دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
فعالیت‌های مامور اطلاعاتی ارشد اسرائیل در دربار پهلوی

اولین افسر اطلاعاتی ـ‌ جاسوسی موساد در ایران چه کسی بود؟

در دوره پهلوی دوم، مأموران موساد در ایران که عمدتاً در پوشش‌های اقتصادی، تجاری و دیپلماتیک (البته غیررسمی) فعالیت می‌کردند، در نقاط مختلف ایران حضور داشتند و بسیاری از ملزومات نظامی، تجهیزات و اسلحه آن ها از طریق پست دیپلماتیک به ایران حمل می‌شد.
کد خبر : 213671

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر آنا، در دوره پهلوی دوم، مأموران موساد در ایران که عمدتاً در پوشش‌های اقتصادی، تجاری و دیپلماتیک (البته غیررسمی) فعالیت می‌کردند، در نقاط مختلف ایران حضور داشتند و بسیاری از ملزومات نظامی، تجهیزات و اسلحه آن ها از طریق پست دیپلماتیک به ایران حمل می‌شد. ساواک، در تسهیل این نقل و انتقالات غیرقانونی، نقش درجه اول داشت. بسیاری از کسانی که در پوشش‌های فرهنگی و سیاسی از سرزمین‌های اشغالی فلسطین، وارد ایران می‌شدند، از مأموران سازمان موساد بودند که در موارد متعددی، حتی ساواک و نمایندگان سیاسی ـ امنیتی سفارت آمریکا در تهران و سیا هم، به ندرت می‌توانستند از کُنه مأموریت‌های جاسوسی آن ها آگاهی پیدا کنند. به گزارش موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، برخی مأموران اطلاعاتی و جاسوسی موساد، در پوشش روزنامه‌نگار، خبرنگار و مانند آن، در ایران فعالیت می‌‌کردند و مأموریت‌های محول شده را با چنان مهارتی انجام می‌دادند که تا پایان دوره پهلوی، به ندرت از سوی ساواک و دیگر سرویس‌های اطلاعاتی ـ امنیتی فعال در ایران، شناسایی شدند. چنان‌که مرسوم موساد در سراسر جهان بود، بسیاری از مأموران و جاسوسان آن در ایران نیز، دارای گذرنامه غیراسرائیلی بودند. چه بسا افرادی با گذرنامه‌های جعلی کشورهای اروپایی و آمریکایی، در ایران برای موساد فعالیت می‌کردند.



نیمرودی؛ جاسوس ارشد
در گسترش نفوذ موساد در ایران، برخی شخصیت‌ها و افراد وابسته به صهیونیست‌ها مؤثر بودند و با اقدامات و فعالیت‌های پیدا و پنهان آنان، نفوذ موساد به سرعت در ایران گسترش پیدا کرد. یعقوب نیمرودی از مهم ترین این افراد محسوب می‌شود که بیش از 13 سال در ایران حضور داشت. نیمرودی، در اول ژوئن 1926، در یک خانواده یهودی عراقی‌الاصل در بیت‌المقدس به دنیا آمد. او در سال‌های 1940 ـ 1947م، عضو سازمان تروریستی هاگانا بود و در فعالیت‌های تروریستی علیه مسلمانان فلسطینی مشارکت داشت. نیمرودی به سرعت در شبکه اطلاعاتی ـ جاسوسی و تروریستی صهیونیست‌ها، پلکان ترقی را پیمود و همزمان با تأسیس رسمی موساد، از افسران بلندپایه آن شد. وی از مهم ترین پایه‌گذاران شبکه‌های جاسوسی موساد در ایران، عراق و کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس بود.


نیمرودی در جوانی، عضو شبکه عربی پالاخ (ستاد عملیات نظامی سازمان تروریستی مخفی یهودیان صهیونیست پیش از تأسیس دولت اسرائیل) بود و در حوادث خونینی که به اعلام تأسیس رژیم صهیونیستی منجر شد، نقش قابل‌توجهی داشت. وی در سال‌های بعد و در جریان لشکرکشی‌های صهیونیست‌ها به کشورهای عربی، هدایت شبکه‌های اطلاعاتی ـ جاسوسی آن رژیم را بر عهده داشت.



