«آبی روشن» زور کشاندن تماشاگر به سینما را ندارد/ آدمهای خلاق نگران هوش مصنوعی نیستند
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، هشتمین قسمت از برنامه «هفت»، شب گذشته ۱ تیرماه، با تغییر ساعت پخش به دلیل همزمانی با مناظرات ریاست جمهوری، به میزبانی بهروز افخمی از شبکه نمایش پخش شد.
در میز سینمای ایران امیر قادری و رضا صدیق به نقد و بررسی فیلم سینمایی «آبی روشن» پرداختند.
رضا صدیق در ابتدا بیان کرد: فیلم «آبی روشن» یک فیلم سمبولیستی است که حتی توان نزدیک شدن به ایده خود، که یک امر دینی است را ندارد. این فیلم در قصه خود دچار تکه پارههایی است که معلوم نیست این شکل نسبی گراییاش چه تناسبی با امر دینی دارد. «آبی روشن» از نظر من فیلم الکن و ناتوانی است.
در ادامه امیر قادری عنوان کرد: مشکل اصلی «آبی روشن» این است که زور کشاندن تماشاگر به سینما را ندارد؛ ولی به نظر من در فیلمنامه و اجرا فیلم بدی نیست. مسالهای که وجود دارد این است که نویسندههای فیلمنامه این فیلم به حداقل ها راضی نشدهاند و سعی کردهاند در طول مسیر این نشانهها را گسترش دهند. شما در لحظه اول دست فیلمنامهنویسان را نمیخوانید و پیچهای داستانی جذابی دارد. به نظرم میتوان پخش این فیلم در تلویزیون یا پلتفرمها را بیشتر توصیه کرد.
یک فیلم جادهای با تصاویر خوب
این منتقد ادامه داد: من بازیهای بازیگران، از مهران احمدی تا مهران غفوریان را دوست داشتم. به علاوه باید گفت این فیلم استفاده خوبی از نماهای دور کرده؛ چرا که با وجود اینکه فیلم جادهای و دارای صحنههای مختلف است یک وحدت تصویری قابل قبولی به فیلم داده است. ضمن اینکه من نگاه فیلم را دوست داشتم و هر کس این فیلم را نگاه کند، می بیند که اوج از من و شما لیبرال تر شده است.
جلوه جدید بازیگری مهران غفوریان
رضا صدیق خاطرنشان کرد: مهران غفوریان مدتی است جلوهای از بازیگری خود را در نقشهای کوتاه نشان میدهد که باید گفت بعد از سالها که مردم در کمدی به او احساس نزدیکی میکردند، امروز در قامت یک بازیگر جدی توانسته نقشهای باورپذیری را ارائه دهد. خود مهران غفوریان این نقشها را جلا میدهد و این نشان از دغدغه جهان اوست.
صدیق ادامه داد: «آبی روشن» بهانهای برای ورود به موضوع جدی سینمای دینی است. سینمای دینی همانطور که در غرب بعد از به وجود آمدن سینما از موضوعات جدی در سینما شده، بعد از انقلاب هم موضوع جدی بوده و هست. بدون منظرگاه و نظریه نمیتوان این اصطلاح را فهم کرد.
وی افزود: افتراق سینمای دینی و الهی در این است که سینمای الهیاتی بزرگ است اما سینمای دینی چارچوب دارد. در این سالهای اخیر من فقط مجله «باور» را دیدهام که در شماره آخرش چند مقاله در سینمای الهیات داشت.
این منتقد ادامه داد: نگاه من به موضوع از نگاه صنعت فرهنگ و نظریه انتقادی است. یکی از نظریهدانان بزرگ در نقد مدرنیسم مطرح میکند که مدرنیسم آمد و فرهنگ را جایگزین کرد، تا بتواند مبانی مدرنیسم را تئوریزه کند و پیش ببرد؛ دین به معنی یک امر فرهنگی سنتی و فرهنگ به معنی یک امر تعریف شده در مدرنیسم.
صدیق تصریح کرد: سینما بخشی از دین جدید فرهنگ مدرنیسم است. ما درباره ترکیبی صحبت میکنیم که طرفی از آن به فرهنگ وصل است و طرف دیگر به دین؛ این ترکیب در لحظه اول تعارض ذاتی و معنایی دارد؛ این تعارض ذاتی با ضدیت متفاوت است. شباهت سینما با دین در این است که هر دو آنها تجربه جمعی و مناسک دارند و مکانمند و زمانمند هستند و اینها تجربه امر روحانی به تماشاگر میدهد. سینمای الهیاتی از نگاه نظری علیرغم این تضاد درونی در دو فرم قابل اتفاق است. فرم اول به روایت ضمنی است که به کنشهای درونی فرم اشاره دارد؛ فرم دوم به مواجه جهان بیرونی اشاره دارد. این دو فرم میتواند سینما را به سمت الهیاتی شدن پیش ببرد در غیر این صورت اگر سینما به شکل سمبولیستی به الهیات بپردازد، انسان را از معنا تهی و از امر قدسی دور میکند.
نسبت سینما و الهیات
امیر قادری یادآور شد: من در بسیاری از موارد طرفدار فیلمهای اسکورسیزی نیستم؛ او در چند فیلم آخرش به سمتی رفته که سبب محدود شدن فیلمهایش میشود. اسکورسیزی رنج را زیادی به آثارش تحمیل میکند. من سینما و هیچ چیز دیگر را نمیتوانم از الهیات جدا کنم. به نظر من هر فیلم خوب سینما که دروغ و ریاکاری در آن نباشد و با کج سلیقگی ساخته نشده باشد، یک فیلم الهیاتی است.
قادری تصریح کرد: واتیکان سال ۱۹۹۵ لیستی از فیلمهای الهیاتی را جدا و آن را به سه بخش تقسیم کرد که کار کوتهنظرانهای انجام داد؛ او سه دسته سینمای دینی، ارزش و هنر را از هم تفکیک کرد. از نظر من دینیترین فیلمهای سینما، فیلمهایی هستند که مستقیم به این موضوع اشاره کردهاند.
در انتها رضا صدیق اظهار کرد: سینمای الهیاتی ملزم به فهم فرم و ساختار است؛ این کار بدون تجربه امر الهیاتی درون فیلمساز امکانپذیر نیست.
میز پرونده ویژه با موضوع ایدهیابی با حضور هادی مقدمدوست برپا شد.
هادی مقدم دوست در ابتدا درباره ایده اولیه فیلم سینمایی «عطرآلود» که تازهترین اثر اوست، بیان کرد: این ایده به شکل طرح اولیه به من پیشنهاد شد و هنوز به فیلمنامه تبدیل نشده بود. این طرح به افکارم نزدیک بود و برای همین آن را پسندیدم.
مقدمدوست درباره هوش مصنوعی عنوان کرد: اگر قرار باشد هوش مصنوعی کار ویژهای انجام دهد، حتما باید پشتش یک انسان باشد. من معتقدم هوش مصنوعی هرگز نمیتواند جایگزین شود چون اصلا آدم نیست. کار هوش مصنوعی هرگز اصیل نیست و شور نویسنده هرگز در هوش مصنوعی وجود ندارد. ممکن است تسهیلگر باشد اما نقش آدم هرگز در نوشتن حذف نمیشود. از نظر من آدمهای خلاق نگران هوش مصنوعی نیستند؛ کسانی نگراناند که توانشان در حد هوش مصنوعی است. هوش مصنوعی رقیب آن افراد است که در نتیجه آنها باید خودشان را ارتقا دهند. باید به اصول پایبند بود نه فرمولها.
او درباره ایدهیابی و دستمایه فیلمنامههایش گفت: روایت داستانی یا سینمایی به شم شما نیاز دارد که در هر کس متفاوت است. در واقع حسگرهای من قبل از مبادی ورود حساس میشود. شناسایی انواع شم مبادی ورود به ایدهیایی برای ورود به سینماست. به عنوان مثال شم شخصیتشناسی یک منبع بیپایان است. یک نویسنده باید ورزیدگی در شمهای مختلف را داشته باشد وگرنه با انتقادهای مختلفی روبرو خواهد بود. نویسنده در هر سه عنصر صدا، تصویر و حرکت باید ورزیده باشد، ممکن است در یک مورد آمیخته تر باشد اما باید همه شمهایش قوی باشد.
