حسین راغفر: بخش زیادی از جامعه روشنفکر ایران نسبت به مسائل منفعل است / امید را خصوصیسازی کنیم
به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، حسین راغفر، استاد اقتصاد دانشگاه الزهرا، سخنرانی خود را با گفته ریچارد بندیک از کتاب تامین مالی صنعتی در ایران آغاز کرد و گفت: «بندیک میگوید "در این اواخر به ویژه با تغییر الگوهای مصرفی داراییهای کلانی از محل واردات و مستغلات انباشته شده است. ایرانیان بخش بزرگی از درآمدهای خود را به کالاهای وارداتی تجملی، ساخت ویلاها، خرید و فروش زمین و سفرهای اروپایی اختصاص میدهند. مستغلات که واجد تاریخی مملو از تجربیات موفقیتآمیز است، بر سرمایهگذاری صنعتی برتری دارد. عجیب است که سرمایهگذاری در حوزه مستغلات و زمین در مقایسه با سرمایهگذاری صنعتی از بیثباتی سیاسی و اقتصادی آسیب به مراتب کمتری دیده است. اغلب گفته شده که زمین و سفته یا به عبارتی رباخواری، اصلیترین جذب کنندههای سرمایه در ایران هستند. تا زمانی که سوداگری روی مستغلات و سفتهبازی سودهای بزرگ بیرحمت و ریسک ایجاد میکند، محال است در ایران تولید صنعتی اتفاق بیفتد و کسی خود را درگیر دردسرهای تولید کند." این متن متعلق به 50 سال پیش است و متاسفانه در حال حاضر هم در همین وضعیت هستیم.»
در نظام تصمیمگیری مردم هیچوقت موضوع اصلی نبودهاند
راغفر گفت: «اقتصاد ایران به نظر من در بحران است و چشمانداز آینده هم متاسفانه خیلی هولناک است. اقتصاد ایران براساس شواهد بسیاری تحت سلطه سرمایهداری تجاری و مالی بوده و هست و Governance، چیزی که ما از آن به نظام تدبیر و تمشیت امور تعبیر کردهایم، برای حفظ و تقویت منابع صاحبان این سرمایهها عمل کرده است. نظام تدبیر و تمشیت امور، انرژی و آب، جمعیت و اشتغال و نوآوری و فناوری چهار ابرچالش راهبردی اقتصاد ایران هستند. چون اینها در ارتباط مداوم باهم هستند بنابراین راهبردیاند. در نظام تصمیمگیریهای اساسی در ایران هیچ گاه مردم بازوی اصلی نبودند، مردم همیشه موضوعات دست دوم و سوم بودند و علت آن هم این است که نهادهای مستقل در جامعه نهادهای استخراجی هستند.»
این استاد دانشگاه ادامه داد: «در ایران تولید نفتی به وجود آمده است و تولید نفتی، نظام نهادی و اداری متناسب با خود را شکل داده است. نفت در ایران برای منافع مردم تولید نشد، بلکه برای کمک به نظام استعمار انگلیس کشف و استخراج شد و بعد به تبع آن نهادهای دیگر و به ویژه سازمان این نهادها که نظام اداری و قضایی کشور است شکل گرفت. در مقابل نهادهای استخراجی، نهادهای فراگیر است که چرا این نهادها در کشور ما حضورشان ضعیف است و چشمانداز آینده هم از محو کامل آنها حکایت دارد. در حال حاضر بحث خصوصیسازیهایی که در کشور است اعم از خصوصیسازی نهادهای فراگیر مثل آموزش و پرورش و خدمات سلامت و ... به حراج گذاشته شدهاند. در سال 1965 درآمد سرانه ایران 255 دلار است و کرهجنوبی در همین سال 105 دلار درآمد سرانه دارد و ما 2/5 برابر آنها هستیم. در حالی که در سال 2014 درآمد سرانه ما 4 هزار و 700 دلار است، سهم کرهجنوبی 25 هزار دلار است. این یک معنای جدی دارد و عوامل متعددی دخیل هستند که از جمله آنها تفاوت در فرهنگ است و این تفاوت عملکرد اقتصادی را شکل داده است.»
در 8 سال دولت قبلی، ظرفیتهای شغلی در کشور نابود شد
او تاکید کرد ساختار اقتصادی ایران علیلتر از آن است که بتواند پاسخگوی نیازهای جمعیت در کشور باشد. راغفر ادامه داد: « از سال 1338 تا 1391 اگر اقتصاد کشور به سه بخش تقسیم شود یک بخش آن کشاورزی، یک بخش صنعت و یک بخش خدمات است. آمارها نشان میدهد که از سال 1338 تا 1391 از هر 100 تومانی که سرمایهگذاری شده است سه تا 5 تومان به کشاورزی اختصاص داده شده است و این خود توضیحدهنده این است که چرا کشاورزی ما بخور و نمیر و معیشتی است. این صنعت است که میتواند خلق شغل کند و ارزش افزوده ایجاد کند. اقتصاد ایران روی سرش ایستاده است چرا این گونه است؟ چون منافع گروههایی که تصمیمهای اساسی میگیرند حکم میکند.»
