شب یلدا و تلقی زیباییشناسانه از رفتار ایرانیان
خبرگزاری آنا، محمدامین خلیلیان (دانشآموخته فلسفه هنر- مدرس دانشگاه)_اگر بخواهیم از منظری فلسفی به یلدا به مثابه یک جشن ایرانی نگاهی بیاندازیم، عمیقترین تجربهای که از آن میتوان مدنظر قرار داد، این است که یلدا در بلندترین شب سال امکان انزواطلبی و گوشهگیری فرد از دیگران را سلب میکند و غایتی را که فرد به سوی آن حرکت میکند به تعلیق در میآورد.
از این روی، اشتراک اجتماعی و بازنمایی این اشتراک به کاملترین شکل در جشن یلدا قابل اشاره و تامل است. اما جشن گرفتن یلدا به چه معناست؟ آیا جشن گرفتن یلدا صرفا به معنای سلبی یعنی کار و مشغله نداشتن است؟ و اگر چنین است چرا؟
پر واضح است که مشغله و کار ما را از هم جدا و تقسیم میکند و به تعبیر گادامر ما در جهت اهداف فعالانه روزانه متفرد میشویم. در مقابل، ماهیت جشنی چون یلدا این است که اساسا تفردی وجود ندارد بلکه همه دور هم گرد میآیند تا بر امری سلبی همچون تاریکی حاصل از بلندای شب چیره شوند.
پس یلدا هنر جشن گرفتن است و این هنری است که از دیرباز به ما رسیده است و پیشینیان ما در ابداع هنر جشن از ما بسیار پیشروتر بودهاند.
حال این پرسش پیش میآید که اگر یلدا هنر است و هنر جشن گرفتن، چگونه هنری است؟ این تعبیر هنر جشن گرفتن به تجربهای که از اثر هنری داریم بی شباهت نیست. یلدا شامل انواع مشخصی از بازنمایی ها چون خود اثر وهمچون هنر آداب و رسوم مختصی دارد.
از منظری تاریخی این شب برای ایرانیان نحس بود و چون فرا میرسید، آتش میافروختند تا تاریکی و عاملان اهریمنی و شیطانی نابود شده و بگریزند، مردم گرد هم جمع شده و شب را با خوردن، نوشیدن، شادی و پایکوبی و گفتگو به سر میآوردند و خوانی ویژه میگستردند، هرآنچه میوه تازه فصل که نگاهداری شده بود و میوههای خشک در سفره مینهادند. این آداب و رسوم همگی برآمده از دوران کهن هستندو بدل به عاداتی ثابت و منظم شدهاند.
یلدا به اصطلاح پدیدارشناسانه "فعالیتی قصدی" نیز محسوب میشود. ما با جمع شدن دور چیزی یلدا را جشن میگیریم. در ایام قدیم این چیز کرسی بود اما امروزه شکل دور چیزی جمع شدن تغییر کرده و ما به دور میز و مبل جمع میشویم.
این جمع شدن در جایی آشکار می شود که سرو کارمان با شعر: شاهنامه خوانی و حافظ خوانی است یا به تعبیر دیگر با تجربهای هنری است. ما در جمع نشینی یلدا با تفعل زدن به دیوان حافظ تجربه جمعی از هنر را از سر می گذرانیم. این تجربه فقط از جنس کنارهم بودن نیست، بلکه قصد و هدفی است که ما را متحد می سازد و از در افتادن در گفت و گو های یک به یک و متفرق شدن در تجربههای زیسته فردی باز می دارد.
بحث از بلندای شب و تاریکی ماهیت زمانی جشن یلدا را پر اهمیت می کند. ماهیت زمانی یلدا عبارت از این است که جشن گرفته میشود بی آن که به آناتی تقسیم شود که در طول زمان یکی جای دیگری را می گیرد. این جمع شدن و جشن گرفتن زمان را یکپارچه میکند.
نکته دیگر در خصوص ماهیت زمانی یلدا این است که جشنی است که تکرار آن بسیار حائز اهمیت است. اهیمت توجه به یلدا به خاطر این نیست که در نظم و ترتیب زمانی جای میگیرد بلکه بلعکس به این معناست که با آمدن یلدا نظم و ترتیب زمانی به وجود میآید. در ایران باستان که کشاورزی، بنیان زندگی آنان را تشکیل میداد و در طول سال با سپری شدن فصلها و تضادهای طبیعی خوی داشتند، بر اثر تجربه و گذشت زمان توانستند کارها و فعالیتهای خود را با گردش خورشید و تغییر فصول و بلندی و کوتاهی روز و شب و جهت و حرکت و قرار ستارگان تنظیم کنند. ایرانیان بیش از سه هزار سال پیش با پدیدههای خورشیدی مانند بزرگترین شب- بزرگترین روز - اعتدال بهاری و اعتدال پاییزی آشنا بودند. اما یلدا زمان خاص خودش را دارد و تابع محاسبه یا پرکردن انتزاعی زمان نیست.
در اینجا دو تجربه اساسی از زمان داریم. در تجربه عملی معمول از زمان، زمان برای چیزی است یعنی زمانی که فرد در اختیار دارد و آن را تقسیم میکند. این زمان زمانی خالی است و چیزی است که باید آن را در اختیار داشت تا آن را با چیزی دیگر پر کرد. نمونه این زمان خالی در جمع و بدون جمع بودن است و زمانی است که باید سپری شود یعنی باید با چیزی پر شود. اما تجربه کاملا متفاوتی از زمان داریم که به عمیقترین وجه با تجربه جشن و برای ما یلدا قرابت دارد. این زمان را در مقابل با زمانی که باید پر شود میتوان زمان مختص به خود (زمان مختص به یلدا) بنامیم. همه میدانیم که با فرارسیدن زمان یلدا در شب و آغاز آن بازه زمانی، جشن یلدا به لحاظ زمانی پر میشود. اما این از آن رو اتفاق نمیافتد که فردی باید زمان تهی را پر کرده باشد بلکه به عکس، به محض فرا رسیدن یلدا در شب،زمان باشکوه میشود و این ویژگی باشکوه بودن زمان ارتباط مستقیمی با خصلت جشن گرفتن یلدا یا هر مناسبتی به مثابه جشن دارد. این همان زمان مختص به یلدا و چیزی است که ما بر اساس تجربههای زندگی شخصی یا زیست جهانمان با آن آشناییم. حال باید این تامل کوتاه را جمع بندی کنیم: در تجربه یلدا و جشن یلدا نوعی درنگ کردن را میآموزیم. این درنگ هرچه بیشتر و عمیقتر باشد، گویاتر و متنوع تر بر ما رخ مینماید.
جوهره تجربه یلدا این است که تامل کردن را میآموزد و چه بسا این یگانه راهی باشد که به ما موجودات متناهی داده شده است تا با آن چه ابدیت مینامیم مرتبط بمانیم.
انتهای پیام/