دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
15 شهريور 1395 - 10:02
علی عسکری*

ضرورت نگاه عقلانی در مسائل فکری

کد خبر : 115723

سخن گوهر شد و گوینده غواص/ بهسختی در کف آید گوهر خاص


سخن کان از سر اندیشه ناید/ نوشتن را و گفتن را نشاید


مرحوم ملاصدرای شیرازی، بنیانگذار حکمت متعالیه و تفکر صدرایی، در آثار خود بارها از سختی زمانه شکوه کرده و عقل‌ستیزان ظاهرگرا و متشرعان مقدس‌نما را به عنوان مانع رشد و بالندگی فکری معرفی کرده است. ایشان در کتاب«کَسُرُ اَصْناٰمِ اْلجاٰهِلِیَّةِ» بیشترین طعن و انتقاد را به جماعت یادشده داشته و ضمن بت‌های جاهلیت دانستن آن‌ها، تلاش کرده با استمداد از عقل که بزرگترین موهبت الهی برای بشر است در رابطه با ضرر و خسران متحجران، روشنگری کند.


این بزرگ‌مرد مسلمان و آگاه به زمان، به درد و رنجی که از دست مقدس‌نمایان متحجر متحمل شده اشاره کرد و گفته است: «حقیقت این است که روزگار مرا به جماعتی کندفهم و کودن مبتلا کرده که چشمانشان از دیدار انوار دانش و اسرار آن کور است... اینان تدبّر در آیات سبحانی و تعمق در حقایق ربانی را بدعت می شمارند. نظر آن‌ها از ظواهر اجسام برتر نمی‌رود. فکرشان از این هیکل های تاریک و ظلمانی ارتقا نمی‌یابد. اینان مردم را با مخالفت و عناد خود، از حکمت و عرفان محروم کرده‌اند.»


این سخن و کلام ملاصدرای حکیم و فیلسوف، نشان‌دهنده واقعیت تلخ و اسف‌باری است که بر اثر برداشتهای غلطی که از علوم عقلی در مقاطعی از تاریخ صورت گرفته، رخ نموده و در پی آن عده‌ای پای استدلالیان را چوبین دانسته‌اند.


از همین جهت است که در بسیاری از حوزه‌ها و مراکز تعلیم و تربیت دینی، عالمان حکیم و فیلسوف، از سوی مقدسین تکفیر شده‌اند و مورد غضب و بی‌مهری قرار گرفته‌اند. در چنین شرایطی مرحوم ملاصدرای شیرازی با سعایت و فتنه‌گری متحجران در دربار صفویه از مرکز حکومت به روستای کهک و دوردست قم تبعید شده است. هرچند که او با استفاده از دوران تبعید و عزلت توانسته تقریب میان دین و فلسفه را باعث شود و با ایجاد پیوند استوار میان اعتقادات دینی و اثبات عقلانی آن‌ها، راهکار موثری برای برون‌رفت از چالش کاهنده متحجران ارائه کند. حکمت متعالیه و روش فکری جامع و اثربخش ملاصدرای حکیم را بزرگان دیگر از جمله مرحوم ملاهادی سبزواری بعدها دنبال کردند ولی از رفتارهای ایذایی متشرعان مقدس‌نما مثل او در امان نبودند. در این رابطه مرحوم آیت‌الله نجفی قوچانی در کتاب سیاحت شرق در مورد خودش گفته است دو سال به طور قاچاق از درس علوم عقلی و فلسفه نزد استادی خصوصی، بهره‌مندی داشته و متون درسی فلسفی در حوزه را فرا گرفته است.


این عالم مهذب و خداباور می گوید: «قبل از اذان صبح برای یادگیری فلسفه از حجره خارج می‌شدم در حالی که دوست هم‌حجره‌ای من نمی‌دانست به خواندن متون فلسفه روی‌آور شده‌ام. فکر می‌کرد برای ادای نماز شب، عبادت و شب زنده‌داری از حجره خارج شده‌ام چون که خواندن فلسفه و علوم عقلی امری تحریم شده و نامطلوب برای طلاب علوم دینی بود.»


این حساسیت‌ها برای این بود که مقدسین چنین القا کرده بودند که التزام و قبول‌ داشتن حق و خدا، تعبدی است نه تعقلی! این روش و مبنای اشعری‌گرایانه در دوران پهلوی چنان اوج گرفت که آیت‌الله جوهری به بنده می‌گفت: «در حوزه علمیه مشهد، در مسجد گوهرشاد در جوار قبر عالم آل محمد، حضرت رضا(ع) به درخواست جمعی از دوستان طالب علم، منظومه حاج ملاهادی سبزواری را تدریس می‌کردم و بارها در زمان و ساعت درس از مسجد اخراج شدم. چون خواندن و تدریس فلسفه و علوم عقلی را مقدسین مشهد که نفوذ زیادی هم در حکومت شاه داشتند حرام و کفر می‌دانستند.


شاهد مثال روشن و دردآور دیگر این است که رهبر فقید جمهوری اسلامی، امام خمینی(ره) به عنوان یک فقیه و مفسر قرآن در منشور و پیامی خطاب به حوزه های علمیه در تاریخ 3 اسفند 67 در تشریح وضع یادشده فرمود: «یاد گرفتن زبان خارجی کفر و فلسفه و عرفان، گناه و شرک به شمار می‌رفت. در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفی از کوزه‌ای آب نوشید، کوزه را آب کشیدند چرا که من فلسفه می‌گفتم. تردیدی ندارم اگر همین روند ادامه می‌یافت، وضع روحانیت و حوزه‌ها وضع کلیساهای قرون وسطی می‌شد.»


