تاریخ شفاهی، همه عناصر رمان را دارد/ داستان زیاد داریم و نیاز به فرهنگ غرب نداریم
به گزارش گروه فرهنگ خبرگزاری آنا، نشست «ادبیات انقلاب و ادبیات انقلابی (نسبت موضوعی یا مضمونی انقلاب اسلامی به ادبیات داستانی)» با حضور محمود بشیری، مجتبی رحماندوست و محمد قائمخانی برگزارشد.
مؤلفههای ادبیات انقلاب اسلامی، همان مؤلفههای انقلاب است
محمود بشیری در ابتدای این نشست در رابطه با موضوع ادبیات انقلاب و ادبیات انقلابی، گفت: در زمان انقلاب در سال ۱۳۵۸ در دانشگاهها از مستضعفان سخن میگفتیم و طاغوتیان از جناحهای مختلف مثل مارکسیست سخن میگفتند. مؤلفههای ادبیات انقلاب اسلامی، همان مؤلفههای انقلاب است. حال باید ببینیم آیا ادبیات انقلاب، ویژگیهای انقلاب اسلامی را دارد؟ یکی از ویژگیها واژه مستضعف است. اکنون کسی جرأت نمیکند از واژه مستضعف یا مستکبر استفاده کند؛ این یعنی به لحاظ فکری انحراف ایجاد شده است. حال وقتی در فکر، انحراف ایجاد میشود، ادبیات هم دچار انحراف میشود.
وی اظهار کرد: باید بررسی شود که چرا این دو واژه در ادبیات بهکار گرفته نمیشود، درحالیکه شعار امام خمینی(ره) دفاع از مستضعفان بود. این شعار چه شد؟ عملا خبری نیست. حتی اسمی از آن وجود ندارد. در ادبیات از جمله شعر، آثار منثور، نمایشنامه و حتی در فیلمها هم خبری از این موضوع نیست. یکی دیگر از گفتمانها و مؤلفههایی که از آن سخن میرفت، عدالت اجتماعی بود. شعرا از عدالت سخن میگفتند. آیا الآن این عدالت را در آثار ادبی میبینید؟ بنابراین اول باید ببینیم شعارها و مؤلفههای اصلی انقلاب آیا امروز در ادبیات ما کاربرد دارند یا خیر؟ خیلی از آثار که در دوره انقلاب اسلامی نوشته شده آیا جزء ادبیات انقلاب محسوب میشود؟ پاسخ خیر است. آثاری جزء ادبیات انقلاب اسلامی محسوب میشود که مؤلفههای انقلاب را در خود داشته باشد.
این استاد دانشگاه افزود: بر اساس این مؤلفهها اگر بخواهیم سراغ ادبیات بیاییم، میتوانیم ادبیات را طبقهبندی کنیم. برخی رمانهای بعد از انقلاب، موضوعشان در مورد گروههای مختلف فرهنگی در زمان انقلاب است. مثلاً جلال آل احمد برای اینکه تصویری از دوره پهلوی را نشان دهد، داستان مدیر مدرسه را بازگو میکند که وارد یک سری حوادث میشود و از قبل حوادث، مشکل آموزش و پرورش را نشان میدهد و در دوره بعد از انقلاب اسلامی، نویسندهای مثل علیاکبر ولایی، شبیه مدیر مدرسه را مینویسد و تصویری از افراد دوره پهلوی را در آموزش و پرورش نشان میدهد و بعد از انقلاب به شرح وضعیت آموزشی میپردازد.
وی عنوان کرد: همچنین یکی از موضوعات پیش از انقلاب، بحث ساواک است. یکی از شخصیتها که درباره ساواک نوشته، بزرگ علوی است که بعد از انقلاب و در دوره متأخر، جوانی یک رمانی بر همین مبنا نوشته و محور، ساواکی است و بخشی از حوادث رمان مربوط به پیش از انقلاب و بخشی از آن مربوط به بعد از انقلاب اسلامی است. برخی رمانهایی نیز داریم که بعد از انقلاب اسلامی نوشته شده و ریشه در میراث گذشته دارد.
محمود بشیری در پایان سخنان خود گفت: برخی از موضوعات، مسئله عرفان است که عرفان را با حوادث بعد از انقلاب پیوند زدهاند و برخی داستانها جنبه اسطورهای پیدا کردهاند که یک وجه آن مذهبی و وجه دیگرش باستانی است. مثل کتاب سوگ مغان که مغان در فرهنگ ایرانی، هیچوقت گریه نکردند و فقط در سوگ سیاوش گریستند و هرسال این عزاداری را به جا میآوردند و نویسنده این موضوع را به زلزله بم مربوط کرده و گفته مغان دوباره گریستند. برخی رمانها نیز ماهیت دینی دارند و داستانها با گذشته و امروز خود پیوندی دارند. منتها شعاری که شعار اصلی انقلاب است و محورش عدالت و غربستیزی است خیلی در داستانهای امروز نمود ندارد.
تاریخ شفاهی همه عناصر رمان را دارد
در ادامه این نشست، مجتبی رحماندوست به چیستی ادبیات داستانی انقلاب اسلامی پرداخت و گفت: مایه اصلی داستان، یک حادثه، اندیشه یا گفتمان است و اینها درونمایه داستان را تشکیل میدهند. دو پدیده بارز انقلاب اسلامی و دفاع مقدس میتواند دستمایه رمان انقلابی باشند و از قالبهای شناخته شده برای انتقال اندیشه، تحول و گفتمان، داستان و رمان است که به نظر میآید بهجای رمان، بهتر است بگوییم «روایت ایرانی».
وی از تجربه تاریخی بهعنوان مهمترین ابزار جاودانه شدن اندیشه نام برد و اظهار کرد: رمان بر اساس قالب شناخته شده در اروپا، طی قرون اخیر در ایران رایج شد و بهگونهای مدرن گرایش پیدا کرد. مشکلی که وجود دارد این است که میگویند، رمان شناختهشده همین است که از غرب آمده است. بسیاری از آثار داستانی در دوران جنگ به دفاع مقدس پرداختند و متهم به کلیشه شدند. همچنین در یکی دو دهه اخیر، قالبهای تاریخ شفاهی و خاطرات شفاهی پیدا شد که با تعاریف رمان کلاسیک تطبیق نداشت. خاطرات و تاریخ شفاهی همه عناصر رمان را دارد. از عناصر رمان این است که واقعگرا باشد، شخصیتها مشخص بوده و مثبت و منفی در کنار هم ذکر شده باشد. همچنین یکی از مهمترین عناصر رمان این است که باورپذیر باشد و تاریخ شفاهی، همه عناصر رمان بهویژه باورپذیری را دارد، چون بیان مستند از واقعههای مستند است.
وی عنصر جاذبه را از بین همه عناصر بهعنوان عنصر اصلی تلقی کرد و گفت: اگر نویسنده بخواهد یک گفتمان یا تاریخ را در لایههای پنهان ادبیات منتقل کند، اما جاذبه نداشته باشد، رمان نیست. حال پرسش این است که آیا جاذبه در کتابهای تاریخ و خاطره ایران رعایت شده است؟ باید گفت به خوبی رعایت شده است. وقتی این کتابها به دفعات چاپ میشوند، نشاندهنده جاذبه آنهاست.
مجتبی رحماندوست در پایان سخنان خود گفت: انقلاب ایران، جنگ و دفاع مردم ایران به این دلیل بود که انسانها به آرامش برسند. حالا اگر کسی در انقلاب تشویش ایجاد میکند برخلاف انقلاب حرکت کرده است. ما در تاریخ ایران کمبود داستان نداریم که سراغ فرهنگ کلاسیک غرب برویم. داستانهایی داریم که خروجیاش حول حالنا الی احسنالحال است. وجود پدیدهای بهنام شب یلدا در ایران یعنی سابقه قصه، وجود شخصیتی بهنام فردوسی در تاریخ ایران که معاصر غیبت صغرای امام زمان(عج) است و اثر وی که در آن دوره به زبان فارسی نوشته شده در این دوران برای ما قابل فهم است. بنابراین در کشورمان داستان زیاد داریم و نیاز به فرهنگ غرب نداریم و باید در قالبی که خودمان تعریف کردهایم به آنها بپردازیم.
ادبیات انقلابی در دهه ۹۰ مورد توجه قرار گرفت
محمد قائمخانی نیز با اشاره به موضوع ادبیات انقلاب و ادبیات انقلابی، گفت: قبل از انقلاب اسلامی چیزی که شناخته شده بود، ادبیات مبارزه بود و این هم ملک جریان چپ بود. هر چند بهصورت استثناء نویسندههای معتقد هم بودند، اما فضای سوسیالیستی، مهمترین مکتبی بود که داعیهدار بودند. در چنین فضایی پیروزی انقلاب اسلامی و بازگشت امام خمینی(ره) صورت گرفت و درگیرودار این که چیز دیگری به عنوان ادبیات انقلاب میتواند وجود داشته باشد، بودند که جنگ شروع شد و هنوز ادبیات انقلاب، ناخواسته به خاطر هژمونی چپ، نهایت مسئلهاش جداکردن صفش از ادبیات چپ بود. وقتی ماجرای جنگ پیش آمد، توجه نویسندگان را به خود جلب کرد و این اتفاق تا آخر دهه ۶۰ ادامه داشت.
وی اظهار کرد: نگاشتههایی در حوزههای مختلف صورت گرفت، ولی چون ادبیات چپ، مسلط بود و از دهه ۲۰ داعیهدار ادبیات مبارزه بود، بنابراین ادبیات انقلاب در مقابل پدرخواندهای که داعیهدار نسلی بود که به گونهای دیگر میاندیشید، قرار داشت. پس از پایان جنگ، رحلت امام خمینی(ره) اتفاق افتاد. با سقوط شوروی همه سویههای گفتمان چپ دچار خلأ شد و ادبیات فرمالیستی تبدیل به محور ادبیات داستانی ایران شد و تا ۱۵ سال شاید مهمترین محور ادبیات داستانی ایران بود.
این کارشناس ادبی افزود: زمانی که بهصورت جمعی، این حس بهوجود آمد که ما مردمی هستیم، اواخر دهه ۸۰ فضای ادبیات انقلابی شکل گرفت که بخشی از ادبیات محسوب میشود و بخش بزرگی از نویسندگان افتخارشان این است که درباره انقلاب مینویسند. امام خمینی(ره) در سخنرانی معروف خود در جمع دانشجویان بعد از صحبتهای روزمره این بحث را مطرح کردند که؛ «از وابستگی اقتصادی نمیهراسیم، ما از وابستگی فرهنگی میترسیم»، بنابراین تا دهه ۸۰، فضای ادبیات انقلاب، وابستگی دارد و در دهه ۹۰ ادبیات انقلابی مورد توجه قرار گرفت و میتوان گفت این استقلال که تازه بهوجود آمده، ثمرههایی داشته است ازجمله شعارهایی مانند توجه به عدالت و جمهوریت که نشاندهنده توجهی است که از درون برآمده و البته به معنای انکار ضعفها نیست، ولی به نظرم اتصالش به ریشهها، اتصال واقعی است و این روی پای خود بودن هرچند ضعیف اما مهمترین اتفاقی است که افتاده و نویسندگان دیگر خود را وابسته نمیدانند.
محمدقائم خانی در پایان گفت: در چنین برههای با سیل ترجمه مواجه شدیم. یکی از کارهای مارکسیستها این بود که شروع به بازتعریف ادبیات کردند. ما در ایران معضلی داریم و آن این است که اساساً نظریهپردازی درباره انقلاب، ترجمهای بود و تا نظریهپردازها به ریشههای انقلاب بپردازند، طول کشید. کمکم پهنهای شکل گرفت که توانستند تا حدی ادبیات انقلاب را توضیح دهند. مشکل دیگر اینکه برخلاف انقلاب چپ که مهمترین آن انقلاب مارکسیستی است، اتفاقی که در انقلاب ایران افتاده این است که بالاتفاق هیچکدام انقلاب اسلامی را انقلاب صوری نمیدانند. در انقلاب اسلامی اولین مشکل این بود که شعار واحد نداشتند و شعارها تفسیر واحد ذیل اسلام است و این زمینه بهوجود آمدن کثرت است و کار فهم انقلاب اسلامی را سخت میکند. مثلا اینکه آیا ادبیاتی که در آن به مستضعفان توجه شده باشد، ادبیات انقلابی است؟ باید گفت به تعبیری آری و به تعبیری خیر و اینها معضلاتی است که در تعریف ادبیات انقلاب اسلامی وجود دارد.
انتهای پیام/۱۱۰/
انتهای پیام/