دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
21 فروردين 1396 - 08:45

امیرالمومنین(ع) در کلام شاعران بزرگ پارسی

تاثیر شخصیت و منش حضرت علی ابن‌ابی‌طالب(ع) در کشور ما، از دیرباز بر شعر و ادبیات فارسی تاثیر گذاشته و تقریبا می‌شود گفت هیچ یک از شاعران سرشناس فارسی را نمی‌توان یافت که عرض ارادتی به امیر‌المومنین نکرده باشد.
کد خبر : 170477

به گزارش خبرنگار فرهنگی آنا، شاعران بزرگ شعر پارسی، فارغ از سبک و دوره‌ای که در آن می‌زیسته‌اند، ابیاتی را در مدح امام علی (ع) از خود به جا گذاشته‌اند. در بسیاری موارد حتی اشعاری مستقل (از قالب رباعی گرفته تا غزل و قصیده) در مقام امیرالمومنین سروده‌اند که به مناسبت سال‌روز میلاد آن حضرت به برخی از معروف‌ترین آن‌ها اشاره می‌کنیم:


فردوسی (در شاهنامه)


چهارم علی بود جفت بتول/ که او را به خوبی ستاید رسول
که من شهر علمم علیم در ست/ درست این سخن گفت پیغمبرست
گواهی دهم کاین سخنها ز اوست/ تو گویی دو گوشم پرآواز اوست
علی را چنین گفت و دیگر همین/ کزیشان قوی شد به هر گونه دین
بی آفتاب و صحابان چو ماه/ به هم بستهی یکدگر راست راه
از او بر روان محمد درود/ به یارانش بر هر یکی برفزود
سر انجمن بد ز یاران علی/ که خواندش پیمبر علی ولی
همه پاک بودند و پرهیزگار/ سخن‌های او بر گذشت از شمار
وگر در دلت هیچ مهر علی است/ تو را روز محشر به خواهش ولی است
هزاران درود و هزاران ثنا/ ز ما آفرین باد بر مصطفی
و بر اهل بیتش همیدون، چنین/ همی آفرین خوانم از بهر دین


عطار نیشابوری


ای پسر تو بی نشانی از علی/ عین و یا و لام دانی از علی
خواجه حق، پیشوای راستین/ کوه علم و باب علم و قطب دین
ساقی کوثر، امام رهنما/ ابن عم مصطفی، شیرخدا
در بیان رهنمونی آمده/ صاحب اسرار«سلونی»آمده
مقتدا بی شک به استحقاق اوست/ مفتی مطلق علی الا طلاق اوست
علی القطع افضل ایام او بود/ علی الحق حجت الا سلام او بود
او چون قلب آل یاسین آمده است/ قلب قرآن یا و سین زین آمده است
قلب قرآن، قلب پر قرآن اوست/ «وال من والاه»اندر شان اوست


سنایی


مر نبی را وصی و هم داماد/ جان پیغمبر از جمالش شاد
نائب مصطفی به روز غدیر/ کرده در شرع، مر ورا به امیر
خوانده در دل و ملک، مختارش/ هم در علم و هم علمدارش


حافظ


جانب هر که با علی نه نکوست/ هر که گو باش من ندارم دوست


حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق/ بدرقه رهت شود همت شحنه نجف


حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح/ ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت


صائب


بهترین خلق بعد از بهترین انبیا/ ابن عم مصطفی داماد خیر المرسلین
تا ابد چون طفل بی مادر به خاک افتاده بود/ گر نمی شد باعث تعمیر او یعسوب دین
تا نگرداند نظر حیدر نگردد آسمان/ تا نگوید یا علی، گردون نخیزد از زمین


قاآنی شیرازی


اسلام شد مشید و دین گشت استوار/ از بازوی یدالله و از ضرب ذوالفقار
آن رحمت خدای که از لطف عام اوست/ شیطان هنوز با همه عصیان امیدوار
آن اولین نظر که ز رحمت نمود حق/ و آن آخرین طلب که ز حق کرد روزگار
منت خدای را که ز مهر رسول و آل/ گام شرف به تارک هفتم سما زنیم
همچون هزار دستان در گلشن سخن/ هر دم هزاردستان از مصطفی زنیم
گه داستان حیدر کرار سر کنیم/ گاهی دم از ملازمت مجتبی زنیم
از چشم آفرینش صد جوی خون رود/ هرگه چو نی نوای غم نینوا زنیم
شراب تاک ننو شم دگر زخم عصیر/ شراب پاک خورم زین پس به خم غدیر
به مهر ساقى کوثر از آن شراب خورم/ که درد ساغر او خاک را کند اکسیر
از آن شراب کز آن هر که قطره اى بچشد/ شود بما حصل سر کائنات خبیر
....


