خیز گردشگری ایران از پساتحریم به پساپساتحریم
اما ارزآوری و پیامدهای جانبی مثبت ناشی از آن مانند اشتغالزایی، تنوعسازی فعالیتهای اقتصادی، ارتقای کیفیت زندگی
اجتماعی-اقتصادی، اتکانکردن به اقتصاد تکمحصولی فقط یکی از جوانب مثبت توسعه صنعت گردشگری است.
از طرف دیگر، جامعهشناسان، گردشگری را سبب تقابل صلحآمیز انسان با انسان میدانند، اینکه آشنایی با فرهنگها و خردهفرهنگهای دیگر که سطح تحمل اجتماعی و احترام بهغیر را بالا میبرد، از مزایای اجتماعی توسعه گردشگری به حساب میآید. سفرکردن به مردم میآموزد باید به فرهنگ مقصد گردشگری، که اغلب با داشتههای فرهنگی خودشان بسیار متفاوت است، احترام بگذارند و همه مظاهر فرهنگی جامعه میزبان را ارزشمند بدانند.
گردشگری حتی در ارتباط با محیطزیست نیز وارد عمل شده تاجاییکه گردشگری اصولمند که به اهداف پایداری نزدیکتر باشد، میتواند تا حدی بهعنوان یک عامل حفاظتی محیطزیستی عمل کند.
آنچه تابهحال در این مطلب گفته شد، مروری مختصر بر منافع غیرقابل چشمپوشی صنعت گردشگری بود؛ مزایایی که سبب شده حتی ثروتمندترین و توسعهیافتهترین کشورها برای حفظ جایگاهشان در بازار پررقابت گردشگری، لحظهای غافل ننشینند و اما کشور ما ایران با افتوخیزهای گردشگریاش در کجای این سفره پهنشده نعمت نشسته و قرار است به کجا برسد؟ کشوری که پس از سالها افت، به نظر میرسد به تازگی و در پی لغو تحریمها، دوباره در هیأت خیزبرداشتن درآمده: خیز به سوی ورود گردشگر بیشتر!
امروزه کافی است ایران و گردشگری ایران را گوگل کنید، بسیاری از اخبار داخلی و خارجی مبنیبر افزایش تعداد تورهای خارجی، تمایل روزافزون گردشگران خارجی به بازدید از ایران، آسانشدن شرایط دریافت ویزای ایران، رونق کار آژانسهای داخلی، رزروشدن هتلهای ایران برای ماههای آینده، بازگشت به کار راهنمایان گردشگری بیکارشده و... را پیدا میکنید.
نکته این است گرچه و بیشک بازشدن درهای ایران به روی گردشگران پس از سالها اتفاق بسیار خجستهای است اما سؤالها و البته نگرانیهایی نیز در این زمینه وجود دارد که تابهحال خبر یا گزارشی برای پاسخگویی به آنها اعلام نشده! مهمترین سؤال این است که اصولا قبل و پس از بازشدن درهای ایران به روی خیل گردشگران مشتاق، چه مقدار زیرساخت و با چه کیفیتی برای پذیراشدن گردشگران بیشتر وجود داشته یا بهوجود آمده است؟ و صدالبته که منظور از زیرساخت فقط هواپیما، هتل و موزه نیست، بلکه شامل زیرساختهای غیرمادیای مانند آموزش عمومی و تخصصی و فرهنگسازی نیز میشود. سؤال دیگر این است که اهداف گردشگری پساتحریمیمان چیست و قرار است با تکیه بر چه منابعی به این اهداف برسیم؟ آیا ما میتوانیم فقط با تأکید پیشینه ضعیف تجربی و تاریخگذشتهمان، تجربهای مشابه کشورهایی مانند مالزی، ترکیه، یا حتی تانزانیا و مالدیو را داشته باشیم و در کمتر از یک دهه به مقصدی شناختهشده و موردپسند بازارهای موردنظرمان تبدیل شویم؟
اگر نگاهی به تاریخچه توسعه گردشگری جهان کنیم، متوجه میشویم در زمانی که دورتر از سه دهه هم نیست، درحالیکه مهمترین مقاصد گردشگری جهان را برج ایفل و سواحل گرم اسپانیا تشکیل میداد، کسی ترکیه و تانزانیا را نمیشناخت. اما این کشورها و نمونههای مشابه آنها، امروزه از مقاصد گردشگری مهم و رقیبانی قابل توجه برای ایفل و سواحل اسپانیا به حساب میآیند. جای هیچ شکوشبههای نیست که موفقیت این کشورها مدیون برنامهریزی و مدیریت صحیح است، برنامهریزی جامع و کارآمدی که ریز اهداف پیشِرو را با جزئیات اجرائی دقیق برای مدیران این بخش معین کرده است و همین بودن یا نبودن «برنامهریزی» است که در قیاس شرایط کنونی ایران و پیشینه این کشورها، باید توجه کارشناسان را جلب کند.