مقدمدوست ادامه داد: یکی دیگر از مبادی ورود اضطرار روایت است که نشان از یک حرف تازه است. البته که این روایت باید یکپارچه شود و به یک سازه تبدیل شود. میتوان به روند و تدریجی بودن تحول یا قوس شخصیت نیز برای ایدهیابی اشاره کرد. حتی ممکن است ایده اولیه یک نویسنده ضربآهنگ باشد که از یک جمله دریافت کرده باشد. شناسایی لحنها هم میتواند در اینکار بسیار تاثیرگذار باشد.
اهمیت مبادی ایدهیابی برای نویسندگان
در انتها مقدمدوست بیان کرد: یک نویسنده باید مبادی ایدهیابیاش را متعدد و قوی کند و مشق عناصر مختلف بکند و به یک شم درونی خودش اکتفا کند چون در این صورت به ساختار نمیرسد. تمام عناصر روایی و سینمایی را برای فیلمنامهنویسی باید بشناسیم؛ بین تمام اینها تامل وجود دارد. ما باید باور کنیم که فیلمنامه یک ساختار است و نمیتوان با یک دستمایه آن را شروع کرد.
در میز سینمای جهان سید حمیدرضا قادری و آرش خوشخو به نقد و بررسی فیلم سینمایی «مرد سادهلوح» پرداختند.
حمیدرضا قادری ابتدا عنوان کرد: من فیلم «مرد سادهلوح» را به سختی تمام کردم. از نظرم فیلم نازلی بود و فقط به درد ادای دین به خانم تیلور سوئیفت به جهت پخش ترانههای عاشقانهاش میخورد. در طول سال از این سری فیلم ها زیاد ساخته میشود. ایده فیلم که یک بدلکار میخواهد جایگزین نقش اول فیلم شود، دستمایه فیلم سینمایی «جنگ جهانی سوم» ساخته هومن سیدی نیز بود. این فیلم در مقایسه با «جنگ جهانی سوم» بسیار سطحی بود. شیمی دو بازیگر اول بسیار خوب درآمده و بعد از عبور از این دو نفر متوجه میشویم که قصه قابلیت پرداخت بیشتری داشت.
آرش خوشخو بیان کرد: من «مرد سادهلوح» را دوست داشتم و من را یاد «مرد عنکبوتی ۱» میانداخت. از نظر من فیلم شیرین، صمیمی و مهرورزانه بود. به غیر از بازیگران اول و دوم فیلم باقی بازیگران نتوانستند لحن را در بیاورند. نکته قابل توجه این است که این فیلم هشت هزارمیلیارد تومان هزینه داشته است. فیلم از ایدههایش سرزندگی میگیرد و برای تماشاگرش کم نمیگذارد. کارگردان «مرد سادهلوح» این فیلم را با دلوجان ساخته است. این فیلم به ذات واقعی سینمای آمریکا نزدیک بود چرا که حس فردگرایی، عشق و صمیمیت در آن دیده میشد؛ چیزی که این روزها در سینمای آمریکا بسیار کمرنگ شده است.
امیر قادری اظهار کرد: صمیمت این فیلم از دغدغه کارگردانی میآید که قبلا بدلکار بوده است. مشخصا این تلاش برای احقاق حق کارگری بدلکارها دغدغه توسط فیلمساز بود.
حمیدرضا قادری بیان کرد: این فیلم درباره بدلکارها بوده و ما میتوانیم در کشور خودمان هم فیلمی با این موضوع بسازیم؛ نوشتن درباره مشاغل بسیار به سینمای ما کمک میکند به شرطی که به جزئیات اهمیت داده شود. ما فقر زیادی در ایده اولیه سینما داریم.
تیتراژ این قسمت از برنامه به مرحوم داریوش مهرجویی تقدیم شد.
انتهای پیام/