چرایی جدایی دین از دانشگاه/ الاهیات و دانش، در ابتدا وحدت و یگانگی داشتند
به گزارش خبرنگار حوزه فرهنگ گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، یک سوال در حوزه ماهیت دانشگاه این است که صورت اولیه دانشگاه چگونه بوده؟ آیا از ابتدا نهادی مستقل بوده است؟ اگر نه از چه زمانی دانشگاه حالت سکولار پیدا کرد و دین، از عرصه دانش بیرون رانده شد؟
میثم سفیدخوش، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی، مولف کتاب «ایده دانشگاه» و پژوهشگر حوزه فلسفه در این باره میگوید: اگر معنای اولیه Universitas را کنار بگذاریم و به درک ثانوی از این اصطلاح دست یابیم، متوجه میشویم که این اصطلاح دلالت بر وحدت و یگانگی دارد. در همان معنای اولیه، دانشگاه جایی است که یگانگی و اتحاد صنفی میان کنشگرانش ایجاد میکند. در معنای دیگری، دانشگاه جایی است که بنا بوده تا وحدت تمدنی میان «دین، سیاست و علم» یا «خدا، شاه و حقیقت» ایجاد کند. معنای ژرف، ولی تعلیمیتر و فردیتر آن این است که دانشگاه جایی است که متعلم و پژوهشگر در آن به وحدت تفکر دست مییابد؛ یعنی اگر دانشگاه، شما را متفکری صاحب رأی در مسائل کلان و همراه با جزئیات فراوان نکند، کار خودش را درست انجام نداده است. در واقع دانشگاه باید عامل تشخص فکری فرد باشد.
سفید خوش میگوید: از هنگام تأسیس دانشگاه پاریس، ما با ایدههای متعیّن دانشگاه روبهرو میشویم که پشتیبان دانشگاهها هستند. از این دوره به بعد، دانشگاه هویت و تعریف مشخصی دارد و اصطلاحاً یک «ایده» راهنما، روح چیره بر آن بوده است. لازم به ذکر است که «ایده» بهعنوان یک اصطلاح مهم فلسفی، عامل وحدت کثرات است. این معنا از ایده را افلاطون وارد ادبیات فلسفی کرد و برای آن حقیقتی هستیشناختی قائل شد. در اینجا به بار هستیشناختی آن کاری نداریم، بلکه با الهام از الگوی دیگری در تعریف اصطلاح ایده، ایده را جمع ذهنیت و واقعیت میخوانیم.
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی میافزاید: به عبارت بهتر، ایده، جمع مباحثه نظریات گرانسنگ و پرورده در پیوند با واقعیت است و به واقعیت و عقلانیت به صورت بههممرتبط وحدت میبخشد. برای نمونه، دانشگاه پاریس با ایده فلسفی «خدمت به الاهیات» سامان گرفت. ایده خدمت به الاهیات، برای چند سده به همه دانشگاههای اروپایی وحدت میداد. این ایده بود که تعیین میکرد دانشجو و استاد چگونه انتخاب و ارزیابی شوند، چه کتابهایی باید نوشته شود و نحوه مباحثات چگونه باید باشد. به تعبیر دقیقتر، همه کنشهای دانشگاه، تابع ایده الاهیاتی دانشگاه بود.
وی میگوید: اگر برای چند سده، ایده دانشگاه در اروپا خدمتگزاری به الهیات بوده است، کسی این وضع را دستور نداده بود یا به ذهن کسی نرسیده بود. ایده هر چیز، ذهنیت برخی از افراد و کنشگران مربوط به آن چیز نیست. مجموع ذهنیتها در تلاقی با واقعیتها در موقعیت خودآگاهی به ایده ختم میشود و ایده هم بهنوبه خود، ذهنیتها و واقعیت را هدایت میکند.
سفیدخوش میافزاید: مجموعه اتفاقاتی افتاد که باعث شد ایده جدیدی در دانشگاه شکل بگیرد و مسیر جدیدی را برای آن مشخص کند. همانطور که گفتیم، ظهور ایده، تابع این نیست که یک نفر به گوشهای برود، فکر کند و بعد بگوید من ایده جدیدی دارم. ایده، محصول ارتباط واقعیت و ذهن، در طول یک تجربه تاریخی است.
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی میگوید: در اروپا، رخدادی بسیار مهم و تجربهای تاریخی به نام نهضت اصلاح دینی رخ داد که به ظهور مذهب پروتستان منجر شد. این واقعه، وحدت کلیسا را از بین برد. پیش از آن، کلیسای واحد کاتولیک وجود داشت که همه مومنان ذیل آن عبادت میکردند؛ اما با این جریان، کلیساهای متعددی به وجود آمدند و وحدت دینی جامعه چند پاره شد. همزمان با تشتت دین در اروپا، تشتت سیاسی نیز به وجود آمد. امپراطوری بزرگ اروپایی، به دولت-ملتهایی فروپاشیده شد که هرکدام در جایی حکومت میکردند. صورتبندی «وحدت دین، وحدت سیاست و وحدت دانشگاه» به «تشتت دین، تشتت سیاست و تشتت دانشگاه» تغییر کرد.
انتهای پیام/۴۱۰۷/
انتهای پیام/