ابوسعید ابوالخیر


یا رب به محمد و علی و زهرا/ یا رب به حسین و حسن و آل‌عبا


کز لطف برآر حاجتم در دو سرا/ بی‌منت خلق یا علی الاعلا


ای شیر سرافراز زبردست خدا/ ای تیر شهاب ثاقب شست خدا
آزادم کن ز دست این بی‌دستان/ دست من و دامن تو ای دست خدا


ای شیر خدا امیر حیدر فتحی/ وی قلعه گشای در خیبر فتحی
درهای امید بر رخم بسته شده/ ای صاحب ذوالفقار و قنبر فتحی


ای حیدر شهسوار وقت مددست/ ای زبده‌ی هشت و چار وقت مددست
من عاجزم از جهان و دشمن بسیار/ ای صاحب ذوالفقار وقت مددست


سعدی


کس را چه زور و زهره که وصف علی کند/ جبار در مناقب او گفته «هل اتی»
زورآزمای قلعه‌ی خیبر که بند او/ در یکدگر شکست به بازوی لافتی
مردی که در مصاف، زره پیش بسته بود/ تا پیش دشمنان ندهد پشت بر غزا
شیر خدای و صفدر میدان و بحر جود/ جانبخش در نماز و جهانسوز در وغا


دیباچه‌ی مروت و سلطان معرفت/ لشکر کش فتوت و سردار اتقیا
فردا که هرکسی به شفیعی زنند دست/ ماییم و دست و دامن معصوم مرتضی


پیغمبر، آفتاب منیرست در جهان/ وینان ستارگان بزرگند و مقتدا
یارب به نسل طاهر اولاد فاطمه/ یارب به خون پاک شهیدان کربلا


ناصر خسرو


بهار دل دوستدار علی/ همیشه پر است از نگار علی
دلم زو نگار است و علم اسپرم/ چنین واجب آید بهار علی
بچن هین گل، ای شیعت و خسته کن/ دل ناصبی را به خار علی
از امت سزای بزرگی و فخر/ کسی نیست جز دوستدار علی
ازیرا کز ابلیس ایمن شده است/ دل شیعت اندر حصار علی
علی از تبار رسول است و نیست/ مگر شیعت حق تبار علی
به صد سال اگر مدح گوید کسی/ نگوید یکی از هزار علی
به مردی و علم و به زهد و سخا/ بنازم بدین هر چهار علی
ازیرا که پشتم ز منت به شکر/ گران است در زیر بار علی
شعار و دثارم ز دین است و علم/ هم این بد شعار و دثار علی
تو ای ناصبی خامشی را که تو/ نه‌ای آگه از پود و تار علی
محل علی گر بدانی همی/ بیندیشی از کار و بار علی
مکن خویشتن مار بر من که نیست/ تو را طاقت زهر مار علی
به بی‌دانشی هر خسی را همی/ چرا آری اندر شمار علی؟
علی شیر نر بود لیکن نبود/ مگر حربگه مرغزار علی
نبودی در این سهمگن مرغزار/ مگر عمرو و عنتر شکار علی
یکی اژدها بود در چنگ شیر/ به دست علی ذوالفقار علی
سه لشکر شکن بود با ذوالفقار/ یمین علی با یسار علی
سران را درافگند سر زیر پای/ سر تیغ جوشن گذار علی
نبود از همه خلق جز جبرئیل/ به حرب حنین نیزه‌دار علی
به روز هزاهز یکی کوه بود/ شکیبا، دل بردبار علی
چو روباه شد شیر جنگی چو دید/ قوی خنجر شیرخوار علی
همی رشک برد از زن خویش مرد/ گه حمله‌ی مردوار علی
گر از غارت دیو ترسی همی/ درآمدت باید به غار علی
به غار علی در نشد کس مگر/ به دستوری کاردار علی


...


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب