جهانی که مارکز برای ایرانیها ساخت
به گزارش خبرنگار فرهنگی آنا، گابرل گارسیا مارکز، نویسنده کلمبیایی که یکی از بزرگترین نویسندگان آمریکای لاتین به شمار میآید، در ایران طرفداران زیادی داشته و دارد.
صد سال تنهایی و بهمن فرزانه
علاقهمندی به این نویسنده و آثارش، به معروفترین رمان او یعنی «صد سال تنهایی» بازمیگردد که زندهیاد بهمن فرزانه آن را ترجمه کرد؛ مترجمی که در زمان ترجمه نمیدانست صد سال تنهایی، با ذائقه و سلیقه چه حجم کثیری از علاقهمندان به کتاب؛ آنهم در نسلهای مختلف گره میخورد.
فرزانه در آخرین گفتوگوی خود دراینباره به ایسنا گفته بود: «...ببیند وقتی این کتاب در سال 1968 میلادی درآمد، مارکز دوستی ایتالیایی داشت که «صد سال تنهایی» را ترجمه کرد. خودش بالای سرش بود. آن ترجمه بهترین ترجمه از آب درآمد. البته کسی دیگر هم بود که به انگلیسی ترجمه میکرد، اما چندان خوب نبود. بهترین ترجمه همان نسخهی ایتالیایی است. من آن را به دست آوردم و از روی آن ترجمه کردم.... فکر نمیکردم {صدسال تنهایی} در ایران اینطور بترکد! «صد سال تنهایی» کتاب فوقالعادهای است. این برچسب رمان مارکز بر پیشانی من خورده است.»
ترجمههای متعدد و مکرر از مارکز
بعد از صد سال تنهایی، آثار متعددی از مارکز در ایران منتشر شد و علاقهمندی فراوان مخاطبان کتاب، در بسیاری از موارد حتی منجر به ترجمههای چندباره از آثار این نویسنده اسپانیولیزبان شد. مثلا همین صد سال تنهایی را به جز فرزانه، کیومرث پارسایی، رضا دادویی، مریم فیروزبخت، بیتا حکمی، کاوه میرعباسی و جهانپور ملکی هم ترجمه کردهاند.
در شرح صد سال تنهایی آمده است: «در این رمان به شرح زندگی شش نسل خانواده بوئندیا پرداخته شدهاست که نسل اول آنها در دهکدهای به نام ماکوندو ساکن میشود. ناپدید شدن و مرگ بعضی از شخصیتهای داستان به جادویی شدن روایتها میافزاید. صعود رمدیوس به آسمان درست مقابل چشم دیگران، کشته شدن همه پسران سرهنگ آئورلیانو بوئندیا که از زنان در جبهه جنگ به وجود آمدهاند توسط افراد ناشناس از طریق هدف گلوله قرار دادن پیشانی آنها که علامت صلیب داشته و طعمه مورچهها شدن آئورلیانو نوزاد تازه به دنیا آمده آمارانتا اورسولا از این موارد است. به اعتقاد بسیاری او در این کتاب سبک رئالیسم جادویی را ابداع کرده است. داستانی که در آن همه فضاها و شخصیتها واقعی و حتی گاهی حقیقی هستند، اما ماجرای داستان مطابق روابط علّی و معلولی شناخته شده دنیای ما پیش نمیروند.»
عشق در زمان وبا، در سالهای وبا، در روزگار وبا....
از دیگر آثار پرمخاطب مارکز در ایران میتوان به رمان «عشق در زمان وبا» اشاره کرد. این رمان نیز توسط بهمن فرزانه ترجمه شد اما کاوه میرعباسی آن را با نام «عشق در روزگار وبا» و برخی هم با نام «عشق سالهای وبا» آن را ترجمه کردهاند.
درباره این رمان نوشتهاند: «عشق در زمان وبا یکی از عاشقانه های معروف جهان رمان است. فلورنتینو, جوانی لاغر اندام و نحیف از خانواده ای متوسط است. او فرزند نامشروع مردی است که صاحب یک شرکت کشتیرانی است. او در کودکی پدرش را از دست داده است و با مادرش که مغازه ای خرازی دارد زندگی می کند. در جوانی در تلگرافخانه مشغول کار می شود و ووقتی برای رساندن یک تلگراف به خانه ای وارد می شود, با دیدن دختر خانواده (فرمینا) عاشق او می شود. فرمینا که مادرش را در کودکی از دست داده است با پدرش زندگی می کند...»
«گزارش یک آدمربایی»، «پاییز پدرسالار» و «ساعت شوم» نام دیگر رمانهای شناخته شده مارکز در ایران است و البته مجموعه داستانهایی مانند «تدفین مادربزرگ»، شب مینا»، «از عشق و شیاطین دیگر»، «دوازده داستان سرگردان» و... در ایران چاپ شده که داستانهای کوتاه این نویسنده را دربردارد.
زندگینامه نویسنده
گابریل گارسیا مارکز ششم مارس۱۹۲۸ در دهکده آرکاتاکا در منطقه سانتامارا در کلمبیا به دنیا آمد. مارکز، یکی از نویسندگان پیشگام سبک ادبی رئالیسم جادویی است؛ اگرچه تمام آثارش را نمی توان در این سبک طبقهبندی کرد. با این وجود، منتقدین با تمرکز بر آثار او، عنوان «رئالیسم جادویی» را برمیگزینند؛ عنوانی که او هرگز قبولش نمیکند. پای ثابت چند سال گذشته نوبل، بالاخره توانست نظر آکادمی را در سال1982برای شاهکارش «صدسال تنهایی» جلب کند. پس از آن، مارکز شهرتی فراتر گرفت. رمانهایش سوژه فیلمسازان شد تا جایی که «براندو»ی کبیر بارها پیش از مرگش به مارکز گفته بود که میخواهد «پاییز پدرسالار» را بسازد و در آن بازی کند.
گابریل گارسیا مارکز در ششم مارس1928 در دهکده «آرکاتاکا»ی منطقه «سانتامارا» در کلمبیا به دنیا آمد؛ همانجایی که بعدتر در «عشق سالهای وبا» بهوضوح تشریحش کرد. او در سال1941 نخستیــن نوشتـــــههایش را در روزنامهJuventude که مخصوص شاگردان دبیرستانی بود منتشر کرد و در سال1947به تحصیل در رشته حقوق در دانشگاه «بوگوتا» پرداخت.
نخستین رمانهای گابریل، گزارشهای واقعگرایانهای از اخبار روزنامههاست. در سال1965شروع به نوشتن رمان «صد سال تنهایی» کرد و سه سال بعد، آن را به پایان رساند که پس از انتشار، شاهکار گابریل لقب گرفت. اندکی پیش از انتشار آن رمان، گابریل گارسیا مارکز به دلیل درگیری با رئیس دولت کلمبیا تحت تعقیب قرار گرفت و به مکزیک گریخت و هنوز هم در این کشور زندگی میکند.
در سال1982، کمیته انتخاب جایزه نوبل ادبیات در کشور سوئد، به اتفاق آرا، رمان «صد سال تنهایی» را شایسته دریافت جایزه شناخت و این جایزه، به مارکز تعلق گرفت. این رمان پیش از اینکه جایزه نوبل ادبیات1982 را از آن خود کند، در پی آشنایی بهمن فرزانه- مترجم ایرانی مقیم ایتالیا- با مارکز به زبان فارسی ترجمه و در ایران منتشر شد. «صد سال تنهایی» پیش از انقلاب 1357شمسی در ایران بارها تجدید چاپ شد و مورد استقبال قرار گرفت اما پس از آن، این کتاب نزدیک به 30سال است که منتشر نشده است.
گابریل گارسیا مارکز در سال1999 مرد سال آمریکای لاتین شناخته شد و یک سال بعد مردم کلمبیا با ارسال طومارهایی، خواستار آن شدند که مرد رئالیسم جادویی ادبیات، ریاستجمهوری کلمبیا را بپذیرد و او این درخواست را رد کرد.
مارکز رماننویس، روزنامهنگار، ناشر و میتوان گفت یک فعال سیاسی است و در آمریکای لاتین، مردم او را «گابو» یا «گابیتو» (در محاورات صمیمانه خود) نام نهادهاند.
مارکز در سال 2014؛ یعنی در 86 سالگی بعد از مدتها تحمل رنج بیمار دیده از جهان فرو بست. در بخشی از نامهای که به اون منسوب است و پیش از مرگش منتشر شد، آمده: «اگر خداوند برای لحظهای فراموش میکرد که من عروسکی کهنهام و تکه کوچکی از زندگی به من ارزانی میداشت احتمالا همه آنچه را به فکرم میرسید نمیگفتم، بلکه به همهی چیزهایی که میگفتم فکر میکردم. کمتر می خوابیدم و بیشتر رویا میدیدم. چون میدانستم هر دقیقهای که چشممان را بر هم میگذاریم شصت ثانیهی نو را از دست میدهیم...»
انتهای پیام/