صبوری و جامعیت فکری امام (ره) و شاگردان نامدارش باعث پیروزی انقلاب اسلامی بر رژیم پهلوی و پیروزی عقلانیت بر جمود و تحجر شد. این پیروزی در حوزه فکر و اندیشه به مراتب مهمتر از پیروزی بر رژیم طاغوت و ستم‌پیشه شاه است، زیرا که اعتدال و عقلانیت را در پی داشت و طومار عمل مقدسین ظاهرفریب را در هم پیچید و دین را از دست آنان نجات و خلاصی داد. با پیروزی تفکر امام(ره) و حکمت صدرایی بیش از هر زمان دیگر معلوم شد که هدف از آموزش فلسفه و بهره‌مندی از استدلال‌های عقلی برای دفاع و ترویج از اصول دین و اثبات حق و توحید ، ضرورتی انکارناپذیر است. استدلالی که در پیام امام(ره) به گورباچف، رهبر کمونیستی شوروی سابق مورد توجه قرار گرفت و سفیر فکری آن یار سفر کرده، آیت الله جوادی آملی آن را حضوری در مهد تفکر کمونیستی تفسیر و تبیین کرد و فروپاشی مکتب فکری کمونیسم را در دنیا و جهان نوید داد.


متأسفانه علی‌رغم بدیهی بودن این مطلب هنوز هم هستند افراد و فرقه‌هایی که خرد‌ستیزی و تقدس‌گرایی افراطی پیشه کرده و به نام دین عالمان برخوردار از اندیشه‌های عقلانی و فلسفی را تکفیر می‌کنند. آیا اینان از مناظره و احتجاج‌های پیشوایان معصوم به‌ویژه امام رضا(ع) با سران مکاتب الحادی و مادی در فضایی آزاداندیشانه و دفاع عقلانی و استدلالی از اصول و ارزش‌ها بی‌خبرند؟ آیا نمی‌دانند که علمای بزرگ و فقیهان صاحب فتوی، اصول دین را امری غیرتقلیدی می‌دانند و فقط اثبات آن را در مدار و معیار عقل به رسمیت می‌شناسند؟ این حضرات بهتر است به این نکته توجه کنند که قرآن به ما آموخته است، با استدلال عقلی و منطقی با مخالفین فکری رفتار کنیم و تأکید دارد از آنها دلیل و برهان طلب کنیم و نوع ارتباط و احتجاج ما به عنوان طالب و حامی حق بر مدار عقل و برهان باشد، آنجا که می گوید: تِلکَ اَمانِیُّهم قُل هاتُوا بُرهانَکُم – بگو برهان آورید اگر راست می‌گوئید و لازم است بدانند که عقل بهترین مخلوق خدا معرفی شده است و ارزشمندترین مزیت انسان محسوب می‌شود و ملازمه بین عقل و شرع اصلی پذیرفته و غیرقابل‌انکار است. همچنانکه تقارن بین حدیث و فلسفه امری مقبول و مورد عمل عالمان و بزرگان دینی است.


همه می‌دانیم تمدن اسلامی به منطق عقل و استدالال استوار است و کسانی که این عنصر مهم و تعیین‌کننده را در مسائل فکری و تمدنی نادیده می‌گیرند سرگرم حکایت‌ها و خرافه‌های گمراه‌کننده و اوهام خود‌پندارانه‌اند. چرا که عقل در میان انسان‌ها به‌ویژه نخبگان چراغ راه است و عامل پیونددهنده افکار و اندیشه‌های مثبت است. شکی نیست که فقدان عقلانیت در جامعه، همیشه باعث بی‌منطقی، هرج و مرج و بسترساز زورگویی خودخواهان و متحجران بوده و خواهد بود. این که شاگرد فکری امام(ره) و رهبر نظام اسلامی بعد از امام(ره) سال‌ها است به کرسی‌های آزاداندیشی توصیه و به آن تأکید دارد برای این است که دفائن عقول از راه عقل و منطق شکفته شود و تمدن دینی بر اساس عقلانیت، معنویت و عدالت که سه شاخص فکری امام(ره) است حاصل شود. روشن است که پیشرفت و عدالت بدون روش عقلانی امکان ظهور و ماندگاری ندارد. چیزی که به هر دلیل کمتر مورد توجه است و تشویش و دوگانگی ثمره تلخ آن در پرداختن به مسائل فکری است. به نظر می‌رسد مهمترین خلأ جامعه در وضع فعلی خلأ فکری است که باعث تهدید است. به‌ویژه که دشمن و امپراطوری رسانه‌ای او با استناد به روش‌های متحجران و رفتارهای داعشی به نام دین، سعی می‌کند با ایجاد تباین بین عقل و دین تعلیق در افکار جوانان مسلمان را باعث شود. در چنین شرایطی نگاه عقلانی در مسائل فکری و پرکاری در این حوزه یک تکلیف مهم و غیرقابل‌انکار است و لازم است همه نخبگان دلسوز و صاحب فکر در این راه تلاش کنند.


*معاون پارلمانی دانشگاه آزاد اسلامی


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب