که این وضعیتی کلی برای عالم جدید است و نه صرفا برای کشورهای در حال توسعه یا توسعه نیافته و عقب مانده. البته که کمیت میزان کتابخوانی در جای جای دنیا به تناسب حال آن کشور متفاوت هستند اما غرض اصلی مواجهه ما با بی پرسشی انسان جدید است که باید بشدت مورد تامل قرار گیرد.
*محقق و پژوهشگر
انتهای پیام/