راغفر به برنامه چهارم توسعه اشاره کرد و گفت: «برنامه چهارم توسعه فاجعه آفریده است، یعنی بعد از دولت فخیمهای که بر سر کار آمد اتفاقی که روی داد، این بود که واگراییها به شدت افزایش پیدا کرد. من فکر میکنم یکی از دلایل اساسی آن نظام تصمیمگیری است که الگوی نئولیبرال را که امروز یک پروژه جهانی است، همین نظام اجرا میکند،. البته این از زمانهای بعد از جنگ نیز در ایران آغاز شد و این دولت فخیمه هم همانها را سرمایهگذاری کرد. بیشترین درآمدهای نفتی یعنی 56درصد درآمدها از سال 1338 تا 1392 در این 8 سال حاصل شد، اما اتفاقی که رخ داده است این است که ظرفیتهای شغل در کشور نابود شد. سهم تشکیل سرمایه در بخش صنعت بین 25 تا 30 تومان، در کشاورزی بین 3 تا 5 تومان و 60 تا 70 تومان در خدمات است. بحث خدمات بحث خرید و فروش زمین است که چقدر افزایش قیمت داشته است ما فقط در سال 1372 تا پایان 1392 قیمت زمین 107 برابر شده است و تورم در همین دوره 39 برابر شده است.»
چرا ناامیدی در جامعه گسترش پیدا میکند؟
عضو هیات علمی دانشگاه الزهراء گفت: «چرا ناامیدی در جامعه گسترش پیدا میکند؟ چون این اقتصاد قادر به خلق شغل نیست. ما هویت خود را از شغلمان میگیریم. هر سال یک میلیون نفر وارد بازار کار میشوند که 640 هزار نفر آن فارغالتحصیلان دانشگاه هستند. اینها کار میخواهند و این جامعه و اقتصادی که بر روی سر خود ایستاده است قادر به خلق شغل آنها نیست. نسبت اشتغال مردان در ایران به نسبت جهان به طور قابل ملاحظهای پایینتر است و اشتغال زنان در ایران هم فاصله فاحشی با جهان دارد. درصد جمعیت کشور ما اصلا وارد بازار کار نیست و نرخ مشارکت 17درصد است. فلسفه وجودی ما دسترسی به یک زندگی باعزت است، اینکه میگوییم کسی بیکار نباشد به این معنا نیست که او یک ساعت کار داشته باشد مشکلش حل میشود. نسبت اشتغال جوانان 15تا 24 سال در ایران و کشورهای جهان به ترتیب 22 و 41درصد است و ما نصف میانگین جهانی هستیم و این یک فاجعه است.»
بحرانهاییش شبیه داعش از نابرابری و بیکاری میآید
راغفر گفت: «براساس مطالعاتی که بر روی علل بحرانهای اقتصادی کشورهای عربی داشتهایم، دو عامل بسیار مهم کشف شد که همه تحلیلها بر روی این دو عامل بوده است، نابرابریهای فاحش و بیکاری جوانان. همه این بحرانهای مثل داعش و ... در کشورهای عربی و اروپایی هم به همین خاطر بوده است. به خاطر اینکه نظام سیاسی و نظام اجتماعی در این کشورها جوانان را سرکوب کرده و حقوقشان را به رسمیت نشناخته است و به همین دلیل این آدمها دست به فعالیتهای انتحاری میزنند و این باطن ظرفیت جوان است. در هر نوع اصلاحاتی که ما بخواهیم در قلمروهای اجتماعی انجام دهیم مستلزم مفروضاتی هستیم، اول اینکه مردم بزرگترین سرمایه هر جامعه هستند، این چیزی است که در این 27 سال بعد از جنگ کاملا مفهوم برعکسی پیدا کرده است. هیچ ارتباطی بین میزان سرمایهگذاری ما و اشتغال وجود ندارد و فقط پول سرمایهگذاری در جیب یک سری بنگاههای گردنکلفت در کشور میرود. فرض دوم در انجام اصلاحات در قلمروهای حیات اجتماعی این است که هدف سیاستگذاری بخش عمومی سعادتمندی و حفظ کرامت انسان باشد.»
