نسلهای آینده باید در جریان مشکلات زمان ستمشاهی قرار بگیرند
به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات و کتاب گروه فرهنگ خبرگزاری آنا، «شهر فرهنگ تا لالهزار» عنوان کتابی است که خاطرات محمد قهرمانی را روایت کرده است. این کتاب توسط تینا میرحسینی به رشته تحریر درآمده و از سوی انتشارات امیرکبیر منتشر شده است.
بیان خاطراتی از سه مقطع روزگار پیش از انقلاب و دوران ستمشاهی پهلوی، دوران کشاکش پیروزی انقلاب اسلامی و همچنین روزگار دفاع مقدس در این کتاب مورد اشاره قرار گرفته و خواننده میتواند با خواندن سطر به سطر آن خود را دل آن روزگاران تصور کند.
برای آشنایی بیشتر با این کتاب خبرنگار آنا سراغ محمد قهرمانی رفته و درباره کتابی که تینا میرحسینی از خاطرات شفاهی وی به رشته تحریر در آورده گفتوگویی ترتیب داده که مشروح آن در ادامه آمده است.
در این میان نقش آن دسته از سازمانها و ارگانهایی که اتفاقاً در زمینه ساخت آثار ارزشی وظیفه هم دارند پررنگ است و باید در این مورد فعال باشند. مثلاً همین حوزه هنری که در تهیه کتاب «شهر فرنگ تا لالهزار» فعالیت داشته، در حوزه سینما هم باید وارد میدان شود.
نسلهای آینده باید در جریان مشکلات زمان ستمشاهی قرار بگیرند
آنا: هدف از نگارش و تهیه کتاب «شهر فرنگ تا لاله زار» چه بوده است؟
محمد قهرمانی: در دوران پیش از انقلاب و زمان حکومت ستمشاهی پهلوی رنجهایی بر مردم ایران رفت که ذکر کردن آنها بسیار لازم و ضروری است. اینکه نسلهای بعد در جریان مشکلات آن روزها باشند از جمله اهدافی بود که منجر به تهیه این کتاب بود.
آنا: وضعیت خاطرهنگاری در حوزه ادبیات و کتاب کشور را چطور ارزیابی میکنید؟
محمد قهرمانی: در زمینه نگارش خاطرات و بهویژه خاطراتی مربوط به زمان انقلاب و ظلمهایی که در دوران پهلوی میشد کارهایی شده است اما من معتقدم که این مقدار کافی نیست و باید بیشتر در این زمینه کار کرد. در این زمینه باید به کتاب خاطرات عزت شاهی که نمونهای از این موارد است هم اشاره کنیم.
البته این موارد معدود هم فقط به حوزه ادبیات و کتاب محدود شده و در این زمینه آثار قابل توجهی در سینما ساخته نشده است.
سازمانهای سینمایی در حوزه ساخت فیلم درباره روزگار ستمشاهی بیشتر فعالیت کنند
آنا: آقای قهرمانی به نکته درستی اشاره کردید. نظر شما به عنوان کسی که در عرصه سینما و تلویزیون هم دستی بر آتش دارید و از تهیهکنندههای باسابقه به شمار میروید، درباره کمکاری سینماییهایی در این زمینه چیست؟
محمد قهرمانی: در حوزه سینما تهیهکنندهها نیازمند این هستند که فیلمشان بفروشد. لذا شاید به این دلیل سراغ سوژههایی میروند که مخاطب آنها را بپذیرد و و اصطلاحاً گیشه داشته باشد.
اما در این میان نقش آن دسته از سازمانها و ارگانهایی که اتفاقا در این زمینه وظیفه هم دارند پررنگ است و باید در این مورد فعال باشند. مثلا همین حوزه هنری که در تهیه کتاب «شهر فرنگ تا لالهزار» فعالیت داشته، در حوزه سینما هم باید وارد میدان شده و وارد عرصه شود.
در تلویزیون هم وضعیت همین است، البته آنجا به این دلیل که بالاخره هرچه بسازند چند میلیون مخاطب دارد، ترس از دیده نشدن کمتر است. بهرحال کار خوب بازدید دارد و گرچه نفروشد اما دیده میشود. مثلا فیلم «شکارچی شنبه» که بنده تهیهکننده آن بودم گرچه رقم زیادی نفروخت اما کم هم دیده نشد و مخاطب بالایی داشت. میتوان گفت آنها که باید کار را میدیدند، دیدند.
