«زمستان آلیسا»؛ سرکوب احساسات و اسارت در دنیایی از غم/ مرگ از آنچه فکر میکنیم نزدیکتر است
به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات و کتاب گروه فرهنگ خبرگزاری آنا، رمان «زمستان آلیسا» اثر زوران درونکار روایتگر داستان یک دختر ۱۰ ساله است که پدرش را در یک تصادف رانندگی از دست داده و از آن روز حتی در چله تابستان هم از درون یخ میزند. دکتر متخصص مشکل آلیسا را یک بیماری ویروسی تشخیص میدهد اما مشکل اصلی آنجاست که این دختر سوگوار است، علاوه بر غم خودش بهطور ناخودآگاه غصه و سوگ مادرش را هم به دوش میکشد و با تمام وجود سعی میکند یاد پدرش را در خاطراتش زنده نگه دارد.
زوران درونکار (۱۹۶۷-کرواسی) یکی از نویسندگان آلمانیزبان در حوزه ادبیات کودک و نوجوان است. وی از سال ۱۹۸۹ بهعنوان یک نویسنده آزاد قلم زده و تاکنون با رمانها، اشعار، نمایشنامهها و داستانهای کوتاه خود جوایز متعددی دریافت کرده است. درونکار در سال ۱۹۹۹ جایزه بهترین داستان علمی تخیلی کارگاه ادبی برلین را برای داستان «شهر قدیمی» دریافت کرد و در سال ۲۰۰۰ جایزه نمایشنامهنویس جوانان مونیخ را برد. او بیشتر رمانهایش را برای نوجوانها نوشته، تازگیها برای بزرگسالان نیز مینویسد. یکی از نخستین آثار وی در سال ۲۰۰۱ نامزد جایزه ادبی کودک و نوجوان آلمان شد. داستانهای او اغلب ترسناک، معمایی و با رویکرد روانشناختی است.
ارتباط با مخاطب بدون پیچیدگیهای کلامی
رمان «زمستان آلیسا» جنبههای روانشناختی پررنگی دارد اما با زبانی ساده و خالی از پیچیدگیهای کلامی با مخاطب ارتباط میگیرد. این خصیصه باعث شده برخلاف برخی کتابها که فهم دقیقتر معنای آن با چند بار خواندن برای خواننده محقق میشود، اما با یکبار خواندن عمق داستان برای مخاطب قابل درک است.
بعد از مرگ عزیزان، گاهی بازماندگان شیوهای درست برای تاب آوردن این درد جانسوز انتخاب نمیکنند یا در برابر آن صبر ندارند. مادر آلیسا به خیال خود به دور از چشم دخترش شبها برای همسرش سوگواری میکند اما نمیداند که اندوه پنهانیاش روی آلیسا تاثیر دو چندان بدتری گذاشته است و رفتهرفته سرما بیرحمانه بر عمق وجودش مینشیند.
سرکوب احساسات و اسارت در دنیایی از غم
آلیسا در شرایط پیش آمده نمیتواند نبود پدر و از طرفی غصه مادر را تاب بیاورد. در نهایت به جایی میرسد که احساساتش را درون خودش سرکوب کرده و گویی در دنیای از غم اسیر میشود. مخاطب در حین خواندن این کتاب مخاطب با شخصیت داستان همذاتپنداری میکند، همراه با آلیسا غمگین، متاثر و گاهی خوشحال شده و گام به گام از مشکلات ریشهای او پس از مرگ پدرش آگاه میشود. این دختر کوچک بالاخره راه درست غلبه بر سوگواریاش را پیدا میکند. نویسنده در این کتاب با استفاده از ژانر رئالیسم جادویی، شیوه تازهای را برای درک مرگ پیش روی خواننده میگذارد.
مرگ از آنچه فکر میکنیم نزدیکتر است
نویسنده تلاشی ندارد تا تلخی مرگ را برای مخاطب تخفیف دهد. پدر آلیسا در کمترین فاصله با او و مادرش در تصادف میمیرد. این حقیقت به مخاطب القا میشود که مرگ از آنچه فکر میکنیم نزدیکتر است و نمیتوان از آن چشمپوشی کرد. نویسنده بهطور هدفمند قصد ندارد این حقیقت را از کودک و نوجوان هم مخفی نگه دارد.
سرمای درونی آلیسا از سرکوب کردن غصههایش و کشکمش درونی با خودش پدید آمده که تازه ماندن زخمهایش را به دنبال دارد. آلیسا رفتهرفته به تعامل آگاهانه با واقعیتهای زندگی میرسد، میفهمد همهچیز به خودش بستگی دارد، اگر بخواهد میتواند از شر سرمای درونیاش رها شود. آلیسا به صحنه مرگ پدر میرود تا با آن روبهرو شود، در انتهای داستان، آلیسا به این درک میرسد که روزی همه خواهند مرد و از یاد میروند.
بیشتر بخوانید:
- «از غبار بپرس»؛ در جستوجوی رویاهایی از جنس پول، عشق، شهرت و خوشبختی
- «گره دریایی»؛ سوار بر کشتی داستان روی امواج دریا/ روایتی از دریانوردانی که فداکاریهایشان را نشنیدهایم
- «آخر داستان»؛ گریزی از یک تلخی بیپایان/ قصهای که درگیر کلیشههای تکراری نشد
- «رو به باد میرفتم»؛ تجربه سوارشدن بر امواج قصهها در قایقی کاغذی
- «بینشانهای ارس»؛ حکایت اسطورههایی که گمنام ماندند اما تا پای جان ایستادگی کردند
- «شاید پیش از اذان صبح»؛ خاطرات نویسنده «۲۳نفر» از سردار دلها
بخشی از کتاب «زمستان آلیسا»
«خاطرات مثل زخماند. زخم و درد باهماند. و زخم چیزی است که از درد باقی میماند. میتوانی زخم را ببینی و بگویی، آره اینجوری شده بود. میتوانی خاطره را ببینی و بگویی، آره اینجوری شده بود. اما خاطرهی مادر همیشه درد دارد. مثل زخم نیست که دردش خوب بشود. نمیتوانی انگشتت را رویش بگذاری و بگویی، ببین، اینجا یک وقتی زخم خیلی ناجوری بود. خاطره همیشگی است، جای زخمها به مرور زمان از بین میرود. مخصوصا اگر بچه باشی. مادر آلیسا که بچه نیست. باران که میآید، حتی با وجود چتر هم خاطره میتواند زنده شود و تمام وجود مادر را در برگیرد.»
«آلیسا توی آفتاب تابستان هم یخ میزند؛ آن هم نه فقط دست و پاهایش که در تمام جانش زمستان خانه کرده است. مادرش میگوید آقای دکتر متخصص است و خیلی زود تشخیص میدهد، لابد یک جور بیماری ویروسی است. اما آلیسا ته دلش میداند که ویروسی در کار نیست...»
کتاب «زمستان آلیسا» نوشته زوران درونکار با ترجمه فریبا فقیهی و در شمارگان ۱۱۰۰ نسخه با قیمت ۶۰هزار تومان توسط نشر افق به چاپ رسیده است.
انتهای پیام/۱۱۰/پ
انتهای پیام/