آنچه مشخص است هنوز یک «برنامه جامع توسعه گردشگری» که مدون، قابل استناد، علمی، اجرائی و البته مناسب با ساختارهای
اجتماعی- سیاسی و جغرافیایی ایران باشد، تهیه نشده و جای شک نیست برنامهریزی که نباشد مدیریت صحیح هم وجود ندارد. گردشگری بدون برنامهریزی مساوی با توسعه بدون هدف، سردرگمی همه بخشهای ذینفع گردشگری و البته عموم مردم و بهوجودآمدن صدها سؤال بیجواب است!
نتیجهاش میشود زمزمههایی که از همین ابتدا راه توسعه پساتحریمی گردشگری در کشور به گوش میرسد. یکی توسعه گردشگری ایران را در گرو ساخت چند ده هتل پنجستاره با استانداردهای روز جهان میداند، یکی میگوید ایران را هاب هوایی منطقه کنیم، طرفداران محیطزیست ورود تورهای آفرود کویرنوردی را جنایت در حق لوت میدانند، دانشگاهها پیگیر مقطع دکترای گردشگری میشوند بدون منابع انسانی و علمی بایسته دانشجوی دکترا، گروهی بر بازارهای اسلامی و گردشگری حلال تأکید دارند، درحالیکه گروه دیگر این بازارها را فقیر میدانند که ارزی با خود ندارند. طبیعت یا تاریخ؟ هنوز هیچ تحقیقی مبنی بر ارزش جذابیتی و اقتصادی این منابع در ایران انجام نشده. بعضی کارشناسان به جذب ٢٠ میلیون گردشگر در ١٤٠٤ خوشبین هستند و بعضی دیگر بدبین! اما تابهحال کسی نگفته خوشبینی یا بدبینی بر گردشگری پساتحریمی ایران بر مبنای چه فاکتورهایی میتواند مطرح و بررسی شود! آیا فقط ارزآوری مدنظر است یا اینکه تأثیرات اجتماعی و محیطی گردشگری بر جغرافیای انسانی و طبیعی ایران در نظر گرفته شده. دراینراستا میتوان صدها مثال دیگر زد که همگی نشاندهنده آشفتگی تئوری و عملی گردشگری ایرانی در نتیجه عدم برنامهریزی جامع است. درحالیکه یک برنامهریزی درست بهراحتی بخش قابلتوجهی ازایندست نگرانیها، شبهات و سؤالات مطرحشده را قانونمندانه پاسخ میدهد و روشنسازی میکند. مدیرانی لایق را بر کرسی مینشاند و به مجریان راهکار ارائه میدهد و البته از تکتکشان نتایج عملی میخواهد.
گردشگری بدون برنامهریزی علمی و اجرائی صحیح نهتنها ارزآوری قابلتوجه و بلندمدتی نخواهد داشت و به هیچکدام از منافعی که پیشتر ذکر شد، نمیرسد، بلکه میتواند مجموعهای از تخریبهای زیستمحیطی، آسیبهای اجتماعی و آثار جبرانناپذیر فرهنگی از خود به جای بگذارد. اینکه گردشگران بیشتری در این روزهای پساتحریم در میدان نقشجهان و در مسیر قله دماوند میبینیم را باید با نگاهی انتقادیتر بررسی کرد؛ نگاهی وسیع که بتواند نهتنها نتایج واقعی گردشگری پساتحریم، بلکه چشمانداز پساپساتحریم گردشگری ایران را واقعگرایانه و دور از سطحینگریهای غیرکارشناسانه ببیند، بررسی و پیشبینی کند.
اینروزها بهنظر میرسد علاوه بر لغو تحریمها، بسیاری از عوامل منطقهای نیز به نفع گردشگری ایران دستبهدست هم دادهاند. از اینجا بهبعد، دیگر به هوش و زیرکی خود ما بستگی دارد که از فرصت طلایی پساتحریم نهایت بهره را ببریم و با برنامهریزی کارآمد و مدیریت صحیح، از ایران مقصدی پایدار در گردشگری بسازیم که شایسته تاریخ و طبیعت و مردم این مرزوبوم است.
انتهای پیام/