اولین ورود به ایران
یعقوب نیمرودی اولین بار در 30 دی 1334، از طریق مرزهای ترکیه وارد ایران شد و معاونت آژانس یهود را در ایران به عهده گرفت. به این ترتیب، او اولین افسر اطلاعاتی ـ‌ جاسوسی موساد در ایران محسوب می‌شود. البته نیمرودی هنگام ورود به ایران، ادعا کرد کارمند آژانس یهود است، اما آگاهان مسائل سیاسی، تردیدی نداشتند که مأموریت اصلی او در ایران، ایجاد نمایندگی موساد است که با پیش‌بینی‌ها و تمهیدات آمریکا، قرار بود تا چند سال بعد، به مهم ترین هم‌پیمان و متحد ساواک در ایران و منطقه خاورمیانه تبدیل شود. در برنامه‌های جاسوسی موساد در ایران، یعقوب نیمرودی نقش بسیاری داشت؛ وی تا پایان دوران مأموریت رسمی‌اش در ایران ( 1348هـ.ش) برجسته‌ترین نماینده موساد محسوب می‌شد. طی دوران حضور او در ایران، ساواک روابط بسیار گسترده و نزدیکی با موساد برقرار کرد.



فراتر از یک جاسوس
با این حال، فعالیت های نیمرودی تنها به عرصه اطلاعاتی ـ جاسوسی و امنیتی خلاصه نمی‌شد، او در بسیاری از مسائل اقتصادی، فرهنگی و نیز سیاسی، بازوی فعال صهیونیست‌ها در ایران بود. نیمرودی با حکومت پهلوی ارتباط بسیار نزدیکی داشت؛ روابط بسیار نزدیک او با شاه، حتی رشک و حسد رجال درجه اول ایرانی را برمی‌انگیخت. بنیامین بیت ‌هلحّمی در کتاب «ارتباط اسرائیل»، درباره نیمرودی و دوران حضور او در ایران چنین نوشته است:«نیمرودی در سال 1927 در یک خانواده یهودی که از کردستان عراق، به اورشلیم مهاجرت کرده بود، به دنیا آمد. وی در اوایل جوانی در سازمان اطلاعاتی «شای» استخدام شد و استخدام‌کننده‌اش، مقام ارشدی در این سازمان بود به نام اسحاق ناوون که بعداً به مقام منشی خصوصی «بن‌گوریون» و سپس ریاست رژیم دست یافت. از آن جا که «نیمرودی» می‌توانست عربی صحبت کند، برای آن‌هایی که از اروپای شرقی آمده و «هاگانا» [گروه تروریستی جنایتکار صهیونیست] و سازمان «شای» را تحت کنترل داشتند، عضو به دردبخوری از آب درآمد. در هنگام [اعلام شرم آور] تشکیل دولت [جعلی] اسرائیل، به سرویس اطلاعات نظامی پیوست. در اوایل دهه 1950، هنگامی که «نیمرودی» به فرماندهی جنوبی نیروی [موسوم به] دفاعی اسرائیل پیوسته بود، با یک فرمانده [دیگر] جوان و درحال صعود ارتش برخورد کرد و با او دوست شد. این شخص «آریل شارون» نام داشت. نقطه عطف این سرگرد جوان، [«یعقوب»] به سال 1955 و هنگامی پدیدار شد که او را به تهران فرستادند و بخش اعظم دوران کار خود را، در این شهر گذراند ... او بعداً درباره 13 سالی که در تهران به سر برده بود، اظهار می‌داشت که این مدت، شادترین دوران زندگی‌اش بوده است. او نمونه نوینی بود از فرستادگان اسرائیلی که به جای پنهان شدن و در تاریکی به سر بردن، قدرت خود را اعلام می‌‌کرد و حتی با وجود این که ایران و اسرائیل هنوز [در ظاهر] روابط کامل دیپلماتیک نداشتند، به مقامات عالی رتبه ایرانی دسترسی داشت. مهمانان اسرائیلی او مسلماً حیرت می‌کردند از این که می‌دیدند، ژنرال‌های ارتش ایران، صبورانه در راهروی دفتر کار وی انتظار می‌کشند، تا طی دیدار کوتاهی با او، از وی بخواهند نزد رئیس ستاد یا حتی«شاه» وساطت یا شفاعت آن ها را بکند ... نیمرودی از توجه به افسران جوانی هم که به ملاقاتش می‌رفتند، غافل نبود؛ زیرا امکان داشت بعداً در موقعیتی قرار گیرند که وی به لطف آن ها نیازمند باشد. یعقوب نیمرودی بعدها درباره حیطه فعالیت و عمل خود در ایران چنین اعتراف کرد: اگر یک روز به روزنامه‌نگاران اجازه دهند از کارهایی که ما در تهران کرده‌ایم مطلع شوند، از آن چه می‌شنوند وحشت خواهند کرد، حتی نمی‌توانند آن را تصور کنند.»



