سیروس الوند: به بزرگان سینما کملطفی شد
با جوانگرایی در سینما چقدر موافقید؟ یعنی اینکه سیاستها به سمت پروبالدادن به نیروهای تازهکار باشد؟
کلا جوانگرایی خوب است، من ابدا مخالف آن نیستم. کمااینکه در فیلم «مزاحم»، خسرو شکیبایی که رول یک فوقستاره را بازی میکند، در دیالوگهایش میگوید: «سینما مال جووناس، اونایی که عاشقن، وقتی بیان ما هم میریم کنار». این دیالوگ، پیام آن فیلم هم هست. من صددرصد موافق این هستم که نیروهای جوان و خلاق به عرصه سینما بیایند.
به نظر میرسد سیاستهای سینما نیز همسو با همین جوانگرایی است. مثلا در جشنواره اخیر، به جوانها توجهی ویژه شد. چقدر با این رویه موافقید؟
من در عین اینکه موافق حضور جوانها در سینما هستم منتها فکر میکنم این نباید منجر به نادیدهگرفتن بزرگان این عرصه شود. چیزی که در جشنواره امسال به چشم آمد را من سه، چهارسال است که میبینم؛ یعنی این بیشتردیدن جوانها، مختص جشنواره امسال نیست. از چندسال قبل و در دوران آقای شمقدری میبینم یک سال فیلم من و جیرانی و داوودنژاد را در یک پکیج گذاشتند و بهعنوان «نوعی نگاه» ارائه دادند و از بخش رقابتی ما را کنار گذاشتند ولی فیلمهایمان را نمایش دادند. این ماجرا به دوران فیلم «پرتقال خونی» برمیگردد.
زمان فیلم «این سیب هم برای تو»، گفتند پیشکسوتان را خارج از مسابقه نمایش میدهیم که فیلم من و آقای فرمانآرا و سینایی از رقابت کنار گذاشته شد. حتی پس از این تصمیم من اعلام کردم نسبت به آقای جوزانی پیشکسوت نیستم و ایشان از من چندسالی بزرگترند؛ اما پاسخ این بود که بهلحاظ سینمایی ما شما را پیشکسوت محسوب میکنیم. در جشنواره امسال هم که فیلمی از فیلمسازان پیشازانقلاب اصلا نداشتیم و از قدیمیترها، پوراحمد، حاتمیکیا، تبریزی و میرکریمی بودند که سهمشان نهایتا در نامزدها و جوایز خیلی کم بود. پس این موضوع جوانگرایی جدید نیست و چندسالی است بهطور چراغ خاموش در حال رخدادن است. درواقع اساسا در سالهای اخیر مدیران سینمایی، بزرگترها را اصلا تحویل نگرفتند. امسال به فیلم آقای تبریزی با آنهمه کاندیدا یک جایزه مشترک دادند، (با خنده) یعنی کلا یک نصفهجایزه به ایشان تعلق گرفت!
خب ممکن است صرفا بنا بر «سیاست جوانگرایی» نباشد و به کیفیت فیلمهای این اسامی مربوط شود!
ولی من احساس میکنم تعمدی در این عملکرد وجود دارد که ابدا هم سلامت نیست وگرنه جوانها که میآیند و کارشان را میکنند. من امسال «ایستاده در غبار» را ندیدم اما «ابد و یک روز» را دیدم و اتفاقا فیلم برگزیده خودم هم هست. «خشم و هیاهو» و «لانتوری» را دیدم، یا در یک گونه سینمای بدنه فیلم خانم پاکروان (نیمهشب اتفاق افتاد) و آقای کیایی (بارکد) را هم دیدم و همه فیلمهایی بودند که دوست داشتم. بهطورکلی اعتبار این جشنواره فیلمسازهای جوان بودند منتها در چه شرایطی؟ در شرایطی که به فیلمسازهای شناختهشده یا کلا فرصت فیلمسازی داده نشد یا فیلمشان به جشنواره نرسید و به هررو مورد کملطفی مدیران سینمایی قرار گرفتند.
در چنین شرایطی فیلمسازهای قدیمیتر چه باید بکنند؟
آنها باید به قوت قبل فیلمشان را بسازند. هرکدام از این افراد شناسنامه و امضایی دارند که باید براساس آن همچنان فیلم بسازند. امثال کیمیایی و مهرجویی که دیگر هر فیلمی نمیتوانند بسازند. این بزرگان طی ٤٠، ٥٠سال یک هویتی پیدا کردهاند که باید در همان اندازه فیلم بسازند. این بیمهری به بزرگان فقط اینجا اتفاق میافتد. کمااینکه آنتونیونی در آستانه ٩٠ سالگی فیلم میسازد در شرایطی که روی ویلچر است، منتها ویم وندرس بهعنوان دستیار همه کارهایی را که او میخواهد به گروه بازیگران توضیح میدهد. پشت صحنه فیلم و خود فیلم او را در جشنواره دهلی تماشا کردم و کاملا دیدم که چطور قدر او بهعنوان یک پیشکسوت دانسته میشود. منظورم این است که حتی آنتونیونی که بهلحاظ فیزیکی نمیتواند راه برود و روی صندلی چرخدار است، اما ذهن و ذوقش همچنان مورد حمایت است و به کمک ویم وندرس فیلمش را میسازد. ما نباید بهسادگی از ارزشهایی که بزرگانمان دارند بگذریم و آنها را نادیده بگیریم. سالها طول میکشد کسی بشود «مهرجویی»! کمااینکه وقتی «علی حاتمی» را از دست دادیم کسی دیگر شد «حاتمی» و مثل او آمد؟ اینها گنجینهاند. دولت و ارشاد باید کوشش کنند بزرگان فیلم بسازند و آنها را تحت حمایت مادی و معنویشان قرار دهند که متأسفانه این اتفاق هنوز نیفتاده است.
انتهای پیام/