ماکیاولی پدر حقیقی علم سیاست است/سیاست یا کسب قدرت به هر قیمت
به گزارش خبرنگار حوزه فرهنگ گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، Politics در فارسی به سیاست (حسن تدبیر امور) معنی شده است اما جستجوی دقیقتر حکایت از تعبیر «کسب قدرت به هر قیمت» به عنوان معادل صحیحتر برای این واژه دارد.
محمدتقی طباطبایی، استاد فلسفه و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران درباره تغییر مفهوم سیاست در درسگفتار فلسفه میگوید: اگرچه پدر علم سیاست و فلسفه سیاست در غرب جان لاک شناخته میشود، اما پدر واقعی علم سیاست نیکولو ماکیاولی نویسنده مشهور کتای شهریار است. ماکیاولی در مدرسههای اومانیستی درس خوانده بود و در فلورانس زندگی کرد. اولین کاری که ماکیاولی کرد این بود که گفت «من میخواهم علم سیاست پدید بیاورم»، اما منظور ماکیاولی از علم سیاست چیست؟ او میگوید «علم سیاست علمی است که موضوع آن قدرت و قوانین و رفتار حاکم بر آن است»، یعنی اگر موضوع علم فیزیک حرکت و قوانین آن است من علمی به نام سیاست و قوانین آن را تعریف میکنم. من میخواهم آیین رفتار این علم را بررسی کنم.
طباطبایی میافزاید: اما ماکیاولی با چه روشی این کار را میکند؟ او که متعلق به قرن ۱۵ میلادی است مدعی است که با روش استقرائی اینکار را میکند و به شیوه استقرائی بررسی میکند که قدرت چگونه به دست میآید، چگونه حفظ میشود و با چه اشتباهاتی از دست میرود.
این استاد فلسفه ادامه میدهد: برای اینکه حرفهای ماکیاولی را خوب بفهمیم باید یک گام به عقب بیاییم و ببینیم در آن زمان نگاه به سیاست چه بود؟ و چه علمی به عنوان سیاستنامهها و اندرزنامهها به حاکمان ارائه میشده است؟ جالب است که در تمام آنها یک ایدهآل وجود دارد که ماکیاولی بااین ایدهآل در همه سیاستنامه و اندرزنامهها مخالف است.
طباطبایی میگوید: از نظر آن سیاستنامهها و اندرزنامهها باور بنیادین این است که یک پادشاه و حاکم خوب، یک حاکم اخلاقی است. این ایده اصلی است که ماکیاولی با آن صد در صد مخالف است. در حکمت جهانی پادشاه و حاکمی خوب است که منافع مردم را بر منافع خود مقدم بدارد، به مردم ظلم نکند و حتی در نگاه افلاطون پاشاه باید فیلسوف باشد چون باید مُثُل و خود حقیقت را دیده باشد تا در این عالم بتواند درست را از نادرست و واقعی را از غیرواقعی تشخیص دهد و مردم را رستگار کند، این تصویر از حاکمان فوقالعاده زیبا و ایدهآل است.
وی در ادامه عنوان میکند: اما ماکیاولی کاری به حکومت زیبا و اخلاقی ندارد، از نظر ماکیاولی وظیفه اول حاکم این است که بتواند قدرتی که به او داده شده است را حفظ کند. پس از منظر ماکیاولی خوب و بد سیاست یعنی حفظ قدرت خوب و از دست دادن آن بد است. او در علم سیاست صرفا به رفتار قدرت و قوانین آن اهمیت میدهد و خوب و بد سیاست را هم درون همین قدرتطلبی تعریف میکند. لذا ممکن است رفتار حاکم یا پادشاه نادرست و غیراخلاقی باشد اما از منظر سیاست به تعبیر ماکیاولی اگر به حفظ قدرت منجر شود خوب است. از نظر ماکیاولی کسی حاکم خوبی است که قوانین رفتار قدرت را بلد باشد.
ماکیاولی سیاست را از اخلاق جدا و زمین مجزایی برای آن تعریف میکند و خوب و بد قدرت و سیاست را از خوب و بد اخلاقی جدا میکند. او میگوید در زمینی مجزا با روش استقرائی به دل تاریخ میروم و دنبال حاکمانی و سلسلههایی که بلندمدتترین زمان حکومت را در تاریخ داشتم میگردم چون حاکمانی که طولانیترین حکومتها را داشتهاند از همه سیاستمدارتر بودهاند.
انتهای پیام/۴۱۶۲/
انتهای پیام/