وداع با کارگردان جوان سینما در آخرین روز پاییز
به گزارش خبرنگار فرهنگی آنا، صبح ابری آخرین روز فصل پاییز، خانه سینما شاهد وداع مستندساز جوانی بود که سال گذشته با مستند «من ناصر حجازی هستم» توانسته بود توجه بسیاری را به خود جلب کند.
در این مراسم خسرو نقیبی فیلمنامه نویس و از اهالی مطبوعات و از دوستان نزدیک نیما طباطبایی پشت تریبون آمد و گفت: «نیما طباطبایی بدون اتکا به نسبت خانوادگی خود در سینما تلاش کرد. نمیتوانید باور کنید که نیما چقدر دوست داشت در سطح اول سینما کار کند. او تمام فیلمها و سریالهای جدید دنیا را میدید چراکه برایش مهم بود که به روز باشد و وقتی فیلم میسازد شبیه جریان رایج این سینما کار نکند که البته ثمره آن تا حدودی در مستند «حجازی» دیده شد.»
در ادامه مهدی کرمپور کارگردان سینما که نیما طباطبایی به واسطه دستیاری کارگردان با وی همکاریهای متعددی داشته است به پشت تریبون آمد . وی نیما را یک کودک با قلبی بزرگ معرفی کرد و افزود: «چیزی که همیشه از او به یاد دارم، شوق و حیرتش به سینما است. او عاشق سینما بود و این چیزی است که امروز خیلی کم است.»
منوچهر شاهسواری نیز که دیگر سخنران این مراسم بود، لحظات وداع و تشییع هنرمندان را یکی از سختترین لحظات در خانه سینما دانست و سپس بیان کرد: «طولانیترین شب یلدای نیما طباطبایی از امشب آغاز میشود. نمیدانم در تمام سالهای آینده دوستان و عزیزانی که به نیما عشق میورزیدند در شبهای یلدا چگونه آن شب را به صبح خواهند رساند و نمیدانم برای مادر عزیزش رویا تیموریان، مسعود رایگان، درنا و دنیا عزیز چه میشود آرزو کرد.»
وی با اشاره به اینکه نیما نزد وی یک فیلمنامه امانت دارد تصریح کرد: «نیما به «بندباز» امید بسیاری داشت و من به او گفته بودم که به سلامت برگردد تا فیلمش را بسازیم. همه فکر میکردند آن لحظاتی که این صحبتها مطرح میشد به خودمان دلداری میدهیم یا به او و حقیقت این است که ما به خودمان دلداری و امید میدادیم که یک نسل جوان و شکوهمند دیگر به سینمای ایران اضافه میشود چون نیما دقیقا میتوانست یکی از جوانان آن نسل باشد.»
وی در ادامه گفت: « آرزو میکنم نیما از امشب در آغوش پدرش آینده را ببیند و شاهد شور و رونق چیزی باشد که بسیار به آن اهمیت میداد که همان فعالیت فرهنگی در حوزه سینما بود.»
شاهسواری اعلام کرد: «روز گذشته 29 آذرماه جعفر والی از پیشکسوتان عرصه سینما و هنر رفت و امروز جوانی نوآمده از سینمای ایران. این لحظات برای همه ما سخت است اما زندگی همانطور که سینما جریان دارد، ادامه خواهد داشت. همه بدانند و بر این امر واقف باشند که سینمای ایران با وجود چنین موجوداتی به راه خود ادامه میدهد. یقین دارم که به یمن اعتمادی که به هم داریم و به یمن اعتمادی که مردم به سینمای ایران دارند این سینما نیماهای زیادی درون خود دارد که باید منتظر آنها باشیم.»
در بخش پایانی این مراسم رویا تیموریان با اشاره به گفتهای از ناصر تقوایی و خطاب به نیما طباطبایی که پیکرش روبهروی او قرار داشت، گفت: «تراژدی را آدمهای ضعیف نمیسازند. نیما جان! تراژدی را آدمهایی میسازند که برای زندگی مبارزه میکنند اما زورشان نمیرسد. نیما جون به قول خودمان نیما جون، میدانم ما را میبینی و صدایمان را میشنوی.»
وی ادامه داد: «آقای نیما طباطبایی مهندس کشاورزی که به قول خودش می گفت عدس و لوبیا را از همدیگر تشخیص نمیدهد، سینمای ایران و جهان را الحق خیلی خوب میشناخت. ما همیشه به او می گفتیم دایرة المعارف سینما و همینطور در تاریخ و جغرافیا و اقتصاد و سیاست دانشهای دیگری که هر روز سعی می کرد خودش را در آنها به روز کند.»
تیموریان گفت: «نیماجونم مبارزهات را کردی، قهرمان سناریوی زندگی که خودت نوشتی و خودت هم ساختی. شاهدان و تماشاگران این فیلم و مخاطبان و دوستان و همه همکاران و اقوامت کسانی هستند که دوستت دارند و همه اینجا هستند. پرسنل بیمارستان ایرانمهر که بعد از 5 ماه بخشی از زندگیات شدند حضور دارند. خیلی خوب کارگردانی کردی، خیلی خوب.»
وی در اشاره به خاطرهای از نیما طباطبایی خاطرنشان کرد: «ما هر روز پیشش بودیم، اما در زمانهایی که دیر میرسیدم و یا شبهایی که نیما خوابش نمیبرد با درنا و دنیا با او اس ام اس بازی میکردیم. دو هفته پیش من داور یک جشنواره شعر و ادبیات بودم و اجازه میخواهم که اس اماس خود را برایتان بخوانم. برای او نوشتم نیما جون من در جلسه داوری هستم، ممکن است کمی دیر برسم. گفت ولشان کن از ما شاعر در نمیآید ولی از دخترت درنا، کارگردان در میآید. او از این شوخی ها زیاد میکرد و این بذلهگوییها را از خانواده مادریاش و پدربزرگش یعنی پدرم به ارث برده بود. طبق گفتوگوهایی که میکردیم به او میگفتم نیما جان تو همیشه دادای دخترای من بودی و اونها آبجیهای تو و تو تنها مرد پشتوانه خانواده کوچکمان. نیما نیز در جواب به من پیامک کرده است که خاله جانم، اینبار به دلیل تمام حمایتهایی که مثل مادر از من کردی و کنارم بودی با خودم قرار گذاشتم در فیلم بعدی هر تقدیر یا هدیهای بگیرم، آن را تقدیم شما کنم، البته خاله احساساتی شدم و این موضوع را پیشاپیش لو دادم. من نیز در جواب گفتم همان را روی صحنه به خودت بر میگردانم به نشان عشق به پسرم نیما جان و قهرمان مبارز برای زندگی. نوشتم انگار منم لو دادم نیما جان. برای من قلب فرستاد و من برایش نوشتم خوب بخوابی.»
وی در پایان نیز گفت: «نیما جان من از طرف تو میگویم، نیما تشکر میکند از آقایان ایوبی، رزاق کریمی، شاهسواری، علمالهدی، خانم وافری و تمام بچههای انجمن دستیاران و همه دوستانی که در خارج و داخل کشور عین برادر و رفیق در این روزهای سخت در کنارمان بودند. نیما جان خوب بخوابی.»
انتهای پیام/