نوامیس مردم در دوران پیش از انقلاب در خیابانها امنیت نداشتند
آنا: به نظر شما مهمترین دلیل برای آنکه مخاطب سراغ کتاب «شهر فرنگ تا لالهزار» برود و آنرا بخواند چیست؟
محمد قهرمانی: وقایع دوران ستمشاهی باید روایت شود. این باید بماند تا نسلهای بعدی بتوانند به آن رجوع کنند؛ نسلهای فعلی نه بلکه آیندگان باید بدانند در دوران پیش از انقلاب چه خبر بوده است.
گرچه برخی افراد سعی در بزک کردن آن روزها دارند ولی من با گوشت و پوست خودم شرایط بد اقتصادی، فرهنگی و امنیتی آن روزها را دیدهام.
برخی میگویند آن زمان ارزانی بوده و مثلا نان ۲ ریال بوده است؛ اما حقیقت این است که اکثریت مردم همان ۲ ریال را هم نداشتند تا نان مناسبی تهیه کنند.
وقایع دوران ستمشاهی باید روایت شود. این باید بماند تا نسلهای بعدی بتوانند به آن رجوع کنند؛ نسلهای فعلی نه بلکه آیندگان باید بدانند در دوران پیش از انقلاب چه خبر بوده است.
در حوزه فرهنگی و امنیت داخلی هم باید بگویم، اگر حالا شما صبح که میروی سرکار، خانمی را در کنار خود میبینی که با خیال آسوده و بهراحتی برای رسیدن به محل کارش تردد میکند؛ آن زمان از این خبرها نبود و امنیت روانی برای نوامیس مردم وجود نداشت. اگر در این فصل تیرماه میخواستی ساعت ۹ شب بیرون بروی هیچ جراتی و امنیتی وجود نداشت.
در حوزه امنیت ملی هم کشور یکپارچه در اختیار آمریکاییها بود، تا جایی که یک درجهدار آمریکایی به افسر ایرانی امر و نهی میکرد. ما این چیزها را دیدیم و با گوشت و پوست و استخوان خود حس کردیم.
امروز هم جوانها باید بتوانند هم خوب بخوانند و هم خوب بنویسند و فقط خوب شنیدن و خوب حرف زدن کافی نیست. لذا توصیه میکنم این کتاب را تهیه و مطالعه کنند.
کتاب «شهر فرنگ تا لالهزار» در ۲۰۲ صفحه از سوی انتشارات امیرکبیر منتشر شده و هماکنون با قیمت ۴۳ هزار تومان قابل خریداری است.
در بخشی از متن این کتاب که به بیان خاطرات محمد قهرمانی اختصاص یافته، چنین آمده است؛
«اسفند ۱۳۴۷ بود که مادرم در یک حادثۀ آتشسوزی سوخت. خاله عشرت مهمان ما بود و برای همین پدرم با شوهرخالهام شب منزل نمانده بود و به منزل اقوام رفته بود. حدود ده شب بود و من توی اتاق خواب بودم. با صدای جیغ و داد از خواب پریدم. دیدم آجی گلولۀ آتش شده است و این طرف و آن طرف میدود و خالهام هم به دنبالش. ناخودآگاه پتویی که روی سرم بود را انداختم دور آجی و او را بغل کردم. مادرم آمده بود داخل چراغ نفت بریزد، غافل از اینکه نفت از ته پیت دارد میریزد روی دامنش. لباسش هم پلاستیکی بود. لباسهای نخی نمیپوشیدیم؛ چون هم قیمتش بالا بود، هم اینکه لباسهایی که بافت پلاستیکی داشت، شستنش راحت و دوامش بیشتر بود.
اگر حالا شما صبح که میروی سرکار، خانمی را در کنار خود میبینی که با خیال آسوده و به راحتی برای رسیدن به محل کارش تردد میکند؛ آن زمان از این خبرها نبود و امنیت روانی برای نوامیس مردم وجود نداشت
مادرم کبریت را که میکشد تا چراغ را روشن کند، دامنش آتش میگیرد و دچار سوختگی میشود. حس کردم چیزی را از دست دادهام که دیگر نمیتوانم به دستش بیاورم. در ۱۲ فروردین سال ۱۳۴۸ آجی فوت کرد.
***
نصف شب بود؛ تازه داشتم میخوابیدم که با صدای جیغ و داد زنی از جا پریدم. کرکره مغازه را کمی بالا دادم تا بتوانم خیابان را ببینم؛ تعدادی اراذل و اوباش دور خانمی را گرفته بودند...... عرقخورها و قدارهبندها عین شغالهایی که شکاری را طعمه کنند دورش می چرخیدن و اذیتش می کردند. میترسیدم دست به کاری بزنم؛ زن داد میزد و کمک می خواست؛ پاسبان آمد یکی از اراذل پول سیاهی کف دستش گذاشت...»
انتهای پیام/۴۱۳۹/پ
انتهای پیام/