فعالیت‌های پر زرق و برق
یعقوب نیمرودی مشتاق بود با اعطای رشوه و برگزاری مهمانی‌های پرزرق و برق، دوستان ایرانی‌اش را بیش از پیش به خود جلب کند. اندرولسکی و کاکبورن در «ارتباط خطرناک» چنین نوشته‌اند:«در آن روزها، یک سرهنگ در نیروی دفاعی اسرائیل حقوق قابل توجهی دریافت نمی‌کرد. با این حال، گروه وسیعی از ایرانیان برجسته از جمله رؤسای ستاد و نخست‌وزیران از این که از مهمان‌نوازی دوست‌داشتنی نیمرودی برخوردار شوند، شاد می‌شدند. به‌ویژه آن‌که تماس با او، سبب زیر سوال رفتن فرد نمی‌شد. گزارشی که در سال 1985 در روزنامه صهیونیستی داوار منتشر شد و مطلب آن‌قدرها تملق‌آمیزی نبود، از وجود شایعاتی درباره دریافت رشوه و هدیه خبر می‌داد. نیمرودی چنین مسائلی را تکذیب کرد و ممکن است این حرف ها صرفاً شایعاتی باشند که افراد حسود از خودشان درآورده‌اند، اما باید خاطرنشان کرد کسی که جانشین نیمرودی شد، پس از چند ماه، تحت شرایط ناخوشایندی برکنار گردید و در دفاعیه خود درباره عملکردش گفت که آن چه انجام داده، به خاطر این صورت گرفته که رسم و عادت در محل کارش در تهران چنین بوده است.»



ورود به دنیای تجارت
نیمرودی مدت کوتاهی پس از پایان مأموریتش در ایران، از سمتش در موساد و ارتش اسرائیل هم کناره گرفت و بار دیگر فعالیتش را در عرصه اقتصادی ـ تجاری ایران پیگیری و ارتباطش را با شاه و رجال بلندپایه ایرانی حفظ کرد. با این حال، ساواک تردید نداشت که حضور مجدد یعقوب نیمرودی در ایران، فقط به معاملات و فعالیت‌های اقتصادی و نظایر آن محدود نخواهد بود و او اقدامات جاسوسی خود را در ایران، علیه کشورهای عربی، از سر خواهد گرفت.


در 26 اسفند 1348 اداره کل هفتم ساواک طی نامه‌ای به اداره کل ششم در این باره چنین اظهارعقیده کرد: «روزنامه کثیرالانتشار معاریو (مستقل، چاپ تل‌آویو) طی مقاله‌ای نوشته است: سرهنگ یعقوب نیمرودی و یک نفر یهودی میلیونر ژاپنی، به نام‌ آیزنبرگ، به زودی شرکتی به منظور شیرین کردن آب شور در نقاط مختلف ایران تأسیس خواهند کرد. سرهنگ نیمرودی درصدد است که برای اشتغال کامل به کارعمرانی جدیدش در ایران، از ارتش کناره‌گیری کند و این امر برای شخص وی و افرادی که از 22 سال خدمتش به ارتش اسرائیل آگاهی دارند، عملی دشوار محسوب می‌شود ... با توجه به تجربیات نظامی وسیع نیمرودی و تخصصی که در امور خاورمیانه عربی دارد، کناره‌گیری وی از ارتش، در هنگامی که اسرائیل بیش ازهر زمان دیگر نیازمند یک چنین افراد است، باعث تأسف می‌باشد ... سرهنگ نیمرودی مدت 13 سال در ایران، ظاهراً به عنوان وابسته نظامی اسرائیل خدمت می‌کرد و اشتغال جدید وی در ایران، اعم از این‌که از ارتش کناره‌گیری کند یا نه، به احتمال زیاد، پوششی برای فعالیت اطلاعاتی در خلیج فارس و شیخ‌نشین‌ها خواهد بود.»به این ترتیب، نیمرودی همزمان با فعالیت‌های کلان اقتصادی ـ تجاری در ایران که ثروت هنگفتی برای وی به بار آورد، با دستگاه اطلاعاتی ـ جاسوسی اسرائیل در ایران نیز ارتباط داشت و تا واپسین روزهای حضورش در دوره پهلوی، مدیران موساد را از خدمت و تجارب خود بهره‌مند می‌کرد. گفته شده که وی در قاچاق آثار عتیقه و باستانی ایران به کشورهای خارجی و از جمله سرزمین‌های اشغالی، دست داشته است.


منبع:روزنامه خراسان


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب