بعیدینژاد: هرگز تعهدی فراتر از پروتکل الحاقی نپذیرفتیم/ هیچ دولتی در آمریکا نمیتواند با برجام مخالفت کند
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری آنا، حمید بعیدینژاد، مدیرکل سیاسی و امور بینالملل وزارت امور خارجه، در گفتوگو با روزنامه اعتماد به ابعاد مختلف فعالیتهای هستهای ایران و حواشی و چالشهای مربوط به برجام و تصمیمگیریهای شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی در این باره پرداخت.
متن این مصاحبه را بخوانید:
در قطعنامه شورای حکام عمر ١٠ سال برای خروج پرونده از دستور کار این شورا در نظر گرفته شده است. با توجه به تبعات در دستور کار بودن طولانیمدت پرونده در شورای حکام آیا امکان کاستن از این زمان برای ایران وجود نداشت؟
این ١٠ سال منطبق با عمر قرار گرفتن موضوع ایران در دستور کار شورای امنیت است. در عنوان قطعنامه شورای حکام آمده است که این قطعنامه در اجرای برجام و در پرتو اجرای قطعنامه ٢٢٣١ شورای امنیت خواهد بود. بنابراین به این دلیل که از نظر شورای امنیت پرونده ایران ١٠ سال در دستور کار خواهد بود و شورای حکام هم به این دلیل که عنوان قطعنامه و چارچوب حقوقی آن اجرای قطعنامه شورای امنیت است موضوع را برای ١٠ سال در دستور کار خود قرار داده است.
این دوره ١٠ ساله دوره پر ریسکی برای ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیست؟ در بحث شورای امنیت وضعیت متفاوت است و به نوعی رایزنیهای سیاسی کارساز خواهد بود اما ما سابقه همکاریهای خوبی با آژانس بینالمللی انرژی اتمی به دلیل بهانهگیریهای فنی آن نداریم. آیا با تعیین این ١٠ سال ما عضوی استثنایی از امضاکنندگان ان.پی.تی شدهایم؟
اگر به موضوع توافق هستهای از منظر بحث نظارتی با آژانس و نه دیگر ترتیباتی که طبیعتا لغو خواهند شد نگاه کنیم پس از این ١٠سال هم که پرونده ما عملا از دستور کار شورای امنیت خارج میشود همین ترتیبات نظارتی که در این ١٠ سال پیش روی ما برای اجرا است را کم و بیش بعد از ١٠ سال باز هم باید اجرا کنیم و دلیل آن هم این است که این مقررات تعهدات پادمانی ایران و اقدامات در چارچوب پروتکل الحاقی است. آنچه ما در برجام پذیرفتهایم در چارچوب تعهدهای پادمانی و پروتکل الحاقی است و مساله استثنایی را برای ایران نپذیرفتهایم. حتی طرف مقابل انتظار داشت که ایران فراتر از پروتکل الحاقی تعهداتی را بپذیرد که ما زیر بار این مساله نرفتیم. شما اگر به قطعنامههای مصوب شورای حکام در سالهای ٢٠٠٣ تا ٢٠٠٥ هم نگاه بکنید میبینید که صراحتا یکی از درخواستهایی که شورای حکام از ایران داشته است این بود که ایران باید نظارتهایی فراتر از پروتکل الحاقی را بپذیرد. ما در برجام تعهدهایی فراتر از پروتکل الحاقی را نپذیرفتهایم. بنابراین حتی زمانی که این بحثها هم پایان یابد ما شبیه همین اقدامهایی که در این مدت باید انجام بدهیم را باید به عنوان یک عضو انپیتی ادامه دهیم. تنها مساله متفاوت بحثهای حقوقی خواهد بود که قطعنامه شورای امنیت پایان مییابد و طبیعی است که در دستور کار شورای حکام هم نخواهیم بود اما این بدان معنا نیست که اقدامهای پادمانی تهران متوقف میشود بلکه اقدامهای پادمانی تهران منطبق بر تعهدهای ما در انپیتی و پروتکل الحاقی است.
در بند ٣ قطعنامه شورای حکام آمده است «راستیآزمایی و نظارت آژانس بر تعهدات مرتبط هستهای ایران که در برجام پیشبینی شده است نباید به عنوان ایجاد سابقهای برای رویههای استاندارد راستیآزمایی آژانس تلقی شود، و همچنین تاکید میکند که این امر نباید به نحوی تفسیر شود که به هر نحوی با حقوق و تکالیف آژانس برای راستیآزمایی تبعیت دولتها از موافقتنامههای پادمانی آنها و در موارد مرتبط با پروتکلهای الحاقی و گزارش آنها به شورای حکام تعارض پیدا کند یا آنها را تغییر دهد.» آیا این به معنای این نیست که ایران تعهداتی را قبول کرده است که مرسوم نیست و نباید به سنتی در رابطه آژانس با سایر کشورها بدل شود؟
دقیقا مانند همین جمله در قطعنامه شورای امنیت هم وجود دارد. این جمله عمدتا ناظر بر این است که در خصوص پرونده ایران، آژانس همه ترتیبهای جزیی را که انجام میدهد، قرار نیست به طور استاندارد و یکسان برای دیگر کشورها هم اعمال شود. به عنوان مثال شیوهای که برای بستن پرونده موسوم به پیام دی عمل شده است در حقیقت شیوه خاصی است که نتیجه مذاکرات ما با آژانس با پذیرش کشورهای ١+٥ است. این ترتیبها قرار نیست به شکل مقررات درآمده و برای همه اعمال شود. همینطور این عبارت در خصوص یکسری امتیازهایی است که از نظر سیاسی برای ایران قایل شدهاند و قرار نیست به همین صورت به دیگران هم داده شود. اما در مورد اینکه آیا دقیقا تعهدهای داده شده از سوی ما نعل به نعل بر اساس پروتکل الحاقی است یا خیر؟ باید بگویم که ما در اینگونه موارد دو نوع اقدام داریم: مورد اول اقدامهایی است که کاملا حدود اجرایی و جزیی آن در پروتکل مشخص شده است و اما دوم آنکه برخی موارد در پروتکل الحاقی وجود دارد که به شکل کلی آمده است و چگونگی اجرای ترتیبهای جزیی آن موارد به نحوه مذاکره آژانس با هرکدام از کشورهای عضو انپیتی بستگی دارد. اما ما در قالب برجام با آژانس در خصوص ترتیبهای اجرای برخی از این گونه موضوعات به تفاهمی با هم رسیدهایم. ما بر اساس تفسیری که داشتهایم و انتظارهایی که آنها داشتهاند و همچنین شکل و جنس برنامه هستهای خود با آژانس تفاهمهایی داشتهایم. اما به این دلیل که برخی دیگر از کشورها عین این فعالیتها را به این سبک ندارند، مورد هرکشور و شکل درخواستها و گفتوگوهای آژانس با آن کشورها در خصوص این ترتیبها متفاوت است. این بند هم به این معناست که ترتیبهای مورد توافق میان ایران و آژانس در این خصوص نباید به سابقهای برای همه تبدیل شود. به عنوان نمونه برهیچ کس پنهان نیست که ایران برای دسترسی به پارچین ترتیبهای ویژهای را با آژانس تفاهم کرد و قرار نیست که این مساله برای همگان به یک مدل تبدیل شود و مساله دسترسی به تاسیسات سایر کشورها هم مانند دسترسی آژانس به پارچین باشد.
تدابیر حقوقی و فنی ایران و ١+٥ برای روزهای اجرای برجام در ١٠ سال آینده بسیار دقیق و مشخص و به زبان سادهتر محکم کاری شده است اما در خصوص همکاری ایران با آژانس در ١٠ سال آینده که پرونده ما در دستور کار قرار خواهد داشت چه تدابیر و تضمینهایی در نظر گرفته شده است؟ اگر ما با آژانس در مورد مساله فنی در ١٠ سال آینده به اختلاف جدی برخورد کنیم راهحل وفصل چه خواهد بود؟
آژانس بینالمللی انرژی اتمی نهادی تخصصی است که فعالیت آن بر اساس اساسنامه آژانس است و در اساسنامه هم رویههای لازم برای حل اختلاف پیشبینی شده است. از جانب دیگر آژانس مجری تصمیمهای شورای حکام است. تفاوتی که در این دوره از مذاکرات با مذاکرات دورههای قبل وجود داشته است این بود که پیش از این دوره، مذاکرات با ١+٥ و مذاکرات با آژانس در دو مسیر مجزا از هم پیگیری میشد. این به آن معنا بود که برای مذاکره با ١+٥ یک سری ترتیبها و اصول و مبانی وجود داشت که با مسیری که با آژانس بینالمللی انرژی اتمی طی میکردیم کاملا متفاوت بود. نقطه بارز رهیافت جدید ما در دو سال گذشته این بود که ما این دو را در یک مجموعه نگاه کردیم. دلیل این رویکرد هم این بود که در شورای امنیت این اعضای دایم هستند که در بسیاری از مسائل حرف نخست را میزنند و ما با این اعضای دایم در ١+٥ در حال مذاکره بودیم و در شورای حکام آژانس هم باز عمدتا همین کشورها تاثیرگذار هستند و از نظر سیاسی اعضای ١+٥ نقش بسیار مهمی در تصمیمهای آژانس دارند. اگر کار با آژانس را جدا از کشورهای سیاسی تاثیرگذار بر آن پیگیری بکنیم همواره همین نگرانی مد نظر شما وجود خواهد داشت، چرا که آژانس به تنهایی تصمیمگیرنده نخواهد بود و صرفا مجری تصمیمات شورای حکام است. اگر آژانس و ما در این عمر ١٠ ساله برجام به اختلافی برخورد بکنیم یا این مشکل با رایزنی با همان آژانس در چارچوب مفاد اساسنامه آژانس قابل حل است یا خیر. اگر آژانس نتواند این مشکل را حل بکند مساله مورد اختلاف به شورای حکام ارجاع داده خواهد شد و آنجاست که ما باید با شورای حکام و اعضای اصلی این شورا به تفاهم برسیم. اگر این تفاهم حاصل شود اختلاف با آژانس هم حل شده است. تا زمانی که در کنار همکاری و مذاکره با آژانس مسیر مذاکره با ١+٥ را هم باز است میتوانیم اطمینان داشته باشیم که اگر مسائلی هم به وجود آید موضوع با مشارکت این کشورها به شکل موثری حل خواهد شد.
تاکید شما بر تفاهمهای سیاسی بیش از مسائل فنی است اما در این صورت اگر ترکیب سیاسی در ١٠ سال آینده در یکی از کشورهای ١+٥ مانند امریکا تغییر کند تکلیف این همه تکیه بر رایزنیهای سیاسی چه خواهد شد؟
تفاهم سیاسی پشتوانههای ما برای تفاهم فنی است که فقط در صورت لزوم بهکار خواهند آمد. طبیعتا اگر تصمیمها در کشورها تغییر کند ما هم بر اساس واقعیتها تغییراتی در سیاستها و تاکتیکهای خود خواهیم داد. اما اهمیت قطعنامه شورای حکام این است که فارغ از مسائل گذشته و آینده کل بحث پیامدی مختومه شده است و هیچ کشوری نمیتواند حتی اگر ترکیب سیاسی در آن تغییر کند با اتکا به بحث پیامدی بر ایران فشار وارد کند و هیچ کسی نمیتواند تفسیری داشته باشد که مجددا از آن مسیر بحثی را علیه ایران باز کند. اما در خصوص مسائل جاری اگر نتوانیم آژانس و کشورها را نسبت به موضوعی قانع کنیم، البته اگر یکی از کشورهای متنفذ شورای حکام سیاست خاص و منفی داشته باشد میتواند به آژانس فشار بیاورد که روی مسائل حال حاضر هستهای ایران نه مسائل گذشته ایراد بگیرد و کشور فوق میتواند بگوید مثلا بر اساس فلان ماده پروتکل یا پادمانی باید ایران در خصوص فلان موضوع به آژانس توضیحات بیشتری بدهد و آن زمان این تکلیف بر عهده ما است که بر اساس مقررات مندرج در اساسنامه آژانس، مفاد مقررات پادمان و مقررات پروتکل الحاقی موضوعی که مطرح شده است را حلوفصل کنیم. اگر هم با آژانس اختلاف پیدا کنیم و موضوع به شورای حکام بازگردد و کشورهایی هم باشند که بخواهند از آن موضوع علیه ما استفاده کنند این واقعیتی است که احتمال پیشامد آن در هر زمانی وجود دارد. اما مهم این است تا زمانی که ما فرآیند برجام را داریم که ساز و کاری است برای اینکه بتوانیم با کشورهای ١+٥ در ارتباط مستقیم و نزدیک باشیم میتوانیم به حل و فصل بسیاری از مسائلی که شاید به آن برخورد کنیم امیدوار باشیم.
آیا میتوانیم با این نگاه سیاسی از موفقیت برجام در ایجاد شکاف در میان اعضای ١+٥ و دوری جستن اروپاییها از بسیاری از تندرویها در امریکا سخن بگوییم؟
بله دقیقا. بارها که ما در امریکا شاهد حرکتهای مخالفی با برجام مثلا در کنگره بودیم اروپاییها در هر مقطعی پیامهای روشنی دادهاند و تاکید کردهاند که اروپا با مخالفتهای امریکا همراهی نخواهد کرد و در چند مقطع مهم این پیام در سطوح بسیار بالای سیاسی به مقامهای امریکا و به خصوص کنگره امریکا که همواره در مسیر مذاکرات سنگاندازی میکرد داده شده است. حتی در مساله اخیر تصویب قانونی در کنگره مبنی بر نیاز به اخذ ویزا برای کسانی که به ایران سفر بکنند اتحادیه اروپا موضع بسیار روشنی گرفته و پیامهای روشنی را به امریکا داده است. ما مبنایی را در مذاکرات خود تثبیت کردهایم که مخالفت با آن توسط هر دولتی در امریکا بسیار سخت و هزینهبر است. به خصوص اگر به این قضیه در چارچوب آژانس نگریسته شود این مخالفت غیرممکن میشود. ما در حال حاضر مسیر بسیار روشنی پیش روی خود داریم. یکی از این مسیرها اجرای قوانین پادمانی است که ما همواره به آن پایبند بودهایم و مساله دوم هم اینکه تا زمانی که مجلس ایران پروتکل الحاقی را امضا نکرده ما آن را به شکل داوطلبانه اجرا خواهیم کرد و زمانی هم که در مجلس تصویب شد به شکل حقوقی رسما اجرا خواهیم کرد. بنابراین تا زمانی که ما این مسیر را طی میکنیم هیچ مبنایی برای مخالفت و سنگاندازی در مسیر همکاری ما با آژانس وجود نخواهد داشت و طبیعتا مخالفان ما در حال حاضر در شرایط بسیار سختی قرار گرفتهاند. چرا که موضوعات گذشته که بهانههای کافی برای دخالتها در برنامه هستهای ما ایجاد میکرد کلا بسته شده است و بنابراین به هیچوجه نمیتوانند به آن مسائل تمسک بجویند و مسائل آینده هم ساز و کارهای خود را دارد و ما مطمئن هستیم که میتوانیم از مسائلی که احیانا در آینده به وجود خواهد آمد هم به خوبی عبور کنیم چرا که مسیر کاملا حقوقی و قراردادی است.
گزارش یوکیا آمانو در خصوص فعالیتهای ایران در گذشته به عنوان سندی ماندگار در پرونده هستهای ایران است. هرچند که به گواه رای شورای حکام پرونده موسوم به پیام دی مختومه شد اما گزارش آمانو دستمایه خوبی برای فضاسازیهای رسانههای غربی در آینده شد. آیا هیچ راهی برای کاستن از ابهامهای این گزارش وجود نداشت؟
آژانس برای حل و فصل کامل این موضوعات از ایران سه درخواست داشت، درخواستهایی که از روزهای نخست صدور قطعنامهها علیه ایران در شورای حکام از تهران خواسته بود. نخست: ارایه اسناد لازم برای نقض آن ادعاها، دو: دسترسی به کارشناسان هستهای ایران که بتواند با متخصصان در ایران برای نقض ادعاهای مدنظر خود صحبت کند و سه: دسترسی به هرمکانی که آژانس مایل است. ایران در هر سه مورد این مسائل با محدودیتهایی روبه رو بود. ما نه میتوانستیم تمام اسناد حوزه نظامی را در اختیار آژانس قرار دهیم و به عنوان مثال قادر به ارایه تمام اسناد تحقیقاتی خود در حوزههای سلاحهای متعارف و موشکی به آژانس نبودیم. علاوه بر این نمیتوانستیم چنین دسترسیهایی به سایتهایی که مدنظر آنهاست بدهیم، چرا که این سایتها همگی محرمانه هستند، به خصوص که آنها تمایل داشتند به سایتهای نظامی دسترسی پیدا کنند و این مساله برای ما ممکن نبود. سوم اینکه آژانس مایل بود با کارشناسان گفتوگو داشته باشد و این هم به همان دلایل امکانپذیر نبود چرا که حتی بسیاری از کارشناسان در ایران حاضر نیستند با آژانس مواجه شوند و از امنیت خود نگران هستند. بنابراین مجموعه این محدودیتها باعث شد که ما نتوانیم این انتظارهای آژانس را برآورده کنیم و طبیعی است که در این شرایط نمیتوانستیم انتظار داشته باشیم آژانس همه پرسشهای خود را پاسخ یافته و حل شده تلقی کند. چرا که حل این سوالها و پاسخگویی به آنها ناظر به این است که یکی از سه راه پیش روی آژانس هموار شود. بنابراین آقای آمانو مشی منطقی و درستی را اتخاذ کرد و گفت آنچه برای آژانس مهم است آن است که باید پازل تصویری برای من روشن شود و در غیر این صورت نمیتوانم ارزیابی ارایه کنم. اما اگر این پازل روشن شد من ارزیابی خود را ارایه خواهم کرد هرچند ممکن است در برخی نقاط این تصویر ابهامهایی وجود داشته باشد، چون این ابهامها به گونهای نیست که لطمه به تصویر کلی که من به دست آوردهام، وارد کند. زمانی که ما توانستیم با توضیحات و دلایل در حد مقدورات خود به آژانس پاسخگو باشیم آژانس به روشن شدن پازلی که به دنبال آن بود، دست یافت.
آیا این بخشهای خاکستری و سیاه بر زمان انتشار گزارش بیسی یا همان «نتیجهگیری گستردهتر» تاثیر منفی نخواهد گذاشت؟
در حال حاضر در سطح بینالمللی گزارش جمعبندی وسیعتر نیاز مبرمی به حساب نمیآید. کشورهای محدودی هستند که آژانس به این جمعبندی در خصوص آنها رسیده و این گزارش را در مورد آنها منتشر کرده باشد. ابعاد برنامه هستهای ایران بسیار گسترده است و تاسیسات بسیار متنوعی در ایران وجود دارد و گستردگی برنامه ایران به سمتی است که ما انتظار فوری نداریم که آژانس با سرعت جمعبندی کلی را در خصوص ما اعلام کند. اما عدم صدور آن جمعبندی مانعی برای گسترش برنامه هستهای ایران نخواهد بود و البته به عنوان یکی از موضوعاتی که پس از برجام روی آن متمرکز خواهیم بود این است که مسیر رسیدن سریعتر آژانس به آن جمعبندی را تسهیل بکنیم اما کشوری مانند سوییس هنوز پس از ١٥ سال که با آژانس تفاهمهای ویژه داشته به این سند جمعبندی نرسیده است. اما آژانس در همین گزارش اخیر خود به جملههایی استناد کرده است که بسیار سریع میتواند ما را به ارزیابی نهایی نزدیک کند. اینکه در گزارش آمده است که هیچ انحرافی در برنامه هستهای ایران دیده نشد و اینکه میگوید در ایران چرخه سوخت هستهای اعلام نشده وجود ندارد و اینکه کلیت صلحآمیز بودن برنامه هستهای ایران را تایید کرده همان ارزیابیهایی است که ما امیدوار هستیم به مدد آن سریعتر به گزارش نتیجهگیری وسیعتر دست پیدا کنیم.
گفته شده است که بیانیه ایران در خصوص گزارش خاکستری آمانو به زودی منتشر خواهد شد. آمانو گزارش خود را دوم دسامبر منتشر کرد اما ما هنوز بیانیه خود در این خصوص را منتشر نکردهایم. دلیل این تعلل ایران چیست؟
سندی که قرار است ما در اختیار آژانس قرار دهیم بر اساس نقشه راه است. آژانس ارزیابی خود از نقشه راه را با گزارش آمانو منتشر کرده و اکنون نوبت ایران است که این ارزیابی خود را ارایه کند. بنای ما این است که این گزارش بسیار جزیی و دقیق باشد چرا که کلیات مواضع ما در این ایام از طرق مختلف اعلام شده و دیدگاههای ما در خصوص بحث آژانس کاملا مشخص است اما آن ارزیابی که به دنبال انتشار آن هستیم دقیق است و به نوعی پاسخ به دقتهای فنی است که آژانس داشته است. دوستان ما در سازمانهای ذیربط در حال کار روی این سند هستند و کلیت این سند هم مهیاست و ما منتظر بودیم که آخرین ارزیابیها از جلسه شورای حکام را هم داشته باشیم و تکلیف روند کلی را هم در ارزیابی خود داشته باشیم.
اخیرا بخش کارشناسی کمیته تحریم شورای امنیت پرتاب موشک عماد را نقض ماده ٩ قطعنامه ١٩٢٩ اعلام کرده است. وضع تحریمی علیه ایران در این بازه زمانی کوتاه تا روز اجرا ممکن است یا خیر؟ آیا این گزارش را باید تهدیدی برای برجام دانست؟
ایران هیچ کدام از قطعنامههای شورای امنیت را نپذیرفته است و اعتقاد هم نداریم که اصول قید شده در قطعنامه ١٩٢٩ یا سایر قطعنامههای ضد ایرانی مشروعیتی دارند. عمر باقیمانده قطعنامه ١٩٢٩ هم بسیار اندک است. با روز اجرای برجام تمام قطعنامههای پیشین شورای امنیت از میان خواهند رفت. جمعبندی هم که در حال حاضر در خصوص موشک عماد ارایه شده است جمعبندی کارشناسان کمیته تحریم است و این جمعبندی کارشناسان باید به سطح کمیته تحریم رفته و در آنجا اعضای دایم و غیردایم در خصوص آن ارزیابی خود را ارایه کنند. اینکه چه جمعبندی در آن جلسه به دست خواهد آمد هنوز مشخص نیست چرا که میان تمام اعضای شورای امنیت دیدگاه واحدی در خصوص این مساله وجود ندارد. برخی اعضای شورای امنیت مانند امریکا نظر خود را اعلام کردهاند اما سایر اعضا نظر مشابهی ندارند و ما باید ببینیم که نهایتا چه جمعبندی انجام خواهد شد. اما واقعیت این است که ما در روزهای پایانی قطعنامه ١٩٢٩ هستیم و پس از مدت کوتاهی این مفاد قطعنامه ٢٢٣١ است که محل رجوع خواهد بود.
گفته میشود برخی اقدامهای امریکا ناقض روح توافق است. این نقض روح توافق که بسیار هم شنیده میشود به چه معناست؟
روح توافق یک اصطلاح حقوقی است. ما در اسناد حقوقی عبارتی داریم با عنوان Letter and spirit؛ مفاد و روح. به این دلیل که روح در فارسی معناهای متفاوت دارد و در زبان ما قابل تعبیر به مسائل دیگری هم هست اما کلمات مشخص هستند. در هرمعاهده و سندی تعهدهای مشخصی با عبارات مشخص آمده است و هرکشوری که عضو آن معاهده است مکلف به اجرای آن هم هست. اما روح یک توافق هدف اصلی آن توافق است. به عنوان نمونه روح برجام این است که ایران بتواند برنامههای صلحآمیز هستهای خود را ادامه دهد و تحریمها برداشته شوند و از سوی دیگر طرف مقابل هم به این نتیجهبندی برسد که ایران برنامهای برای تولید سلاح هستهای ندارد. اتفاقهایی ممکن است در این فاصله رخ دهد که ما به روح توافق ارجاع کنیم. به عنوان نمونه کشوری برخی برنامههای هستهای خود با ایران را محدود کند و برنامههای مدنظر هم در برجام مورد اشاره قرار نگرفته باشند. اینجاست که ما به روح توافق استناد میکنیم و میگوییم درست است که این محدودیت در برجام مورد اشاره قرار نگرفته اما روح برجام این است که برنامههای صلحآمیز تقویت شود. بنابراین استناد به روح توافق کاملا حقوقی است و ما در اشارههای خود هم به مفاد سند اشاره میکنیم و هم به روح عمومی آن.
انتهای پیام/