حفظ کرامت انسان بدون شغل امکانپذیر نیست
استاد اقتصاد دانشگاه الزهرا تاکید کرد: «حفظ کرامت انسان بدون شغل امکانپذیر نیست، جالب این است که این در قانون اساسی ما هست ولی در سیاستگذاریها به آن توجه نمیشود و جالبتر اینکه این برنامه فلسفه اقتصادی ژاپن است، ژاپنیها شعار اقتصادیشان حداکثر کردن سود نیست بلکه حداکثر کردن تلاش و شغل است. به همین دلیل در سال 2015 برای چند سال تویوتا بزرگترین کارخانه خودروسازی دنیا میشود و فروشش 200 میلیارد دلار است که سود خالص آن فقط 2میلیاد دلار بوده است. وقتی که بحرانهای جهانی به وجود آمد سه مدیر ژاپنی خودکشی کردند و دلیل آنها این بود که سه ماه نتوانسته بودند حقوق کارگرانشان را بپردازند و بعد نهادهای متناسبی به همین دلیل در نظام اقتصادی آنها شکل میگیرد.»
استاد اقتصاد اجتماعی ادامه داد: «در ژاپن 110هزار شرکت بالای 100 سال عمر فعال هستند و این نشاندهنده ثبات سیاسی است و همین ثبات امید ایجاد میکند هم در دل مردم و هم در دل فعال اقتصادی. اشکالی که پیش آمده است به ویژه اینکه یک پروژه جهانی با عنوان نئولیبرال در دهههای اخیر حاکم شده است البته در گذشته ریشههای آن وجود داشته و اخیرا ظهور و حضور پیدا کرده است. این نه یک مقطع تاریخی از سرمایهداری بلکه یک پروژه جهانی است. این میتواند در کوچکترین کشورهای دنیا هم اجرا شود، یک فرهنگی را بر همه دنیا غالب کردهاند به طوری که امروز ما شاهد هستیم که عدهای در همین تهران در پنتهاوسهای هزار و 800 متری زندگی میکنند، خودرو و هواپیمای شخصی سوار میشوند، اسکی خود را در کوههای آلپ بازی میکنند و عین همین را ما در بنگلادش و پاریس و نیویورک هم داریم، یعنی یک الگوی جهانی مصرف به وجود آمده است.»
هیچ ظرفیتی برای اینکه جوانان خود را خوب نشان دهند، ایجاد نشده است
او افزود: «این فرهنگ و فرآیند نئولیبرال افراد جامعه را دچار نوعی اختلال روانی میکند؛ از یک سو رژه اشرافیت را در خیابانها داریم و از سوی دیگر جوانها یعنی یک جمعیت قابل توجهی زندگی خود را در سطل زبالهها جستجو میکنند. از یک سو عدهای در صف فروش کلیه ایستادهاند و از یک سو زندگی عدهای معنایی بیسابقه و اشرافی پیدا کرده است. یک مشخصه و ویژگی در همه ما آدمها این است که میخواهیم دیده شویم و خوب هم دیده شویم، این خواست همه ما انسانها است. اینهایی که بدترین شیوههای لباس پوشیدن را دارند و اغلب از طبقات به تعبیر فرودست و فقیر هستند، دلیل این چیست؟ این است که ما هیچ ظرفیتی را برای آنها ایجاد نکردهایم که بتوانند به خوبی خود را نشان دهند.»
راغفر به مساله خصوصیسازی اشاره کرد و گفت: «ما آموزش و پرورش را خصوصی کردیم ولی گروههای پایین نمیتوانند بروند و درس بخوانند. علیرغم تاکیدات قانون اساسی، نظام تصمیمگیری چشم خود را فرو بست بر این جنایتی که صورت گرفته است. چامسکی حرف درستی میزند و میگوید "آزادی بدون فراهمکردن فرصتها یک جنایت است" این جنایت بارها و بارها در ایران اتفاق افتاده است و امروز خیلی از کارمندان ما حتی برای درست کردن دندانهایشان هم نمیتوانند هزینه کنند، یعنی فقر تا این حد گسترده شده است و وای بر حال گروههای پایین. از طرف دیگر ما به جوانها نشان میدهیم که پورشه و اینها ملاکهای تفاخر و دیده شدن است. شبکههای اجتماعی که از یک طرف میتوانند خواستها را معرفی کنند اما جای نگرانی این است که این خواستهایی که معرفی میکنند بسیار هولناک است. ما نگران القای خواستههایی هستیم که توهمهای جنونآمیز در جامعه ایجاد کرده و به نسل جوان ما به شدت آسیب زده است. این جوان احساس تعلق خاطر به جامعه ندارد و وقتی برای ادامه تحصیل به آمریکا میرود پشت سر خودش را هم نگاه نمیکند و این است نگرانی ما.»
راغفر گفت: «سیاستهای اقتصادی بعد از جنگ در ایران هزینههای سنگینی را بر جامعه تحمیل کرده است که نابرابریهای اقتصادی، فساد و روانگسیختگی فرهنگی است. از دهها رادیو و تلویزیون و رسانه ملی و ... از ارزش دینی حرف میزنیم و از طرف دیگر چیزی که در عمل به مردم نشان میدهیم کاملا مخالف آن است یعنی سادهزیستی و قناعت را که اسلام بر آنها تاکید کرده کنار گذاشتهایم. ما از یک سو به اشکال نابرابریها دامن میزنیم در حالی که این نابرابریها منشا اصلی ناامنیاند و از طرف دیگر هم تلاش میکنیم بعد از خشنودیهای کاذبی که در افراد ایجاد میکنیم آنها را به موجوداتی مطیع تبدیل کنیم.»
او انتقادهای خود را ادامه داد و گفت: «واقعا تعجبآور است که نهادهای نظامی و امنیتی برجسازی میکنند و برجهای تجاری میسازند و انواع برندهای خارجی را به نمایش میگذارند. من تا به حال در هیچ جای دنیا این همه افزایش تقاضا و این همه مصرفگرایی را ندیدهام. سرریز تصمیمات اقتصادی سوداگرانه در حوزه حیات اجتماعی به صورت تحقیر هویت جوانان در اثر بیکاری از یک سو و از سوی دیگر رژه تجمل و اشرافیگری تجلی پیدا کرده است و نتیجه این آسیبهای فرهنگی رشد ناهنجاریهای اجتماعی در میان جوانان، سرخوردگی، افسردگی، اعتیاد، خودکشی، طلاق و فرار مغزها بوده است. اعتیاد در همه روستاهای ما وحشتناک گسترش پیدا کرده است که باعث ناامنی در این مناطق شده به طوری که آمار خودکشی براساس آمار چند سال پیش هر روز 11 نفر در ایران است. متاسفانه بخش قابل توجهی از جامعه روشنفکر و تحصیل کرده ما بسیار منفعل است و نسبت به مسائل هچ واکنشی ندارد و هیچ تلاشی هم برای اصلاح انجام نمیدهند.»
امید باید خصوصی شود
او تاکید کرد تحصیلکردهها نباید به مسائل بیتفاوت باشند. راغفر گفت: «انفعال مردم تداوم منافع بعضی از دولتها است و به همین دلیل بسیاری از دولتها سعی میکنند مردم خود را راضی و منفعل نگه دارند. ضوابطی که میتواند یک نظام تاریخی اساسا عقلانی را شکل دهد این است که این نظام مساواتطلب و عمدتا مردمسالار باشد، یک نظام تاریخی نمیتواند مساواتطلب باشد اگر مردمسالار نباشد. یک چیزی در تمام دنیا فساد است ولی در مملکت ما به آن توجهی نمیشود و آن این است که وزیر در بخش عمومی نشسته و سیاستگذاری میکند و در بخش خصوصی هم بنگاه دارد، یکی پتروشیمی دارد یکی بیمارستان و ... . این در همه دنیا اسمش فساد است و بنابراین طبیعی است که وقتی آنجا نشسته است و تصمیم میگیرد منافع خود را نگاه میکند و منافع مردم طبیعتا قربانی میشود و متاسفانه این یک فرآیند پرسابقه تاریخی بوده است.»
راغفر ادامه داد: «ما دانشمان نسبت به اینکه چه اتفاقی دارد رخ میدهد بسیار محدود است. ما میتوانیم با علم آینده را به خوبی پیشبینی کنیم ولی اگر همه چیز نااطمینان باشد در واقع آینده بر روی خلاقیت بشر گشوده است. ما وقتی میتوانیم یک جامعه مطلوب را بسازیم که بتوانیم انرژیهای اخلاقی خود را در دسترسی به این وضعیت سرمایهگذاری کنیم.»
راغفر در پایان گفت: «در این رابطه اگر ما بخواهیم به جامعه امید بدهیم به نظر من نمیتوانیم به عملکرد دولتها و شعارهایشان به عنوان امید متکی شویم. این دولت ما و بقیه دولتها هم در همان مجموعهای سیاستگذاری میکنند که منافع موردنظر خود افراد دولت و قدرت تعیین میشود نه منافع مردم. بنابراین بر روی محرکات بیرونی نمیشود زیاد سرمایهگذاری کرد بلکه باید امید را درونی کنیم آنچه که هدف باورهای دینی است. بنابراین به نظر من امید را باید خصوصی کرد و هر کسی در درون خود بتواند آن را رشد دهد و در این زمینه جامعه روشنفکر و تحصیلکرده نقش تعیین کنندهای دارد.»
انتهای پیام/